تاریخ : 1399,دوشنبه 27 بهمن15:49
کد خبر : 80896 - سرویس خبری : فرهنگ و هنر

حمله هماهنگ به "دادِستان"

آیا تیغ سانسور صدای مردم را خاموش می‌کند؟!+تصاویر



دادستان به حمله داعش رسید

«دادستان» فرصت مناسبی بود که کارگردان اخراجی‌ها به مخالفانش ضرب شست نشان دهد. سازنده سریال، بدون آزمون و خطا کردن، جسارت فوق‌العاده‌ای در ساخت یک سریال مطالبه‌گر سیاسی‌- اجتماعی با تنوع بصری را دارد.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق -با شروع سریال «دادِستان» و شروع متن و محتوای جنجالی آن که با سقوط یک دانشجو از طبقات فوقانی دانشگاه آغاز می‌شود، افسانه‌های اثبات نشده، درباره ده‌نمکی در فضای مجازی دوباره منتشر شد.

 افسانه‌ای که با انتشار مستند «فقروفحشا» رسانه‌ای و به اهرمی تبدیل شد که مسیر پیشرفت ده‌نمکی را در سینما مسدود کند. هرزمانی که ده‌نمکی دست به تولید تازه‌ای بزند، افسانه‌های احمد باطبی درباره تیرماه ۷۸ در فضای مجازی بازتولید و تکرار می‌شود. البته باید به این توجه داشت جریانی از متن انقلابیون، با استناد کردن به این افسانه‌ها از ده‌نمکی دوری می‌کنند، چون بر اساس مصلحت،   او از خطوط قرمز همفکران سابقش عبور می‌کند و مدافع وضعیت موجود نیست.

 

حمله هماهنگ به

 

 صف تخریب‌چی‌ها با رسانه‌های ظاهرا نزدیک به ده‌نمکی کلید خورد

فضای تخریب سریال دادستان کاملا قابل پیش‌بینی بود. با آغاز دادستان، پوزیسون و اپوزیسیون علیه سریال دادستان و ده‌نمکی آغاز به کار کردند.

روز شنبه، یکی از روزنامه‌ها در محتوایی عجیب با همان کلید واژه‌های رایج اصلاح‌طلبان شبه نقدی را درباره سریال «دادستان» با استناد به پخش دو قسمت سریال منتشر کرد.  

در تیتر صفحه اول این روزنامه رپرتاژی از برنامه هم‌رفیق سامانه نماوا منتشر شده و در صفحات داخلی با لحنی هجو آمیز از سریال دادستان انتقاد شده و با زدن برچسب شعاری، موج تخریب‌ها علیه ده‌نمکی آغاز شد.  

 

حمله هماهنگ به

 

اما چرا اساسا رسانه‌ها حساسیتی که نسبت به شعاری بودن سریال دادستان دارند، ابدا درباره خشونتی که توسط سریال قورباغه در حال پمپاژ شدن به جامعه است، ندارند؟ چرا در رسانه‌ها نمی‌توان نقدی مشابه درباره سریال‌های ملتهب، ضد خانواده و خشونت آمیز شبکه نمایش خانگی جستجو کرد.

 

حمله هماهنگ به


توییت یک خبرنگار درباره سریال دادستان با استناد به پخش دو قسمت آن

حمله هماهنگ به

 

سریال ده‌نمکی سویه‌ای مردمی دارد و قسمت سوم آن یک شاهکار اکشن ممتاز و غیرقابل تکرار است و هر چه او عملکرد بهتری در حوزه تصویر دارد، هجمه‌ها  افزایش بیشتری پیدا می‌کند. مخالفت با «دادستان» از سوی اصلاح‌طلبان و مخالفان گفتمان سازنده‌اش بسیار طبیعی است، اما هجمه علیه سریال با استناد به پخش دو قسمت از آن، از سوی رسانه‌های هم‌سو با تفکرات ده‌نمکی، طبیعی نیست.

آیا این سبقت‌گرفتن در مخالفت با ده‌نمکی وجه تفاخر  و تمایزی  را  برای منتقدان رقم خواهد زد؟ یا این تهاجم رسانه‌ای طوری طراحی شده تا هجمه  از درون جریان نزدیک به ده‌نمکی آغاز شود، تا مخالفان کلیت سریال  بسیار آسانتر، بخش‌های ملتهب دادستان را سانسور کنند. ده نمکی بدون اشاره به طیف خاصی در صفحه اینستاگرام خود به مخالفان ظاهرا خودی‌اش چنین پاسخ می‌دهد.

بیشتر بخوانید:

ده‌نمکی: روشنفکران ریشدار گوش به فرمان هستند نه دست به فرمان!

 

حمله هماهنگ به

 

 

اما حواشی حول سازنده دادستان همواره تحلیل دقیق اثرش را تحت الشعاع قرار می‌دهد. یکبار برای همیشه باید به سئوالات مهمی درباره او پاسخ داد. آیا ده‌نمکی حکومتی‌ است و  رانت‌های فوق العاده‌ای دریافت کرده است؟ آیا او نسبت به سایر فیلمسازان از حمایت بیشتری برخودار است؟ آیا او فیلمسازی  ضد مردمی است که دامنه مخالفت با او به رسانه‌های همفکرش راه یافته است؟

 ۲۱ میلیارد تومان برای ساختن «فیلم مردمی»، رقم بسیارعجیبی است. در حالی که همان فیلمنامه با همان سوپراستارها، با رقم حداکثر ۷ میلیارد تومان قابل ساخته شدن بود. نکته مهم در «فیلم مردمی» این است که آیا این فیلم مطالبه‌ای مردمی را مطرح می‌کند یا اینکه مطالبات مردمی را به تمسخر گرفت!؟ یادآوری مطلق؛ چرا مردم بیشتر از همفکران ده‌نمکی آثارش را دوست دارند؟

پس از پایان جشنواره فیلم فجر عبارت "من برای مردم فیلم ساختم" از زبان فیلمسازان مختلفی شنیده شد. بررسی همین جمله فضای غبارآلود فرهنگی را روشن‌تر خواهد کرد و به کلید یک معادله چند مجهولی تبدیل خواهد شد. یکی از فیلمسازانی که با تمامی ارگان‌های پربودجه کشور همکاری داشت، در اظهارات اخیرش با ساخت فیلمی ضد مردمی، در کنفرانس رسانه‌ای همین جمله را نقل کرد: "من برای مردم فیلم ساختم. "

وقتی درباره منابع مالی و حامیان اقتصادی فیلم کنکاش می‌کنیم، درخواهیم یافت، تامین بودجه همان «فیلمساز مردمی» پرمدعا توسط یک کارتل اقتصادی بزرگ صورت پذیرفته است. این کارتل اقتصادی بنیانگذار سامانه‌های پیامکی، به مدد رانت‌های خاص، یک ابر هلدینگ را راه‌اندازی کرده و برای افزایش دامنه پولشویی‌ها و گرفتن‌ رانت‌های اقتصادی، حمایت ویژه‌ای از «فیلمساز مردمی» و «فیلم‌مردمی» کرده است.

 ۲۱ میلیارد تومان برای ساختن «فیلم مردمی»، رقم بسیار عجیبی است. در حالی که همان فیلمنامه با همان سوپراستارها، با رقم حداکثر ۷ میلیارد تومان قابل ساخته شدن بود. نکته مهم در «فیلم مردمی» این است که آیا این فیلم مطالبه‌ای مردمی را مطرح می‌کند یا اینکه مطالبات مردمی را به تمسخر گرفت!؟

قهرمان منفعل فیلمساز دیگری با ادعای مردمی بودن، در مقابل زورگویان کارتل‌های اقتصادی، اقدام به خودکشی می‌کند. آیا این کنش قهرمان، راهکاری انسانی برای مطالبات مردمی است.

نکته جالب اینجاست، راهکار فیلمساز در مقابل زورگویی کارتل‌های اقتصادی این است که با بنزین ۳۰۰۰ تومانی، فرد باید خودش را آتش بزند و این بهترین شیوه کنش‌گری است. آیا این راهکار آخرین نسخه عدالت از سوی روشنفکران برای مردم است؟  

فیلمساز مردمی در مقابل دوربین رسانه‌ها می‌گوید: من فیلم‌هایم را با قسط و کمک‌های مختلفی مالی می‌سازم و آنرا به جشنواره‌های خارجی می‌فرستم و با جایزه‌های چند هزار دلاری بدهی‌ مربوط به فیلم را تسویه می‌کنم. ایا با توجه به آمار دهشتاک فروش آثار فیلمساز موصوف، آثار او مردمی است.

فیلمساز مردمی دیگری هم داریم که با کمک‌های مالی شیخ‌نشینان اقدام به ساختن فیلم‌های فستیوالی می‌کند و در نهایت حین اکران چنین آثاری به گواهی آمار فروش یک درصد از مردم مخاطب چنین آثاری هستند.

«مسعود ده‌نمکی» روزنامه‌نگار سابق و فیلمساز فعلی با اتهامات نزدیک بودن به حکومت و برخورداری از رانت‌های حکومتی وارد سینما شد و در مقابل جریان فیلمسازی ضد مردمی که بیش از سه دهه سایه‌اش بر سر سینمای ایران بود، قد علم کرد.  

 این نویسنده و کارگردان، برای ورود به عرصه سینما از مزیت مشارکت ۵۰ درصدی مرکز گسترش سینمای تجربی، مثل همه فیلمسازان فیلم اولی، بهره‌مند شد. مرکز گسترش سینمای تجربی، قبل از اینکه عهدنامه‌های مدیریتی‌اش در دولت دوم حسن روحانی تغییر کند متولی حمایت از فیلمسازان  فیلم‌اولی بود و اغلب آثار مورد حمایت این نهاد سینمایی در گیشه شکست می‌خورد و بازگشت مالی به همراه نداشت.   بسیاری از فیلمسازان روشنفکر از این امکان  دولتی بهره‌مند بودند، از بهنام بهزادی، محسن امیریوسفی، تا چهره‌هایی نظیر شهرام مکری و ...

حمله هماهنگ به

جدول حمایت‌های مرکز گسترش سینمای تجربی از فیلمسازانی که فیلم اول خود را ساختند.

 

کارگردان اخراجی‌ها با ساختن نخستین قسمت از این مجموعه، به فروش مناسبی در گیشه دست پیدا کرد. وی تنها فیلمسازی بود که  برخلاف ادعاهای مخالفانش، در بهره‌مندی از بودجه‌های دولتی، پس از فروش فوق‌العاده قسمت اول اخراجی‌ها، بدهی خود را با مرکز سینمای گسترش تجربی تسویه کرد، تا هیچ رسانه‌ای نتواند با انتشار رقم دریافتی از مرکز گسترش سینمای تجربی، او را بهره‌مند از رانت‌ حکومتی نشان دهد.

تعریف و مختصات فیلمساز مردمی با استناد به مصادیق مطرح شده تغییر می‌کند. فیلمساز مردمی، فیلمسازی است که قدرت بازگشت هزینه تولید اثرش را داشته باشد، فیلمسازی که از ثروت ملی این کشور استفاده می‌کند تا فیلم بسازد و اثرش بازگشت مالی ندارد، آیا مردمی است؟

 

حمله هماهنگ به

 

 هیچ کدام از آثار ده نمکی، با ضرر و زیان در گیشه مواجه نشده و غیر از فیلم «زندانی‌ها» که با حمایت مالی سازمان اوج ساخته شد، سایر آثار او در در بخش خصوصی تولید شدند و ماحصل سود و دستمزد آثار سینمایی ‌اش صرف انتشار «فرهنگ‌نامه جنگ» در صدها جلد شد.

 با توجه به اطلاعات مندرج در این متن، باید این سئوال را مطرح کرد که مسعودده‌نمکی ار رانت‌های حکومتی بهره‌بیشتری برده یا فیلمسازی که فیلم ۷ میلیارد تومانی را با ۲۱ میلیارد  تومان تولید کرده است؟ کمپانی‌ حامی این فیلم ضدمردمی ۲۱ میلیارد تومانی، اتصالاتی در قدرت دارد ...

اما مسئله حل نشده مهم دیگر درباره ده‌نمکی و گفتمان اوست. آیا ده‌نمکی بازتاب دهنده ایدئولوژی حکومتی و افکار اجباری است یا  بازتاب دهنده گفتمان‌های مردمی؟   او در مجموعه اخراجی‌ها دست به سنت‌شکنی زد، پرسوناژهای کلیشه‌ای سینمای دفاع را کنار زد و  رزمندگان برخواسته از متن مردم را نشان داد. به سادگی می‌توان استدلال کرد، او بازتاب دهنده یکسویه، گفتمانی اجباری با یک سویه خاص سیاسی نبوده است. گفتمان کاملا مردمی ده‌نمکی را می‌توان با دستمایه قرار دادن سریال «دادِستان» تحلیل کرد.

 

حمله هماهنگ به

 

سریال «دادِستان» اثر بسیار جسور و پرمخاطبی است و از حیث ژنریک با سایر فعالیت‌های کارگردانش متمایز است. ده‌نمکی در فضای سینما غیر از اتهام «حکومتی بودن» با یک برچسب دیگر نیز مواجه بود. این اتهام، طی ۱۵ سال فعالیتش در سینما دائما تکرار می‌شد، او  ژانری غیر از کمدی را بلد نیست.

همانطور که اخراجی‌ها معادلات گفتمانی و اقتصادسینما را متحول کرد، «دادستان» کشتی مخالفان تمام نشدنی او را به گِل نشاند. با نمایش قسمت سوم سریال، مشخص شد سازنده‌اش در بالاترین سطح تکنیکی در سینمای ایران قرار دارد.

به صورت متداول در سینمای جهان برای فیلمبرداری لحظات اکشن، میز تدوین تعیین کننده است. کمتر کارگردانی مثل «جان وو» (کارگردان جان سخت، قاتل،   ماموریت غیرممکن ۲، گلوله‌ای در سر، هدف شکسته) و «جان مک تیرنان» (کارگردان آثاری نظیر «جان سخت»، آخرین حرکت قهرمان، غارتگر)   بدون اتکا به میز تدوین، پلان‌های اکشن آثارشان را به صورت مرتب و بدون هیچ وقفه‌ای فیلمبرداری کرده‌اند.  

 

حمله هماهنگ به

 

فیلمنامه قسمت سوم «دادستان» شاید از پانزده صفحه تجاوز نکند اما از حیث تکنیکی در تاریخ فیلم و سریال ایرانی، یک سرفصل بدیع و ممتاز است. مولفان و مصنفان سینما و سریال‌های آپارتمانی هیچگاه نمی‌توانند،   قسمت سوم سریال دادستان  را حتی روی استوری‌بورد طراحی کنند. رخوت و عدم تحرک در تمامی تولیدات نمایشی، ۴۰ سال اخیر موج می‌زند و این اکشن پرتحرک، ادامه همان مسیری است که مهرزاد مینویی در دهه شصت با فیلم «دست‌نوشته‌ها» آغاز کرد و دیگر نتوانست آن سینما پرتحرک را ادامه دهد.

«دادستان» فرصت مناسبی بود که کارگردان اخراجی‌ها به مخالفانش ضرب شست نشان دهد. سازنده سریال، بدون آزمون و خطا کردن، توانایی و جسارت فوق‌العاده‌ای در ساختن یک سریال مطالبه‌گر سیاسی‌- اجتماعی با تنوع بصری خاص را دارد.

سریال روی چند گزاره حساس انگشت می‌گذارد و البته هیچ‌طیف سیاسی از انتقادات ده‌نمکی مصون نمی‌ماند. در سریال می‌بینیم که دستگاه‌های امنیتی آنقدر سرگرم تحرکات عدالتخواهانه چند دانشجوی انقلابی در فضای مجازی هستند که ناگهان در کشاکش رصد یک اقلیت عدالتخواه در ملاقات با نمایندگان مجلس، داعش در ساختمان مجلس حضور پیدا می‌کند.

طبیعی است که قدرت مستقر و نهادهای  متصل به آنان چنین تصویری را برنمی‌تابند و طرح و توطئه کلیشه یک گروه «آشنا» ی فعال در فضای مجازی، رویه انتقادی خود را از سر خواهند گرفت.

 

حمله هماهنگ به

 

سریال دادستان به انتقاد بسنده نمی‌کند و در مقابل ساختارهای رسمی و کهنه شده پیشنهاداتی را نیز ارائه می‌دهند. عماد و نامزدش که رسانه غیررسمی دادستان را هدایت می‌کنند به عنوان یک طیف فعال دانشجویی آنقدر در فضای جامعه تاثیر گذار هستند که انتشار هر خبر توسط آنان، در مناسبات قدرت نقش بسزایی دارد.

دادستان یک هشدار به رسانه‌های رسمی است که خلاء مطالبات مردمی را نمی‌توانند بازتاب دهند و به دلیل عدم توانایی کافی، به‌ رسانه تبلیغاتی سیاستمداران تبدیل شدند و این آینده کامل قابل پیش‌بینی است که بزودی رسانه‌های غیررسمی، بر رسانه‌های رسمی غلبه کنند.

متقالچی(نماینده مجلس سریال با بازی محمد کاسبی) با گردانندگان کانال تلگرامی «دادستان» ملاقات می‌کند. دانشجویانی که با این کانال با اظهار نظر صریح متقالچی در جامعه تاثیر بیشتری بر افکار عمومی دارند. به همین دلیل خبرنگاری که باید بازتاب دهنده مطالبات مردمی درباره حواشی چندین میلیاردی حراج تهران باشد، نقش روابط عمومی‌ را در این ماجرا ایفا می‌کند و به آینده‌نگری سریال دادستان واکنش نشان می‌دهد.  

مردمی بودن به گفتمان اثر ارتباط دارد؟

 در سطور پیشین اشاره شد فیلمی که با بودجه کمپانی‌های ظاهرا خصوصی به واسطه پیامک‌های مردمی که جیب آنان را خالی کرده، نمی‌تواند فیلم مردمی باشد. «فیلم مردمی»، زبان نقادانه‌ای دارد که حقوق اساسی مردم را از «هسته‌های قدرت» انتخابی، مطالبه می‌کند و فیلمساز در کنار هیچ طیف سیاسی خاصی نمی‌ایستد و به ساختار رسمی نیز هتاکی نمی‌زند.

تفاوت مهم «حاتمی‌کیا» و «ده‌نمکی» در این بزنگاه آشکار می‌شود. حاتمی‌کیا به نام فیلم منتقدانه، ساختار را از بیخ و بن به چالش می‌کشد و در آثار ظاهرا آلترناتیوش راهکاری نیست، اما ده‌نمکی در پایان قسمت دوم سریال، سرفصل‌های مطالباتی خود را ارائه می‌دهد. خواست اساسی دانشجویان در سریال این است که مجلس طرحی را مصوب کند که آقازاده‌های مسئولان مشغول خدمت در بهترین دانشگاه‌های کشورها مختلف جهان تحصیل نکنند.   چنین طرحی در کمتر از بیست دقیقه آیا قابلیت مصوب شدن دارد!؟

 

حمله هماهنگ به

 

 

وقتی به خودی‌ها امیدی نیست، ده‌نمکی دست به دامن مردم می‌شود

با افزایش التهابات محتوایی سریال، در حالیکه خبرنگاران وابسته به رسانه‌های ظاهرا همفکر ده‌نمکی به مخالفان او پیوسته‌اند، کارگردان خبر از سانسور سریالش می‌دهد. او در پستی اینستاگرامی می‌نویسد:

دادستان هر روز ملتهب تر می شود، امیدوارم که سازمان در برابر فشارهای بیرونی تاب بیاورد و از فضای مجازی و رسانه های جدید عقب نیافتد، ۱۶۲ تلفن روابط عمومی سازمان است من اگر جای شما مخاطبان همراه دادستان بودم به آنها امید و قوت قلب می دادم تا دو هفته دادستان را تحمل کنند و کم نیاورند.

 

حمله هماهنگ به

 

کارگردان رسوایی،   در برابر فشارهای سنگین برای ممیزی اثرش دست به دامن مردم می‌شود. همان مخاطبانی که در گیشه سینما او را یاری کرده‌اند. آثار این فیلمساز اگر در راستای مطالبات مردمی نبود، او نیز مثل سایرین دست به دامان چهره‌های شاخص سیاسی می‌شد. اما مدیرمسئول سابق شلمچه، برای ایستادگی در برابر فشار و ممیزی دست به دامان مردم می‌شود. سازنده سریال اگر فیلمسازی بود که به دنبال پروپاگاند از نوع ژدانفی بود با سانسورچی‌های و گروه‌های فشار بیرون از سازمان صدا و سیما حتما کنار می‌آمد.

روزنامه‌نگار و فیلمسازی که عاشق دردسر است

در شبکه دو، سریالی با عنوان  بیگانه ای با من است در حال پخش است.  کارگردانی آنرا احمدامینی از افراد شاخص جریان روشنفکری برخواسته از مجله فیلم بر عهده دارد. سریال امینی شبیه کلیشه‌های هندی دوران راج کاپور (سینمای هند) است و احمد امینی برای ساخت هر قسمت سریال همان دستمزدی را دریافت می‌کند که ده‌نمکی دریافت کرده  واین مصادیق شامل همه فیلمسازان سیما می‌شود، پس چرا همه حساسیت‌های حول این روزنامه‌نگار سابق انقلابی  شکل می‌گیرد؟

کارگردان دادستان، می‌توانست مثل سایر همکارانش در سیما با یک طرح دخترپسری هندی، مدیران سیما را با خود همراه کند، تقریبا شبیه همان کاری که احمد امینی، فریدون جیران، محمد حسین لطیفی، سعید نعمت الله، رامبد جوان (مدعیان استقلال اندیشه و همکاران سالیان سیما)   کرده‌اند، تا بواسطه ساختن چنین آثاری خلاء  مطالبه مردمی با گفتمان حکومتی گسترده‌تر شود.

 

حمله هماهنگ به

 

 

حمله هماهنگ به

 

چرا کارگردان معراجی‌ها متهم ردیف اول است

با خواندن شبه خاطرات آقای کارگردان، با عنوان «آدم باش» می‌توان استدلال کرد او چه در قالب یک رزمنده، روزنامه‌نگار و حتی کارگردان، همچنان رزمنده  باقی مانده و حالا با این سطح از بلوغ در کارگردانی، همچنان با دوربین و تصویر و استفاده از مدیوم سیما، همان آرمان‌هایی را دنبال می‌کند که در تیتراژ سریالش نقش بسته است.

 

حمله هماهنگ به

رزمنده‌ای که همچنان دل در گروه آرمان‌های و شعارهای انقلابی دهه شصت دارد. حالا شعار و آرمان چماقی است که فعالان رسانه‌های نزدیک به تفکر او، مسیر گروه‌های فشار و ممیزی را تسهیل کنند. تاریخ قضاوت خواهد کرد، کدامیک از مدعیان مردمی‌بودن، حکومتی‌تر و شیشلیک‌خورترند.