تاریخ : 1400,جمعه 01 مرداد15:10
کد خبر : 83824 - سرویس خبری : مقاله و یادداشت

چقدر تغییر کرده ایم!


چقدر تغییر کرده ایم!

مردم ار فقر و تنگدستی، قاب عکس شهدا را سرقت کرده و گفتن این حرف خیلی سخت است. قلب هر انسانی را به درد می آورد و چقدر سخت است...

رضا امیریان فارسانی

فاش نیوز - تفــاوت و فرق احترام گذاشتن خلق خدا به شهدا و روسای دهه 60 و 70 را که از زمین تا آسمان است خیلی ها به یاد دارند.

امروز قصد آن دارم تا به شرح این مطلب که چقدر در این سال ها تغییر به وجود آمده است بپردازم. شاید مسئولی این مطالب را بخواند و تکانی بخورد.

شاید دلسوزی ببیند و آهی بکشد اما اگر مطلبی که حقیر معروض می دارم انقلابی درون مسئولان برپا نکند، آن وقت خواهیم دید و خواهیم رسید به روزی که این اقتدار حاصل از خون شهدا از بین خواهد رفت.

بنده حقیر هیچگاه ادای روشنفکری و مدرنیزه بودن را درنیاوردم بلکه در طول زندگی ام همیشه گفته ام اگر در معیت شهدا نبودم و آنها درس اخلاق، انسانیت، شرافت و ایثار را به حقیر یاد نمی دادند، امروز از ساکتین بودم نه هزینه ای می دادم و نه تخریب می شدم و نه در روند اجرای قانون مدونی که برای حقیر نصب و وصل شده به بن بست می رسیدم.

اما شهدا به ما یاد دادند که اگر خواستید در مسیر ما دنبال امتداد مسیر انقلاب باشید، باید هزینه بدهید و ...

یک روزی در درج یک خاطره ای در همین سایت نوشتم من و اسفندیار. بعد از شش سال وقتی صفحه مانیتور را روشن کردم و در آن نام "رضاامیری فارسانی" را جستجو کردم. در همان ابتدای صفحه، تصویر شهید اسفندیار مالکی ذهنم را درگیر خود کرد.

در آن خاطره آمده بود یک شب که قصد داشتیم به پایگاه بسیج برویم، ساعتی تاخیر از طرف حقیر به وجود آمد. وقتی به  سر کوچه رسیدم، دیدم اسفندیار روی حجله ای که بنیاد شهید برای شهدا در سرکوچه و خیابان نصب می کرد_ و تا روز چهلم شهدا می ماند_ درحال نجوا کردن با تصویر پدرم بود.

این را هم بگویم که اسفندیار در عملیات محرم شرکت داشت و شهادت پدرم را به چشم خود دیده بود. پدرم قبل از شهادت هم به دلیل قرابتی که بین من و اسفندیار بود، او را هم با دیدی که مرا می دید نگاه می کرد. نمی خواهم به آن شب و آن خاطره بپردازم زیرا تکرار مکرر می شود.

از مهرماه 1359 برای همه شهرهای کشور، پیکر پاک و مطهر شهدا از جنگ هدیه می آمد. وقتی این شهیدان تشییع و تدفین می شدند، واحد فرهنگی بنیاد شهید سر کوچه یا خیابان محل زندگی شهید یک حجله نصب می کرد.

 این حجله شامل مقداری آهن، میلگرد و پرچم مقدس جمهوری اسلامی بود که دور تا دور این حجله پیچیده شده بود. درون حجله تصویر شهید معزز، یک گلدان گل لاله و یک دستگاه پخش صدا بودکه شبانه روز 12ساعت آن نوای ملکوتی قرآن کریم و سرودهای حاج صادق آهنگران و برادرکویتی پور پخش می کرد.

هرکسی با هر عقیده و مرامی به حجله شهیدکه می رسید، توقف کرده و فاتحه ای می خواند و نگاه عمقی به تصویر شهید می کرد.

گاهی یک پلاک شناسایی شهید یا یک چفیه خونی که دور گردن یا کمر شهید بسته می شد در حجله به نمایش گذاشته می شد. این حجله دقیقا یک هفته بعد از چهلمین روز شهید جمع آوری می شد.

یعنی 47 یا 50 شبانه روز یک حجله آهنی و وسایل شخصی در آن در محل می ماند و تقریبا همه  از کوچک تا بزرگ، ده ها بار آن را مشاهده می کردند. بعد از این مدت بنیاد شهید این حجله را جمع آوری می کرد.

بنده حقیر در واحد فرهنگی بنیاد، کارم همین بود. خدا گواه است وقتی برای جمع آوری حجله ها می رفتم انگار کسی دستمال و مواد تمیز کننده در دست داشته و حجله و لوازمش را گردگیری کرده است.

این یک کار بسیار فرهنگی و با ارزشی بود. پیامش این بود که شهدا منحصر به خانواده خودشان نیستند و به همه آحاد جامعه تعلق دارند.

سال 85 در اخبار استان شنیده شد که تعدادی از قاب های عکس شهدا که از جنس آلومینیوم است، از گلزار فارسان و شهرکرد به سرقت رفته است. البته جای قاب عکس متوفی ها بود و متاسفانه این روند در سال بعد هم ادامه  یافت.

در سال 93 هم قاب عکس های شهدا به سرقت رفت و از سال 85تا 93 چند بار این موضوع تکرار شد. اما در سال 98 بیش از پنج بار این اتفاق افتاد و موضوع سرقت تکرار شد.

می خواهم نتیجه گیری کنم که افکار در اوایل انقلاب کجا بود و به کجا کشیده شد. همچنین اشاره ای داشته باشیم به این موضوع که سرقت یک آمپیلی فایر و پخش صوت سخت تراست و کار بیشتر می برد یا سرقت یک جایگاه قاب عکس آلومینیومی!

سخن اینکه چه عاملی باعث این همه تغییر در رفتارها شده است. چه روندی در امور اداره کشور به وجود آمده است که این همه مغایرت به وجود آمده است.

دوستان ببینید شهدا چقدر مقدس هستند و می خواهم به عظمت شهدا و مردم غیرتمندی که دولت های غربگرا آنها را بدین سمت کشیده اند اشاره کنم. سالی که تازه تلگرام آمده بود، فضای مجازی خیلی داغ بود.

دختری عکس پدرم را در پروفایلش گذاشته بود. این خانم محترم عکس های خودش هم پیوست پروفایلش شده بود. به نظر من عکس هایش مناسب و خوشایند نبود. البته این دیدگاه شخصی من است و شاید اشتباه کرده باشم.

در خصوصیش پیام دادم که خانم اگر ممکن است عکس پدر بنده را که در پروفایل گذاشته اید پاک کنید، جواب نداد. ناراحت شدم نوشتم خانم محترم چرا جواب ندادید. با جسارت و بدون مقدمه گفت آقای محترم شما در جایگاهی نیستید که به من دستور بدهید عکس چه کسی را بگذارم و چه کسی را نگذارم.  من از چهره این شهید خوشم آمده و دوستش دارم و در پروفایل گذاشته ام و حذف هم نمی کنم.

جواب دادم ممنونم از لطفتان ولی ایشان پدر بنده هستند. دوست ندارم پیوست عکس هایی باشد که حجاب ندارند. پیام داد آقا لطفا منطقی باشید. ایشان زمانی پدر شما بودند که در خانه، در کنار شما و در انحصار شما و خانواده تان بود.

اما امروز این شهید پدر ایران است. پدر من است. پدری ملی است. صادقانه سرم یخ کرده بود. هیچ جوابی نداشتم بدهم. یک گیف شهادت برایش فرستادم اما مدت زیادی این حرف ذهنم را مشغول کرده بود.

بنابراین بعد از مدتی دوباره کنجکاو شدم و سراغ وضعیتش رفتم. دیدم عکس پدرم را ویرایش کرده بود و کنار عکس نوشته بود دوست شهیدم دوست دارم.  وقتی پیوست پروفایل را دیدم عکسی از خودش وجود نداشت.

به هر صورت من به این باور رسیده بودم که شهدا با ما تفاوت های زیادی دارند.  همان روز در فضای مجازی تغییر نام دادم و به جای رضا امیریان نوشتم خادم الشهدا و سرفصل نوشته هایم همین جمله شده بود.

دوستان عزیزم به تفاوت ها نگاه کنید. امروز بعد از گذشت 43سال از عمر انقلاب که می بایست فرهنگ ایثار و شهادت همه سرزمین را فراگرفته باشد، نه تنها این طور نشد و آرمان های امام راحل محقق نشد بلکه خواسته های شهدا هم روی زمین ماند.

 مردم ار فقر و تنگدستی، قاب عکس شهدا را سرقت کرده و گفتن این حرف خیلی سخت است. قلب هر انسانی را به درد می آورد و چقدر سخت است که کنار قبر جوانی که همه هستی اش را در طبق اخلاص نهاده و جانش را فدای امنیت و ارزش ها کرده بایستید و ببینید که قاب عکسش را به سرقت برده اند.

خدایا من می نویسم و درد می کشم او که این عمل را انجام داده، چقدر تحت فشار مادی بوده است که دست به چنین کاری زده است. خدایا توجیه کردن این مطلب از لاینحل های روزگار است. مگر می شود این همه تغییر را باور کرد.

مگر این مردم همان مردم دهه شصت و هفتاد نیستند که حجله شهید را گردگیری می کردند؟ مگر می توان باور کرد که مردمی که معطر نمودن حجله شهدا برایشان بزرگترین افتخار بود، حالا بعد از گذشت چهار دهه از آن ایام به جای اینکه فرهنگ ایثار و شهادت در میان آنها گسترده شده باشد، دست به سرقت قاب عکس شهدا بزند.

آیا این مطلب هم به تحریم های آمریکا مربوط است؟ آیا عدم توانایی دولت لیبرال حسن روحانی و تحت فشار قرار دادن و خم کردن گرده مردم زیر فشارهای معیشتی ربطی به کشورهای غربی دارد؟

خدایا ما در مقطعی از زمان و زندگی خودمان قرار گرفته ایم که شرمنده خودمان شده ایم. خیلی حرف است کنار مرقد شهیدی بایستی و به چشمانش زل بزنی، صورت منورش را ببینی و قاب عکسش را با مشقت از زمین در بیاوری و بعد از فروشش پول آن را هزینه کنی.

به خدا قسم در نوشتن این مطلب انسان احساس حقارت و  احساس درد می کند. آقای روحانی، جهانگیری، نوبخت و فردا مقابل همین شهدا باید جواب بدهید.

شمایی که کشور را بدین سمت و جهت سوق دادید و اعتقادات مردم را گرفتید، منتظر آن ایام باشید.

والـــــسلام من اتبع الهدی

رضــــــــاامیریان فارســــــانی