فاش نیوز - با نام و یاد خدا؛ پرتوافکنی بر تأثیر وب برآیندهی کودکان، با هدف بدست آوردن درکی مناسبتر از ابعاد و آثار و نتایج معرفتی، اخلاقی، دینی و اجتماعی... که به زودی و در تاریخ فردا ظاهر خواهد شد، طیف وسیعی از تحولات شگرف و مسائل گوناگون را پدیدار میکند.
در اثنای 1970، با پیشرفت برقآسای کوچک سازی-مینیاتورسازی- و افزایش توانایی و کارآیی کامپیوتر و سقوط قیمتها به نسبت کارکرد، کامپیوترهای کوچک، رواج یافتند...
جهان از خلال حواس تجربه میشود. در آیندهی قابل پیشبینی، اینترنتِ همه چیزها، درک از جهان را به طور تصاعدی افزایش میدهد. در این فرایند، ارتباط فردی که توسط IP [پروتکل شبکهی ارتباطی که تکنولوژی و انو اع شبکهها را پیوند داد...] فرد را نمایندگی میکند، اتصال حواس و افکار و تأثیرگذاری بر روی اندیشه...، از جنبههای اصلی این نمایندگیست.
مهمترین تحول و تغییر از رهگذر رسانههای تصویری و صداهای بدآهنگی حاصل میشود که از صفحات صاف وبی به مثابه لالایی در گوشِ جان کودکان زمزمه می شود. این امری سرنوشت ساز است و به هیچ روی نباید لحظه ی از آن غافل بود.
یقینا لا لایی وبی؛ مفاهیم بلند ی چون غیرت و همت و شهامت و حس وطن دوستی و دین داری و ادب و حیا...، که از سپیدهدم تاریخ تا پیش از هیاهوی وب، توسط مادران و مادربزرگان در گوش فرزندان ایرانزمین زمزمه میشد و از همان ابتدا شالودهی رفتار انسانی و فرزند خصال ایرانی بودن را پایهریزی میکرد، در بر نخواهد داشت. این امر به این معنی است که زنجیرهی این مفاهیم در شرف قطع شدن است.
مفروض است که:
پدیدهی مرموزِ شبکهی شبکهها حاوی خبرِ ایجادِ تغییرِ بنیادین در همه چیز است؛ انقلاب فناورانه در تولید و ارتباطات دوران کودکی را با شتابی وحشتناک و دلهرهآور روبهزوال میبرد...، توپخانهی عقلانیِ وب آیندهی کودکان را نیز دچار شدیدترین مخاطرات ساخته است.
اکنون وب به بخشی اساسیِ کار، مدرسه و زندگی روزمره و حتی ارتباطات اجتماعی افراد تبدیل شده است. مردم به انواع و اقسام شیوهها از اینترنت استفاده میکنند. برخی شیفته و حتی خریداران بی ارادهی آخرین فناوریهای ارتباطی هستند.
از یک منظر میتوان نسل امروز را نسلِ وب نامید؛ یعنی نسلی که از همان دورهی کودکی با اینترنت بزرگ میشود. واژهی کودک ناظر بر دورهی معینی است که حدفاصل میان شیرخوارگی و آمادگی برای دبستان میباشد؛ هرچند دورهی 3 تا 5 سالگی، دورهی رشد سریع شناختی کودکان توصیف شده، اما «سرپنجهی ظریف این وحشیان شریف» قبل از پایان دورهی شیرخوارگی؛ موبایل را لمس میکند و کلیدهای کیبرد را با هدف شنیدن صدا از صفحهی صاف وبی میفشارد!
از حیث تئوریک، نکتهی تأملبرانگیز این است که در هیچ یک از زبانهای اروپایی، برای واژهی فارسیِ کودک و واژهی طفلِ عربی معادلی وجود ندارد.
اساسا در قرون وسطی دوری کودکی را مرحلهی جداگانهای از حیات به شمار نمیآوردند؛ تداوم و بقاء دوران کودکی که با عصر گوتنبرگ پدید آمد، در عصر مورس به خطر افتاد و به نظر میرسد که امروزه وب و مجازیسازی باعث زوال و انقراض کامل آن خواهد شد.
در مشرقزمین، خصوصا در جوامع اسلامی، عنایت به دوران کودکی نهادی است فرهنگی و اجتماعی و سر شار از دستورالعملهای مذهبی و سنتی... درغرب تا قبل از ظهور صنعت چاپ، چنین پدیدهای وجود نداشت.
امر تربیت اطفال همواره از نکات بسیار پر اهمیت در حوزهی اندیشه و اندیشهورزی محسوب شده است. ارسطو معتقد بود مربیان باید مراقب باشند که کودکان اوقات خود را درست بگذرانند... اکنون در دهکدهی الکترونیک، با یک حرکت کوچک و اشارهی نامحسوسِ دست، تصاویری ناموزون و صوت لالایی از دوردستها به خانهها میآید، و چشم و گوش کودکان را مینوازد....
همواره یک جامعهی سالم از رودررویی کودکان با مسائل بزرگسالان - از نابسامانیهای فرهنگی و اخلاقی جنسی و فجایع روزمره گرفته تا کاربرد کلمات رکیک و ناسزا - ممانعت به عمل میآورد...، بیتردید ثمرهی قهری غفلت در این زمینه، فروپاشی اخلاق و خدشهدار شدن چارچوبهای سنتی حریم و حیا خواهد بود.
نظریهی لوح ننوشته جان لاک، برای بحث از تأثیر وب برآیندهی کودکان، صلاحیت نظری - تحلیلیِ مناسبی را دراختیار قرار میدهد؛ چنانکه پستمن خاطرنشان ساخته، پس از بحران تعلیم و تربیت که در قرن پانزده، که بعد از ظهور ماشین چاپ رخ داد و موجب دگرگونیهای اساسی و عمیق شد. برای پی بردن به عمق این دگرگونی و تحول باید نوشتههای جان لاک را خو اند.
این لوحهای سفیدی که چیزی روی آن نوشته نشده، هیچ گرایش ذاتی اخلاقی خاصی با خود به این جهان نمیآورند. به همین دلیل امر نگارشِ موازین اخلاق برای آنها توسط والدین و خانواده و نهادهای معتبر آموزشی دارای مبانی منطقی انجام می شود. بدون پرداختن به اصول اخلاقی و آشنا ساختن کودک به مسائل مربوط به شرم و حیا، نمیتوان از دوران کودکی به عنوان مرحلهای حساس در زندگی انسانها نام برد.
روسو نیز در «گفتار در بارهی علوم و هنرها» معتقد بود که آموزش مدرن نه فقط اخلاقیات بشر را بهبود نمیبخشد، بلکه به آن آسیب میزند. تکنولوژی فاقد ضو ابط اخلاقی است و سنن و آداب را به دور افکنده، و تمامی جامعه را، خاصه در امور مربوط به تربیت کودکان، به خسارتهای ناگفتنی دچار ساخته، و خسارتبارتر از همه اینکه در جستجوی جایگاهی برای حاکمیت خویش است.
نتیجهگیری:
بارها باید تأکید کرد که دیجیتالیسم جامعهشناسی مخصوص به خود را میطلبد، و عصر جدید حاوی صورتی از دانایی است که صرفا به خودش اختصاص دارد. در جهان نوپدید، الزاما باید به دنبال حقیقتهای کوچک و بیجلوه نیز رفت.
پیشرفت علوم و هنرها انسان را فاسد و جامعه را ضعیف کرده است. صفحات وبی اصوات و تصاوبری را به سمع و نظر همگان میرساند که فضیلت و اخلاق را از درون نابود میکند. در این صورت، به بیان روسو، پرچمهای دلیری راستین و فضیلتها ناپدید میشوند. در برنامههای جعبهی جادو نیز تفاوتی میان کودک و بزرگسال وجود ندارد....
به قول دانیل گلمن، تا چندی پیش کودکان ساعتهای متمادی از روز را بدور از والدین در پای تلویزیون سپری میکردند و همین امر ارتباط آنها را با کسانی که ضرورتا باید درس زندگی به آنها بیاموزند قطع میکرد.
اکنون در دست هر کودکی یک جغجغهی آرخیتاس با قابلیت استثنایی سرگرم کنندگی قرار گرفته است...
تکانههای الکترونیک، صورتهای جدید از مقولههایی را پدیدار کردند که «دانیل بل» آنها را با عباراتی چون هراس اخلاقی، فرهنگهای دسیسه و باورهای حاشیهای، انواع داستانپردازیهای هویت، بدنتکنو - اروتیک، و آدم دیجیتال، توصیف میکند.
شیوع ایدز فرهنگی توسط اشراف راهزن از جمله صدها مسئلهای است که با فروپاشاندن دیوارهی سکوت و باطل کردن طلسم حیا، تضمین سلامت جسم و روح کودکان را دچار مخاطره ساخته است.
این بلا هنگامی نازل شد که هنر از عزلتِ تابوی ((Taboo مذهبی خارج شد، پستمن در کتاب نقش رسانههای تصویری در زوال دوران کودکی، به گرانترین مانکنها و چهرههای تبلیغاتی و دختران نوجوانی اشاره میکند که در پیامهای بازرگانی تلویزیونی چنان ظاهر میشوند که گویی در تمامی زمینههای مربوط به زندگی بزرگسالی تجربه و اطلاع دارند. آنها انگار برحوزههای اجتماعی مد روز و عرضۀ آن، که غالبا رنگ و حال و هوای جنسیت و... دارد، کاملا مسلط میباشند.
در این میان به نظر میرسد کودکان و نوجوانانی که در هنگامهی وحشتِ ناشی از کاربرد کامپیوتر، خارج از کانون خانواده و به قول رایس با ناوالدها زندگی میکنند، با مسائل اخلاقی، به صورتی شدیدتر دست و پنجه نرم میکنند.
با اطمینان میتوان گفت: هیچ دورهای نبوده که این وحشیهای شریف که حسِّ تشخیص درست و غلط در آنان به ودیعه گذاشته شده، و طبیعت طوری آنها را برنامهریزی کرده که مثبت رشد کنند؛ چون ذاتا دارای حسِّ تشخیص اخلاقی هستند، اینگونه به مصاف طلبیده، حتی در وضعیتی مصیبتبار، در یک صنعت عظیم که از طریق کاربرد تکنولوژی و فیلمسازی به گونهای بینالمللی سازماندهی میشود، کودکان به کالاهای جنسی تبدیل شدهاند. به بیان کاستلز، چه کسی است که پایان این داستان غمانگیز را نخوانده باشد....
انگار فریاد هشدار «تورو» در قرن نوزده، امروزه نیز به گوش میرسد. هشدار او به کاروانیان رشد و ترقی این بود که در این مسیر و با این شتاب، ارزشهایی را از دست داده و یا آنها را بیاعتبار خواهید کرد.
سخن آخر اینکه، این حقیقتی غیرقابل انکار است که نمایشخانهی تاریخ تنها برای یک نمایشنامه ساخته نشده، بلکه همهی نمایشنامههای نمایشخانه نیز هنوز نوشته نشده است. بدون پذیرش این حقیقت، همهی تاریخ یک معما خواهد بود. انگار بحران تعلیم و تربیت که در قرن پانزده میلادی، که بعد از ظهور ماشین چاپ رخ داد و موجب دگرگونیهای اساسی و عمیق شد، در قرن پانزده هجری شمسی از رهگذر دیجیتالیسم عزم تکرار دارد.
| دکترسید مهدی حسینی