تاریخ : 1399,سه شنبه 12 اسفند14:00
کد خبر : 80496 - سرویس خبری : مقاله و یادداشت

مسئولین چه مسئولیتی نسبت به ما دارند؟!


مسئولین چه مسئولیتی نسبت به ما دارند؟!

یک رزمنده چه کاری باید انجام بدهد تا هم زندگی خود را اداره کند و هم به عنوان کهنه سرباز و پیشکسوت جنگ، شئونات ایثارگریش را رعایت کند؟

فاش نیوز - یک وقت‌هایی هست که انسان کاملا به هم می‌ریزد و در نهایت عصبانیت و اضطراب مطالبی می‌نویسد. 

 به سمت ویرایش مطالبی که نوشته برمی‌گردد اما در نهایت متنی می‌نویسد ولی پر از رمز و راز، پر از حرف و حدیث. این بزرگ‌ترین دردی است که یک رزمنده که تا دیروز در میدان جنگ بدون تفکر به امروز - که صادقانه 90 درصد رزمندگان به دلیل شرایط حاکم بر جبهه و جنگ به هیچ‌وجه به وضعیت امروز فکر نمی‌کردند.

  آن زمان چیزی که ترسیم شده بود، تنها یک مسیر با دو خط حرکت بود یکی این که یا شهید می‌شویم و برای همیشه و برای ابدیت مـــانا می‌شویم یا اینکه در مسیر "وقــاتلوهم حتی لاتکون فتنة" از طریق کربلا به سمت قدس راهی می‌شویم و با رهبری امام خمینی رحمةالله علیه تا رفع فتنه از جهان مبارزه می‌کنیم که در هر دو شرایط، پیروز و سربلند هستیم.

 به‌عنوان کسی که بودن در معیت شهدا و رزمندگان، خدای تبارک و تعالی افتخار همنشینی داده بود، این را در کمال صداقت با قسم جلاله می‌گویم که دوستانی که من رفیق حقیرشان بودم و پای در رکاب جنگ نهاده بودند، اگر از صد نفرشان می‌پرسیدی نظرت در ارتباط با آینده جنگ چیست؟ و خودت را در چه موقعیتی می‌بینی و چگونه ادامه می‌دهی؟، صادقانه جز همین مسیر آن هم در نهایت حجب و حیا سخنی نمی‌گفتند.

 در آن دوران همه‌ی جهانیان مشاهده کردند که جو حاکم بر جنگ چگونه بود و جنگ هشت ساله را که بر ما تحمیل شده بود، رصد می‌کردند. همه‌ی جهان بر عظمت امام و فرزندانش معترف بودند و مظلومیت ما را با همه‌ی کاستی‌هایی که وجود داشت، دیده بودند. این موضوع مهمی است که به کشوری با انواع و اقسام سلاح‌های مدرن اهدایی شرق و غرب یورش ببرید که حتی سیم خاردار برای حفاظت از معابر و میادینش نداشته باشد.

همچنین کشورهای جهان او را به دستور آمریکا و کفتار پیر انگلیس، تحریم نظامی و از دادن فشنگ و تفنگ خودداری کنند.

اما نتیجه‌ی این جنگ، رسوایی همه‌ی آنها شد که ملت ما هشت سال و نه هشت ماه -مثل جنگ عراق و کویت- ایستادگی و افتخار آفریدند.

 هشت سال مقاومت، دلیرمردی، شجاعت، شهامت و شهادت برای سرزمینی که دو سال بود که انقلابش با دستان خالی پیروز شده بود، بیشتر به معجزه شبیه بود. مردانی از جنس غیرت و شرافت که با اهداء عزیزترین متاع زندگی‌شان، معادلات دنیا را بر هم زدند و نتیجه‌ی کار را به نفع خویش تمام کنند و متجاوز را از خاک کشور خارج نمایند.

این دلیرمردان، ارتش بعث را توانستند تا نزدیکی‌های بصره -مهم‌ترین پایگاه تجارتی نظامی عراق- به عقب برانند و در این راه بدون ادعا جان و سلامتی‌شان را بدهند اما کشورشان را مقتدر و سربلند کنند.

بعد بازماندگان همان آقایان، جان در طبق اخلاص نهاده، در حالی که دولت محترم اعلام می‌کند که خط فقر بین ده تا پانزده میلیون تومان است، مراکزی با نام‌هایی مثل ساتا، ناجا یا بنیاد، یک میلیون تومان حقوق به آنها بدهند!

 انسان احساس شرم می‌کند و حس حقارت به انسان دست می‌دهد که قیمت یک مرغ -که خیلی از همان رزمندگان بنابر دلایلی حاضر به خوردنش نبودند- یکصد هزار تومان شود و یک کیسه برنج دست ساز دانه بلند تبلیغاتی تجارتی متعلق به آقایی یا آقازاده هم 300 هزار تومان شود. همچنین یک کیلو سیب خاکی، پیاز و گوجه هم پنجاه هزار تومان که در مجموع نصف حقوق یا صدقه یا کمک معیشت رزمندگان معسر شود. تمامی هزینه فقط با خرید سه قلم مایحتاج صرف شود و با وجود زن و فرزند در حال تحصیل و خواهر و برادر و فامیل همه سرمایه او پانصد هزار تومان است.

در حالی که هزینه‌ی دندانپزشکی و تهیه لباس برای دختران جوانش، ایاب و ذهاب دانشگاه و یا مدرسه فرزندان را هم دارد. در حالی که همه‌ی سرمایه او کفاف هزینه‌ی یک مرغ و یک کیسه برنج است، پس تکلیفش از یکم تا سی‌ام ماه چیست؟

بنابراین چه کاری باید انجام بدهد تا هم زندگی خود را اداره کند و هم به عنوان کهنه سرباز و پیشکسوت جنگ، شئونات ایثارگریش را رعایت کند؟

آیا اینها با هم تضاد ندارد و میتوان بدین سبک و سیاق زندگی کزد؟ آیا جناب روحانی یا آقای جهانگیری یا برادر عریزمان آقای نوبخت هم به همین روش زندگی می‌کنند.

 نمی‌دانم این مطالب را باید به چه کسی انتقال داد و آیا برای این مطالب کسی تره خرد می‌کند و یا اینکه آب در هاون می‌کوبیم؟ متاسفانه یک طرف کشور اصولگرا و یک طرف دیگر اصلاح طلب شده است. همچنین کدخدا پرستی، رابطه‌های پنهانی، گرا دادن به دشمن که در چه ساعتی و در کدامین منطقه ای اقدام به ترور ابرمردان تکرارنشده در تاریخ بشریت کنند، یک طرف قضیه شده است. طرف دیگرش هم فقر و  بدبختی، اختلاس، دزدی، غارت و چپاول شده است. پس کجا رفت ندای ملکوتی امام راحل؟ کجا رفت وصیتنامه های شهدا که گفتند امام را تنها نگذارید؟

آنها گفتند ما می‌رویم تا کاری حسینی بکنیم. شما بمانید ولی زینبی عمل کنید. ما که آن رسم ابتدای انقلاب در گفتار امام راحل را در بدترین شرایط ممکن فرموده بودند، فراموش نمی‌کنیم.

 ما در دهه‌ی شصت با وجود جنگ نابرابر این همه فقر نداشتیم و منبع درآمد کشور یک پنجم امروز بود. پس داستان چیست؟ چرا هی می‌گوییم دولت اینطور و آن طور است ولی اقدامی نمی‌کنیم و همه با هم نظاره‌گر شده‌ایم؟ متتظربم شش ماه دیگر این فلاکت‌ها را تحمل کنیم و شاهد ابراز دردهای ابرمردان اقتدار آفرینمان باشیم تا شاید انتخابی خوب انجام بدهیم و دولتی انقلابی تعین کنیم.

 آیا تا شش ماه آینده باید مردم به همین سبک و به همین طریق دردمندانه زندگی کنند؟ آیا این عدالت است؟ این فرامین امام راحل است. آیا این است منویات مقام معظم رهبری که هر بار بیاید و بگوید من شرمنده جوانان کشورم هستم. درحالی که این شرمندگی باید دولتمردان را عذاب روحی بدهد!

نمی دانم اما می دانم این مرامنامه انقلاب و امام نیست امیدوارم مجلس انقلابی قبل ازفراگیر شدن دردها اقدامی جدی کند.

والســــــــلام من اتبع الهدی

|رضا امیریان فارسانی