تاریخ : 1400,پنجشنبه 06 خرداد11:30
کد خبر : 82967 - سرویس خبری : مسائل و مشکلات ایثارگران

اشک و ناله مان را با اخبارتان درآوردید!



مرتضی قنبری وفا

مرتضی قنبری وفا - دیگر از کی بنالیم! از چی بنالیم! این مسئولان و مدیران! مردم عادی!

 حالا نوبت خود جانبازان دیگر شده! تو اینستاگرام، در سایت ایثار اعلام کردند: با توافق بنیاد شهید و وزارت بهداشت، همسر جانبازان 70 در صد، در الویت دریافت واکسن، قرار گرفتند. کامنت زدیم: درود بر شما بابت این خبر. یک کاربر زد: مگر اینها هم مشکلی دارند! گفتیم آقا این چه حرفیه! در جواب هزار لیچار، بارمان کرد و گفت خودم جانبازم! گفتم: اگر جانباز هستی، این حرف رو نمیزدی!

یک ساعت بعد چشم پزشکی بودم، از منشی درخواست گواهی ویزیت کردم، رفتیم تو بحث بیمه دی. خانم جوانی که نشسته بود گفت، بی ادبی نباشه! مودبانه گفتم خواهش می کنم بفرمائید! گفت دائی ام، جانباز 30 درصده، شما اند تومان، حقوق نمی گیرید! گفتم خانم محترم  خیر، من بازنشسته ام و از بنیاد، فقط حق پرستاری میگیرم و با افزایش حقوق ها،

در سال جدید زیر این مبالغ میگیرم! باورش نشد! فکر کرد دروغ میگویم، از قیافه اش معلوم بود! گفتم : اگر نیازاست، آنلاین فیش حقوقی ام را ببینید!

از روزی گه داستان واگذاری خودرو به جانبازان رسانه ای شد، هر روز فحش و ناسزا می شنویم!خب تقصیر ما چیست! من خودم هیچی! توی این 11 سال مطالبم را در آرشیو ببینید، هیچوقت برای خودم چیزی نخواستم. بارها از حق و حقوق جانبازان زیر 25 درصد و اعصاب و روان  دفاع کردم! چی نصیب خودم شد! فحش و ناسزا! شدیم ابله، شدیم خلخالی!

شما را به خدا قضاوت نکنید! شما از زندگی خصوصی جانبازان نخاعی چه می دانید! از جانبازان اعصاب و روان! خدا شاهده زن جانباز مشت میزد تو سینه جانباز و جیک جانبازه در نمی آمد! خودم را زده بودم به خواب! همسرش می گفت : چرا تقاضای همراه کردی! کی میاد شب بالای سرت! داشتم دیوانه می شدم! (بلانسبت) گوسفند نبودم! شما چی می دانید! فقط اینکه کارت جانبازی داری! همه باید تعظیم بکنند! دیگر امانم بریده، نای نفس کشیدن هم ندارم! میخواهم یک شب با آرامش بخوابم! مانند زمان منطقه،  بخاطر شب های نگهبانی، از فرط خواب بی هوش می شدیم! حالا کوئیتیاپین، میرتازاپین، زاناکس و... باز هم آرامشی نداریم! به کجا و به کی پناه ببریم!

از مسئولان بنیاد شهید و امور ایثارگران، به عنوان آخرین در خواست یک جانباز با 37 سال جانبازی، دو متر قبر به من بدهند! فقط و فقط از طرف خودم حرف می زنم، کاری با دیگران ندارم، از همسنگرانم، ناسزا نصیبم شده! دیگر از دیگران چه توقعی! دو متر قبر کنار قبر برادر شهیدم، مصطفی، زنده چالم کنید تا ذره، ذره جان بدهم! حق من است. رفتم جنگیدم، برای همه معبر زدم، تا بسلامت عبور بکنند، اما هزار بار از خدا شاکرم، روی مین رفتم تنها بودم، به کسی آسیب نزدم و خودم اولین و آخرین، اشتباه در جنگ تخریبچی ها بودم و عذاب وجدان ندارم! منو زنده چال کنید، آخر شب!

برم پیش خدا ببینم چند، چندم! شاید خدا از شب اول منو تو برزخ آزاد بزاره، برم پیش ارواح شهدا، اگر لیاقت داشتم! دوستان شهیدم را یک بار دیگر ببینم! به خدا آرزوی دیگری ندارم! اشک صورتم را گرفته، از چشم دیگران پنهان کرده ام...

خدایا، خداوندا من فقط فارسی بلدم، از زندگی سیر شده ام! دیگر طاقت ندارم! دیگه بریده ام! بیا هر چی به نام من میاد بده به دیگران و فقط منو ببر پیش خودت! خدایا و خداوندا، مخاطبم تو هستی، با تو حرف دارم، پس این باروالسلام نمیگم، مهمانها حالا رفته اند و به راحتی اشک میریزم، تو... فقط خودت، با ارواح خاک برادرم، مصطفی. فقط خودت خدای من...