تاریخ : 1400,سه شنبه 31 فروردين14:40
کد خبر : 82132 - سرویس خبری : مقاله و یادداشت

به بهانه‌ی نخستین انتخاباتِ قرن جدید


به بهانه‌ی نخستین انتخاباتِ قرن جدید

درجامعه‌ای که اشک چشم مردمان و خون دل یتیمان بسان نگینی بر تاج پادشاه می‌درخشید، و شاه مستبد برای اموری که نیاز به مشورت دارد صرفا به رأی خودش عمل می‌کرد، اکنون شاهد رجوع به آراء عمومی و برگزاری انتخابات آزاد هستیم....

سید مهدی حسینی

فاش نیوز - به موازات خیزش اسلام سیاسی در دهه های پایانی سده‌ی بیستم، جامعه‌ی ایران با ورود به حادترین مرحله‌ی تغییرات اجتماعی و از رهگذر یکی از بزرگترین انقلاب‌های تاریخ بشر، تاریخ سیاسی اجتماعی خود را دگرگون ساخت.

با پیروزی انقلاب، نظام اسلامی به مثابه یکی از انواع پنج گانه ی نظام‌ها، اولین بار به صورتی گسترده و جدّی مفهوم انتخابات را در حوزه‌ی فکر سیاسی جامعه‌ی ایران عملیاتی کرد. پرتوافکنی بر تاریخ نیمه‌ی اول قرن پیشین، اهمیت این دست‌آورد را پدیدار می‌کند.

یکصد سال پیش در چنین ایامی جامعه‌ی ایران شاهد برآمدن حکومت رضاخانی بود. عصر رضاشاه را باید از مقاطع عجیب تاریخ معاصر ایران به حساب آورد؛ البته نه از بابت ویژگی‌های سیاسی, اجتماعی و اقتصادی آن، که از این بابت اتفاقا این عصر پیچیدگی خاصی ندارد. حکومت رضاشاه مصداق نظام استبدادی بود؛ با تمام خصوصیاتی که این‌گونه نظام‌ها دارند.

تعجب و شگفتی عصر رضاشاه در این است که آن دیکتاتوری نفس‌گیر پس از دو دهه تلاش‌های پیگیر مردم ایران برای آزادی، حاکمیت قانون و دموکراسی، بر ایران حاکم شد. آن دیکتاتوری سیاه و هولناک، پس از یک انقلاب عظیم به نام مشروطه به وجود آمده بود.

 انقلاب مشروطه از نخستین حرکت‌های بزرگ سیاسی و اجتماعی بود که برضد استبداد و حاکمیت مطلقه‌ی نظام‌های سلطنتی اتفاق افتاده بود.

اینکه چه شد که پس از آن‌همه مبارزات، جان‌فشانی‌ها، و زجرکشیدن ها... نهایتاً یک نظام خفقان‌آورتر از استبداد قاجارها در کشور ظهور کرد، پرسشی است که از سوی جامعه پژوهان هنوز پاسخ مشخصی به آن داده نشده است. به هر حال سایه‌ی دیکتاتوری رضاشاهی و پسرش بیش از نیم قرن بر سر ملت ایران سنگینی کرد.

درجامعه‌ای که اشک چشم مردمان و خون دل یتیمان بسان نگینی بر تاج پادشاه می‌درخشید، و شاه مستبد برای اموری که نیاز به مشورت دارد صرفا به رأی خودش عمل می‌کرد، اکنون شاهد رجوع به آراء عمومی و برگزاری انتخابات آزاد هستیم. در واکاوی تحولات سیاسی و اجتماعی این امر به راستی که پهلو به اعجاز می‌زند.

بر اساس رهیافت جامعه‌ی انتقالی، جامعه‌ی ایران یک پای در سنت دارد و یک پای در مدرنیته؛ و در واقع نه سنتی‌ست و نه مدرن. درکِ تئوریک و تا حد امکان، منسجمی از این فرایند، و پیامدهای تکان‌دهنده‌ی رویدادهای مهم آن،  چنانچه به درستی تعبیر و تفسیر شود، جایگاه بی‌بدیل آن در تاریخ انقلاب‌ها بخوبی پدیدار می‌شود. نظامی سیاسی که بسیاری از مختصات نوگرایی را دارد و در عین حال بسیاری از خصوصیات سنت‌گرایی را هم حفظ کرده است.

به نظر می‌رسد همین ویژگی بر نخستین انتخابات 1400 نیز همانند برخی موارد دیگر تأثیر خواهد گذاشت. اساسا‌ً قرار داشتن جامعه در مرحله‌ی گذار تاریخی، زمینه‌ی شکل‌گیری چالش‌ها را فراهم می‌کند؛ چراکه علاوه بر بالندگی فرهنگ سنتی، مؤلفه‌های فرهنگ جدید نیز با شتاب در حال گسترش است؛ اما چون فاقد ساختاراند و نهادینه نشده‌اند، باعث نوعی آشفتگی فکری و حتی سیاسی و اجتماعی می‌شوند.

اکنون عناصر فکری اکثریت مردم، هم از فرهنگ سنتی و هم از فرهنگ نوین اخذ شده است. هنگامی که افراد از دو منبع متمایز فکری تغذیه کنند، شاهد نوعی هرج و مرج خواهند بود؛ به طوری که مثلاً معنای مفاهیمی که به کار می‌برند آمیخته‌ای از میراث فرهنگ سنتی و تکانه‌های فرهنگ نوین است.

با تداوم تاریخی سنت در دوره‌ی جدید، که جامعه‌ی اسلامی، شرایط سیاسی جدیدی را آغاز و تجربه می‌کند، منازعه‌ی سنت‌گرایی مذهبی و تجددخواهی شکل گرفت... نظام سلطنت با آخرین ضربه‌ی اراده‌ی مردم ایران از هم گسست. با این شکست شاهانه، تصدی نهاد دولت به منظور اجرای شریعت، وتلاش‌های مستمر در جهت هرچه بیشتر نهادینه کردن نوعِ جدیدی از اجتماعِ سیاسی مذهبی؛ منوط به رأی و انتخاب مردم شد.

نکته‌ی  مهم این است که خصلتِ هندسیِ سنت، به اعتبار موقعیت تاریخی و نظام دانایی متناسب آن، خود تحت تأثیر تولید و بازتولید اقتدارگرایی مبتنی برعادت به هزار سال زندگی در سایه‌ی خلافت و سلطنت بود؛ و حتی بر اساس قانون اساسی، سلطنت ودیعه‌ای دانسته شده بودکه به موجب حکم الهی، از طرف ملت به شخص پادشاه تفویض شده است.

نتیجه‌گیری:

در جهان به شدت در حال تغییر، «به مسائل کشور بایستی با نگاه بلندمدّت نگریست و آنها را با نگاه بلندمدّت محاسبه کرد.» جامعه‌ی ایرانی با سیزدهمین دوره‌ی انتخابات ریاست‌جمهوری در ۲۸ خرداد ۱۴۰۰، نخستین انتخابات قرن جدید را تجربه خواهد کرد.

در این نخستین دشت، هشتمین رئیس جمهور ایران با آراء مردم انتخاب خواهد شد. آینده‌پژوهان بر این باورند که بسیاری از رویدادهای قابل پیش‌بینی، از نخستین انتخاباتِ دهه‌ی اول از قرن جدید، تأثیری بنیادین خواهند پذیرفت.

هانتیگتون در کتاب سامان سیاسی، "که این مطالعه‌ی کلاسیک همیشه ارزش  بازخوانی را دارد"، انقلاب را یک دگرگونیِ سریع،  بنیادی،  و خشونت‌آمیز داخلی در ارزش‌ها و اسطوره‌های مسلط بر یک جامعه، نهادهای سیاسی، ساختاراجتماعی،  رهبری،  فعالیت و سیاست‌های حکومت می‌داند.

یک انقلاب بزرگ به معنای دگرگونی‌های مهم در همه‌ی ابعاد نظام سیاسی و اجتماعی، سبک زندگی نوینی به مردم ارائه می‌کند که در راستای صیانت از ارزش‌های بنیادین و تقویت و تحقق آرمان‌هایش باشد. از آنجایی که سبک زندگی، رفتارها و باورها را نیز شامل می‌شود، دغدغه‌های آن، هسته‌ی هویت شخصی را تشکیل می‌دهند.

بدیهی‌ست که اکنون و در عصر دیجتال، حفاظت از ارزش‌ها و تقویت و تحقق آرمان‌ها ارتباطی معنادار با نتایج انتخابات پیدا کرده است.

جهان مشاهده کرد که چگونه توفان انقلاب، سلطنت و تاج و تخت شاه را در کام خود فرو برد، و به عصر صاحبانِ تاج و تخت سلطنتی پایان داد. این شکست شاهانه  نشانگر به سر رسیدن دو دوره‌ی تاریخی و اجتماعی شد. از حیث مطالعات سیاسی و اجتماعی، میزان حضور حداکثری در پای صندوق رأی، نشانه‌ی قدرت و عزم و اراده‌ی یک ملت برای ادامه‌ی مسیر ارزیابی می‌شود.

سخن آخر اینکه سرنگونی یک نظم مستقر، متضمن ساختاربندی مجدد رادیکال روابط اجتماعی- اقصادی... است. یک انقلاب پیروزمند، تحرک سیاسی سریع را با تحرک شتابان نهادمندی ترکیب می‌کند. شتابِ پهنه‌ی گسترشِ اشتراکِ سیاسی و نیز استواری نهادها، معیاری است برای موفقیت انقلاب.

| جانباز دکتر سید مهدی حسینی