ای مولای دردمندان
و ای نخستین کسی که خود را تسلیم خدا کرد
ای شجاعترین مظلوم، و خدای صبر و تحمل
در وصف تو که اقیانوس معنایی
ظرفیت کاغذ و قلم چه سنجد
در وصفت هر چه گفته آید، کم است
تو شبیهترین به خدایی
در عجبام که چرا رشک خدا را برنمیانگیزی
نامت علیست
زادهی کعبه و شهید مسجد و محراب
تو با خدا در یک خانه زندگی کرده و تا دم آخر با او به سر بردهای
محمد(ص)، تو را بزرگ کرد، و تو او را بزرگ کردی!
عظمت و شکوهت را همین بس که همسر زهرایی
حسن، جلوهای از جمال توست
و حسین، زادهی عزت و جلالت
حسین، خون خدا بود، و خون توست که در رگهای او جریان دارد
ای درخت تناور انسانیت
روح لطیف زینب، شجاعت را از تو آموخته است
عباس، شمیم یاد تو در نخلستانهای ماتمزدهی کوفه است
تو کوه دردی در کویر جاهلیت بودی
ای روح عریان عدالت
تو چون خدایی که در هیچ جسمی نمیشود تجسمت کرد
هر تصوری که از تو داریم، آن است که ما دوست داریم؛
نه آنکه تو هستی و خدا میداند
موحدانه میگویم
شباهتت به خدا، آدمی را به شرک وامیدارد!
فریادت رعد
اشکت باران
و چهرهی مردانهات، خورشید آسمان بشریت است
زندگی با نام تو آغاز کرد
نخلها از شوق نوازش دستهای مهربان تو روییدند
گلها با شوق تو به روی زندگی خندیدند
و ضربان قلب زمین، با گامهایت هماهنگ شد
آسمان، انعکاس چهرهی توست
و کهکشان راه شیری، تابش فرق شکافتهات
کوفیان حقنشناس حق داشتند تو را نبینند و نشناسند
مگر خدا را میشود دید؟
آن قامت رعنایی که در محراب به نماز ایستاد
ستون عرش بود!
|بهروز ساقی