فاشنیوز - مردم ایران با فریاد مرگ بر آمریکا نهضت بزرگ سید شهیدان و سرور اولیای خدا را زنده کردند. فریاد مرگ بر آمریکا باور مردمی است که پیشوایشان آقا حسین بن علی علیه السلام است که با قیام خود در مقابل طاغوت درس سازندگی و کوبندگی به بشر داد و راه فنای ظالم و شکستن ستمکار را به فدایی دادن و فدایی شدن دانست، مرگ بر آمریکا قدرت حقی است که باطل را در هزاره بیستم تا ابد محکوم کرد و داغ باطل بودن باطل را بر پیشانی آمریکا گذارد.
مرگ بر آمریکا به همه نسلها در طول تاریخ آموخت، پیروزی بر سر نیزهها به دست میآید. مرگ بر آمریکا ثابت کرد که میشود باطل را در مقابل کلمه حق به شکست کشاند. مرگ بر آمریکا راه مبارزه با ستمکاران تاریخ را به جهانیان آموخت. مرگ بر آمریکا به همه آموخت که پیروزی در متن فداکاری و خون به دست میآید.
دویست و پنجاه سال عقب ماندگی صنعتی، نظامی و اقتصادی ایران که از سوی پادشاهان خودفروخته و سران استکباری و سلطه طلب جهان آن زمان که علیه مردم ایران به وجود آمده بود چیزی نبود که بتوان در عرض 42 سال بعد از انقلاب اسلامی به آن دست یافت. چهل و دو سالی که چند سال آن در مصاف با تجزیه طلبان کوردل داخلی و هشت سال آن در دفاعی مقدس که از طرف اربابان صدام بعثی پشتیبانی میشد و در اوج تحریمهای ظالمانه و پی در پی بر ملت ایران گذشته است. همه اینها در اراده مردم ایران در فداکاری خون پاک شهدا و جانبازی ایثارگران و به مدد خواست و وعده الهی به تحقق رسیده است.
ایران اسلامی فردا نیز همان ایران اسلامی دیروز و امروز است و در این صورت ما چگونه میتوانیم به کسی که دیروز رسماً اعلام کرده در پی خشکاندن ریشه ملت ایران است و یا علناً میگوید ایرانی خوب وجود ندارد و ایرانی خوب، ایرانی مرده است و یا برای سرنگونی حکومت ایران میلیاردها دلار بودجه رسمی تصویب کرده و میکند و دولتمردان آن مانند زنان روسپی در جهان میگردند تا پیوندهای ایران با خارج از مرزهایش را قطع کنند ما چطور میتوانیم به کشوری که سرانش ذلیل و دست نشانده رژیم کودک کش اسرائیل هستند، اعتماد کنیم و به پای میز مذاکره همراه با فشار آنها بنشینیم.
انقلاب اسلامی شکل گرفته است تا اسلام ناب را در جهان برقرار کند و راه و رسم علی(ع) را پایدار نگه دارد، یکی از اهداف انقلاب اسلامی که محقق شده است برپایی الگویی همچون دولت علوی و بیرون کردن متجاوزان امریکایی و اسرائیلی از ایران عزیز بود و اینکه ایران در این موقعیت حقی را فدای مصلحتی نخواهد کرد، اینک دنباله و ادامه انقلاب اسلامی به حرکت، درایت و تصمیمگیری به موقع مردم بصیر ایران در انتخابات 1400 پیش رو بستگی دارد.
برقراری رابطه با آمریکا به معنای دست کشیدن از راه امام و گفتمان انقلاب و رهبری است و این به معنای تمام شدن دوران انقلاب اسلامی و قربانی شدن انقلاب است. در این مذاکره پیشنهادی آمریکا با دولت ایران چه چیزی را بایستی ایران به آمریکا بدهد تا دولتمردان آن کشور راضی باشند و از توطئههای خود علیه مردم و نظام دست ایران بردارند. آیا همچین چیزی وجود دارد که طمع و حرص و ولع آمریکائیان را سیراب کند و آیا خواسته های آنها حد و مرزی خواهد داشت؟.
از آنجایی که پیشنهاد مذاکره واقعی آمریکا با جمهوری اسلامی در این برهه از زمان که هر دو کشور در سوریه در حال جنگ نیابتی هستند، شاید خنده دارترین جوک سیاسی بین سیاست مداران و تحلیلگران واقعی سیاسی در دنیای واقعی سیاست بازان باشد. چرا که مذاکره با امریکا از طرف هر کسی و گروه یا کشوری هم مطرح شود، یا نادان است یا مغرض. چرا که مذاکره با امریکا در این برهه از زمان که ایرانیان دوره گذر از بحران را رد کردهاند و به مرحله ثبات و خود باوری رسیدهاند و تبدیل به قدرتی جهانی شدهاند و جنگ نیابتی با آمریکا و متحدانش را در سوریه و عراق و یمن با پیروزی و اقتدار پشت سر گذاشته و بازی را بردهاند، مساوی است با بالا بردن نیزههایی که بر سر آن به جای ورق پارههای قرآن مذاکره با آمریکا بالا رفته است تا جلوی پیشرفتها و پیروزیهای پی در پی ایران در سطح منطقه و جهان را بگیرند و عواملشان هم در داخل اشعثها و ابن وهبها و سران خوارج هستند که آگاهانه یا نااگاهانه برای مذاکره با آمریکا می خواهند ولایت فقیه را تضعیف کنند.
خصومت آمریکا و نیز عملکرد ضد ایرانی، اسلامی آنها با ملت ایران، تنها شامل گذشته نمیشود بلکه آنان در آینده نیز انگیزه فراوانی برای مخالفت با ایران اسلامی دارند و اگر به تاریخ روابط ایران و آمریکا و خوی و خصلت آمریکائیها بنگریم، وضعیت لزوم یا عدم لزوم مذاکره برای ما روشن میشود و میتوانیم براساس رفتار آمریکا در گذشته و حال، وضعیت روابط آینده با او را مورد ارزیابی قرار دهیم.
تاریخ سیاسی ما نشان میدهد که از حدود هفتاد سال قبل که آمریکائیها با کودتای 28 مرداد سال 1332 که به ایران پا نهادند تا سیزده آبان 1358 که در ایران گرفتار شده و بعد هم به عنوان جاسوس برای همیشه از ایران بیرون رانده شدند، همواره برخورد تحقیرآمیزی با ایرانیان داشتهاند و در این 42 سال بعد از انقلاب هم ضربات فراوان و جبران ناپذیری بر مردم و نظام ایران وارد کردهاند.
هنوز دست های آغشته به خون امریکائیان تروریست و جنایتکار به عنوان مسبب اصلی در خون پاک شهدا در بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و در دفاع مقدس قابل مشاهده است.
عدهای از صاحب منصبان و ذی نفوذان جناحهای مختلف سیاسی از اصلاح طلب و کارگزاران سازندگی و لیست امیدی که بعضی از آنها از سر نادانی و کسانی هم از سر خیانت و عناصری هم از سر انتقامگیری وارد ماجرای خطرناک مذاکره با آمریکا شدهاند بدانند که اینک مردم ایران به این حقیقت پی بردهاند که شعار مرگ بر آمریکا برای این افراد که صلاحیت دینی و تعهد خالصانهای ندارند و بهره کمی از هوش و ذکاوت سیاسی بردهاند جز شکست و ناکامی و سرخوردگی چیز دیگری نداشته است و همچنین تماشای موفقیتها و پیشرفت های مردمی که هم چنان فریاد مرگ بر آمریکا را سر میدهند، این دولت بی کفایت و ناشایست را به ستوه آورده است تا جایی که حتی یک بار هم در روزنامهها و سایتهای خود مخالفت خود را در قبال تحریمهای ظالمانه و غیر انسانی آمریکا بیان نکردهاند.
مذاکره ایران با آمریکا از طرف بعضی از افراد ساده لوح و مغرض، خط سازشی است که در درون آن گرایشها و اندیشههای متفاوتی وجود دارد که با خط اصیل انقلاب اسلامی ایران و آرمانهای شهدا و امام راحل و مقام معظم رهبری و خواست اصلی مردم ایران، فاصله زیادی دارد.
اکثر افراد این دولت که با دلایلی پوچ و بیمغز، هشت سال است شیفته مذاکره با آمریکا هستند، سیاستهای خودشان با نظام سلطه را چنان تنظیم کردهاند که با آمریکا به صورت نانوشته مصالحه کرده و چراغ سبز به آمریکا نشان داده بودند تا بتوانند در آینده هم در قدرت باقی بمانند و چون خط مذاکره و سازش با آمریکا همیشه با اغواگری اجتماعی همراه بوده، با فریب مردم، جاذبهی اجتماعی بالایی را برای خود به وجود آورده بودند.
این اغواگریها تا همان زمانی بود که ماهیت آنها برای مردم روشن نشده بود و با روشن شدن نیات پلید این افراد در خیانت به خون شهدا و خیانت به عزت و شرافت مردم ایران در دوستی با آمریکا و دوستان انگلیسیاش در داخل و خارج ایران، این مردم بودند که به موقع و به محض اینکه تمایز خط سازش با خط اصیل انقلاب اسلامی روشن شد مقابل آن ایستادند.
مقام معظم رهبری طبق همین اصول اساسی است که همه شرایط و وضعیت نظام اسلامی را در نظر گرفتهاند و از نگاه تیزبین ایشان چیزی پنهان نمیماند و این همان نگاهی است که ولی فقیه آنرا دنبال میکنند. نگاه تیزبین ولایت فقیه یعنی مدیریت سیال و لحظه به لحظه امور حکومت اسلامی است.
از آنجایی که نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران سیاست خودش را بر اساس سه اصل حکمت، عزت و مصلحت قرار داده است و از آرمان ها و اصول اساسی خودش دست نمیکشد، مقام معظم رهبری هر زمان صلاح بدانند به صحنه میآیند و با مردم مستقیم درباره مذاکره با آمریکا روشنگری میکنند. چرا که آمریکا به عنوان یک قدرت مسلط و برتر تمام مقاصد خودش را در مذاکرات تحمیل میکند و به این دلیل که ابزارهای فراوانی برای به چالش کشیدن امنیت و اقتصاد کشور مذاکره کننده در دست دارد، امکان ندارد که طرف مذاکره کننده با آمریکا بتواند منافعش را در شرایط برابر تعریف کند.
اگر امریکائیان مدام بر طبل تحریمهای بیشتر میکوبند و چنین القا میکنند که همه اینها به خاطر تحریمهای غرب است و وضعیت مردم ایران را سیاه نمایی میکنند، به این خاطر است که تنها ابزاری که هم اینک آمریکائیان در مقابله با جمهوری اسلامی ایران در دست دارند صبر کردن به امید اینکه روزی تحریمها مردم ایران را خسته کرده و عامل گرانی را فقط در مبارزه علیه امریکا و داشتن انرژی هستهای بدانند و سیاست نظام را باعث خرابی اقتصاد ایران قلمداد کنند.
آنها با شتاب بیشتر و گامهای بلندتر به سوی دشمنی با ملت ایران قدم برداشتند چون میدانستند دولت بر خلاف رهبری و مشتاق مذاکره با آمریکا هستند برای همین آمریکائیان در محاسبات خودشان متقاعد شدند که تحریمها سران دولت ایران را تشنه مذاکرات با آمریکا کرده است؛ در حالی که طبق گفته کارشناسان تنها 20 درصد از مشکلات اقتصادی ایران به دلیل تحریمهاست و بقیه مشکلات به دلیل مسائل بدون کار کارشناسی است و این یعنی اینکه اکثر مشکلات اقتصادی موجود در کشور ما، نبود سیاستی مدون می باشد.
اینها که معتقدند ارتباط با آمریکا همه مشکلات اقتصادی موجود را برطرف میکند نگاهی کاملاً اشتباه است. در ایران بسیاری از مشکلات به دست خود مردم ایران حل شده و حل خواهد شد و وضعیت اقتصادی هم به خاطر فرهنگهای نادرستی است که اکنون در کشور رواج دارد مثل فرهنگ کار و مصرف که باید برای آنها چاره اندیشید نه اینکه همه مشکلات را بر گردن تحریمها انداخت.
دولت امریکا با انجام مذاکرات با ایران فقط خواستار جاسوسی و انجام اقدامات پنهان در ایران است و تعریف آنها از مذاکره یعنی داشتن امکاناتی از قبیل قدرت داشتن در خرابکاری و اعمال تروریستی و انفجار و ناامنی در کشور مذاکره کننده و اینکه قبل از مذاکره کشور مذاکره کننده باید این مسئله را درک کند که امریکا قدرت این را دارد که کشور مذاکره کننده را از لحاظ اقتصادی و امنیتی نظامی و تحریم اقتصادی به چالش بکشد تا بتواند در مذاکره با تهدید و تطمیع و قولهای بیهوده طرف مقابل را در کار انجام شده قرار بدهد، پس مذاکراتی که همراه با این فشارها بخواهد با ایران انجام بگیرد، چه چیزی را به جز تحقیر نصیب ایرانیان خواهد کرد؟
ایران میخواهد از مذاکره سود ببرد و مذاکره را در شرایط یکسان و به دور از فشارهای سیاسی برگزار کند؛ در حالی که آنها از مذاکره با ایران به عنوان اهرمی استفاده میکنند که سیاستهای راهبردی ایران را به چالش بکشند. امریکائیان بعد از اینکه به قول خودشان بدترین تحریمهای فلج کننده را به ایران تحمیل کردهاند و ترفندی نبستهاند، اینک در واقع همان مذاکره در سایه فشار را پیش گرفتهاند که اتفاقاً بارها با وقاحت تمام و علناً آن را اعلام کرده و میکنند که هدف اصلی ما مذاکره همراه با فشار است. پس نتیجه میگیریم که سیاستهای کثیف سلطه طلبانه و جنایتکارانه دولت تروریست آمریکا که در کنگره آن کشور و به دستور صهیونیستها دیکته میشود، نمیتواند برای مذاکره با جمهوری اسلامی مفید باشد.
ایرانیان پرچم و شعار مرگ بر آمریکا را که در سال1357 به اهتزاز در آوردهاند، هرگز بر زمین نخواهند گذاشت. چرا که ماهیت انقلاب اسلامی تکیه بر عوامل اعتقادی و آموزههای دینی دارد که ضمن متلاشی کردن نفوذ و اقتدار فزاینده آمریکا در ایران در دوران سیاه ستم شاهی و برپایی نظامی مستقل از ابرقدرتهای زمان در ایران، شرایطی را رقم زدند که ایران اسلامی به عنوان کانون الهام بخش و بیداری ملتها به ویژه مسلمانان تبدیل شد.
امروز هیچ معادلهای در منطقه صورت نمیگیرد که یک طرف آن ایران نباشد. چرا که ایران دارای یک پشتوانه استراتژیک و قدرتمند و به قولی قدرت نرم در منطقه و سراسر جهان است و این خود مانع بزرگی برای آمریکا محسوب میشود که قصد اقدام خصمانه و نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران داشته باشد و این سوای در اختیار داشتن برترین فناوریهای نوین نظامی ایران در جهان است.
آمریکا به دنبال این است که به جهانیان بگوید اسلام نمیتواند جوابگوی مشکلات جامعهها باشد. پس باید همه جهانیان، اندیشههای لیبرالیستی را از آمریکائیان بگیرند و در کشورهایشان اجرا کنند. آنها همچنین به دنبال این هستند که بگویند اسلام نمیتواند در مقابل اندیشههای لیبرالیستی بایستد و باید تسلیم شود. پس آنها میخواهند کسانی در ایران به قدرت برسند که به هیچ چیز پایبند نباشند و ضعف شخصیتی زیادی داشته باشند.
شعار مرگ بر آمریکا اساسیترین ارکان و ایدئولوژی انقلاب اسلامی بوده و هست و بیانگر ارائه طرح و راه جدیدی به ملتهای تحت ستم جهان برای کسب استقلال و رهایی از سلطه این شیطان بزرگ شده است و یک پیش شرط لازم برای دستیابی به جامعه آرمانی جهانی مورد توجه انقلاب اسلامی است و پر واضح است که قدرتهای جهانی که منافع اقتصادی و راهبردی خود را با این انقلاب از دست داده و میدهند، با تمام قدرت با آن به مبارزه برخیزند.
آمریکا به شدت وحشت دارد که این تفکر در جهان جا بیفتد که هر کشوری که با سلطه طلبی آمریکا مبازه کند، آیندهای درخشان همچون جمهوری اسلامی ایران خواهد داشت. دشمنان ایران هر چه بیشتر علیه ایران دشمنی میکنند، ایران قویتر از گذشته، متحدتر از همیشه و شکوفاتر از قبل به میدان میآید. ملتهای منطقه به خوبی فهمیدهاند که امنیت و عدالت و رفاه و پیشرفت مقولههایی هستند که مردمان یک کشور به آن احتیاج دارند و این در کشورهای منطقه که با آمریکا رابطه خوبی دارند به دست نیامده است و فقط در سایه دشمنی با آمریکا به دست میآید و این همان الگوی ملتها و مردم منطقه و آزادیخواهان جهان شده است که از مردم ایران به عنوان کشوری پیشرو و جلوتر از زمان خودش یاد می کنند.
چطور ممکن است این وضعیت به وجود بیاید و حق و باطلی در مقابل هم از مذاکره و دوستی سخن بگویند؟ آخرین گزینش آمریکا در مقابل ایران، ادامه مذاکرات همراه با ادامه تحریم هاست نه جنگ. برای آنها منطق ایران بُرنده تر و خطرناک تر از خود ایران است، منطقی که بر مبنای صلح پایدار در منطقه بدون دخالت خارجی شکل گرفته و به هیچ وجه برای آنها قابل قبول نیست.
مرور گفتمان امام و رهبری در این خصوص به خوبی نشان دهنده فاصله فکری کسانی است که با خط فکری انقلاب اسلامی فاصله زیادی دارند و در حقیقت هیچ تصمیمی در مسائل راهبردی بدون نظر و هدایت مقام معظم رهبری اتخاذ نمی شود و اگر این راهنمایی ها و داشتن مقام ولایت فقیه نبود، مطمئناً جمهوری اسلامی ایران در طول سالهای پس از انقلاب اسلامی و در این مصاف نابرابر به این پیروزی های چشمگیر دست نمی یافت.
| داریوش احمد رضا بهمنیار