تاریخ : 1399,شنبه 23 اسفند13:54
کد خبر : 81397 - سرویس خبری : اخبار

سخنی از روی استیصال با دکتر صمیمی



فرستنده خسرو اکبری - خدمت مدیرکل محترم دکتر صمیمی عزیز؛ با احترام، بنده جانباز سی درصد اعصاب و روان هستم. دارای همسر و ۵ فرزند و دو فرزند معلول و مستاجر هستم. به‌خاطر یک تصادف، زندگی از من و خانواده ام دور شد. فقط گرفتاری و خجالت مانده است. جناب دکتر صمیمی اول عرض کنم زمانی فرزندانم تصادف کردند و برای سه فرزندم پی در پی جداگانه حادثه رخ داد.

 مدیرکل عزیز، جناب دکتر صمیمی زحمت کشیدند و حتی در بالاترین بیمارستان رامتین ولنجک بستری نمودند. حتی جناب دکتر صمیمی از دکتر دهقان، رئیس سازمان بنیاد شهید برای ما وقت دیدار گرفتند. اگر ۱۰۰ صفحه بنویسم از بزرگواریشان، تمام نمی‌شود.

از خداوند متعال می‌خواهم ۱۰سال عمرم را کم کند و به دکتر صمیمی مدیرکل عزیز اعطا کند. روزی بنده و خانواده‌ام شنیدند که جناب دکتر صمیمی دارد از مازندران به تهران راهی می‌شود. به خدا قسم من و خانواده‌ام تا یک ماه هم گریه و هم برای سلامتیشان دعا می‌کردیم و به خاطر همین یک بار با همسرم به حضورشان در تهران ملاقات آمدیم و آنقدر خوشحال شدیم که انگار دنیا را به ما داده اند.

  حالا به خاطر اینکه از نظر اقتصادی فلج شدیم، به دلیل اینکه یک نفر از طرف مقابل فوت کرد و ۲ نفر از طرف مقابل نیز شدیداً مجروح شدند. برای فرزندانم که پرداخت دیه و هزینه‌ی درمانی سنگینی نمودیم که حدود ۱۰ فقره وام بانکی درصد بالا گرفتم و آن زمان حقوق بنده مبلغ ۶۰۰تومان بوده است. ۷ فقره وام بانکی را پرداخت نمودم و سه فقره وام مانده بود که توان پرداخت اقساط را نداشتم. کم کم جریمه و دیرکرد و معوقات و سود بالا رفته، و خانه کلنگی روستائی ارثیه‌ی پدر همسرم را که به ضمانت گذاشته بودم، به حراج گذاشته شد.

  بانک ملت مرکزی بابل، دست کل خانواده‌ام را بسته بود؛ چون ما را در لیست «مشکوک الوصول» گذاشتند، دیگر نمی توانیم هیچ وام بانکی  را نداریم. الآن حدود ۲۰۰ میلیون تومان بدهی به بانک‌ها داریم و اگر ۱۷میلیون تومان بتوانیم جور کنیم، بدهی ما را تقسیط می‌کنند و دیگر خانه به مزایده گذاشته نمی شود.

 یک دخترم ۸ سال است که عقد کرده که توان خرید جهیزیه‌ی عروسی را نداریم. هر روز مشکلات اقتصادی بیشتر می‌شود. دخترم خیلی خیلی تحت فشار است. دیگر غیرقابل تحمل شده است. اگر، دکتر صمیمی مدیرکل مازندران بود، امروزه من و امثال من آنقدر مشکلات نداشتیم.

  به هر اداره‌ای دست دراز کردم، نشد. خیلی مسئولان رده بالا به خانه ما آمدند و با خانواده‌ام ملاقات حضوری داشتند که آخرین بار از طرف فاش نیوز آمدند و از نزدیک مشاهده کردند و از ما و خانه کلنگی عکس گرفتند.

  خیلی حرف‌های دیگر هم هست. اگر ازطرف مسئولین دولت به این جانباز بیمار قلبی و همسر بیمار دیابتی شدید و خانواده مقروض کمک کنید، از خطر بی‌آبرویی نجات پیدا می کنیم و از دکتر صمیمی مدیرکل عزیز تقاضای عاجزانه عفو و بخشش دارم که باز هم دست به طرفشان دراز کردیم.

عمرت طولانی باشد بااحترام

 

تنظیم و تدوین یادداشت از بهروز ساقی