تاریخ : 1400,چهارشنبه 11 فروردين14:20
کد خبر : 81601 - سرویس خبری : مقاله و یادداشت

وصیت نامه‌ی یک معلول حین خدمت!


وصیت نامه‌ی یک معلول حین خدمت!

پرایدم را که ظاهرا در روزهای اخیر به ارج و قربی رسیده است، برای عبرت دیگر همکاران، در جلوی اداره روی داربست نصب کنید؛ تا همه بدانند که من به خاطر...

حال که با دستی کوتاه و آرزوهایی بلند از محضر شما عزیزان مرخص می شوم، روی تابوتم بنویسید این آخر و عاقبت کسی است که حافظ جان ومال وناموس و مایه آرامش و امنیت بود!...

تمام تقدیرنامه های مرا در مسیر قبرستان بریزید تا هیچ کس فکر نکند که این ها را می شود با خود برد.

رای های بی خاصیت کمیسیون های پزشکی را بر سر قبرم بگذارید تا دیگران بفهمند که این رای ها و طبقه های بی خاصیت هیچ فایده ای ندارد. بیخود وقت خود را صرف کمیسیون ها نکنید. دستوراتی پنهان کمیسیون ها را از صدور رای مقتضی منع کرده است. البته برای پزشکان مجموعه نفع دارد؛ زیرا هر بار برای صدور این آراء بی خاصیت، مبالغی مکفی جهت شرکت در جلسات دریافت می کنند.

دستانم را داخل تابوت بگذارید چون در دنیا هیچ نداشته ام!

به صاحب خانه ام بگویید دیدی بالآخره حرفم را به کرسی نشاندم و صاحب خانه شدم؛ هرچند که خانه‌ی جدیدم کمی کوچک و تاریک است، ولی لااقل دیگر مشکل اجاره خانه و پول آب و برق و گاز نخواهم داشت!

به مقامات و سلسله مراتب فرماندهی بگویید من کماکان منتظر درست شدن آئین‌نامه سطح سلامت بسیجیان و ارائه خدمات درمانی به مجروحین و معلولین حین خدمت بسیجی بودم. در صورت درست شدن آئین نامه و خدمات درمانی، بی زحمت آن را به آدرس مزارم ارسال کنید.

از کسانی که دسته گل های قبور دیگران را کش می روند و سر قبر من می گذارند نمی گذرم. من تمام عمرم را از وسایل دست دوم استفاده کرده ام؛ لذا الآن که دیگر دستم از دنیا کوتاه است، لااقل از استشمام عطر گل های تازه و فرح‌بخش بی نصیبم نکنید!

به دوستان و آشنایان بگویید شب های جمعه زودتر از سایر اهل قبور در محل حاضر هستم. حتی برای گشت زنی و برقرای امنیت و آرامش قبرستان، شب های شنبه را هم آماده باش، در خدمت نظام خواهم بود!

پرایدم را که ظاهرا در روزهای اخیر به ارج و قربی رسیده است، برای عبرت دیگر همکاران، در جلوی اداره روی داربست نصب کنید؛ تا همه بدانند که من به خاطر تصادف با پراید فوت نکرده ام؛ بلکه به علت عدم رسیدگی درمانی و مالی پس از مجروحیت و مصدومیت شربت رحمت را سر کشیدم!

به مسئولین و سلسله مراتب یادآوری کنید که در همان اولین روز فوت خود، یکی از بسیجیان متوفی را در اینجا ملاقات کردم؛ بنده‌ی خدا شدیداً از نحوه‌ی برخورد مسئولان بالا دستی در بسیج در طول خدمت داوطلبانه به عنوان بسیجی، و خصوصا عدم پرداخت ریالی حقوق و مزایا بعد از مجروحیتش گلایه داشت. خواهشمندم آبروداری کنید و ما اموات تازه درگذشته را بیشتر از این در حضور آنها خجالت زده نکنید. راستش را بخواهید از این می ترسم که آنها یکدفعه مرا تا وصول مطالباتشان به گروگان بگیرند.

به همسرم بگویید از اینکه سال ها با مشکلات داشته و نداشته‌ی من ساخته از او متشکرم؛ ولی تنها کاری که الان از دست من برایش برمی آید این است که روز زن را به تو تبریک بگویم. واقعیت این است که تا وقتی در کنار هم بودیم اوضاع بد مالی و یا تحریم بهانه ای بود که فرماندهان زیر بار بودجه و حقوق و ارائه خدمات به ما نروند و همیشه ما شرمنده خانواده هایمان باشیم و از خرید هدیه‌ی روز زن شانه خالی کنم. حالا هم این خاک هایی که شدیداً اطرافم را بغل کرده اند، نمی گذارند دستهایم را توی جیبم کنم و هدیه ای درخور شأن و مقام تو تهیه کنم!

کلام آخر به فرماندهان و مسئولین و مدیران و تمام کسانی که بسیجی را خار و حقیر کردند؛ سعی کنید تا جایی که امکان دارد نمیرید؛ چون اگر بمیرید، اینجا در این دنیای آخرت بدجوری منتظر شما نشسته ایم. اینجا محل حساب و کتاب است؛ دیگر اینجا فرمانده و مسئول نیستید که بخواهید دستور دهید؛ باید مجازات شوید.

| امیر کاشانی، بسیجی جانباز و معلول حین خدمت