فاش نیوز - سلام مولا جان؛ ای آن‌که مرا بدون داشتن هیچ امکانی به خانه‌ات راه داده ای، آن‌چنان‌که توفیق شود جلوی ضریحت بنشینم و بتوانم درد دل کنم.
هر چه می‌اندیشم، نمی‌یابم که به کدام ثواب نکرده، راهم داده‌ای...
و اما هزاران گناه می‌یابم که می‌توانستی به خاطر آن‌ها دعوتم نکنی...
اما به یاد می‌آورم که تو حسینی...
و حسین یعنی خیلی معانی و یعنی عشقی بی‌بدیل و عظیم و باور نکردنی...
پاهایم را به تاول آراستم شاید گناهان‌شان را فراموش کنی و اجازه دهی خدمتت شرفیاب شوند.
چشم‌هایم را به اشک تطهیر کردم که دیگر رنگ خطاهایشان به چشمت نیایند و اذن دهی که به حرم زیبایت بیفتند.
و به راستی حسین، اگر تو حسین نبودی... و اگر عباس، عباسی که ما می‌شناسیم نبود، خاک عالم به‌سری چون من، چگونه پایش به جایی هم‌چون بین‌الحرمین تو می‌رسید؟!...
و به کدام چشم، چشم در چشمان عباس تو دوختم که اذن حضور دهد، نمی‌دانم...
حتما دیوانه‌ای مجنون شده‌ام که حال خود را نمی‌داند و دیوانه‌وار و در عالم خویش، این‌گونه چون منِ بی‌سر و پا در محضر بزرگانی چون شما شرفیاب می‌شود و فراموش می‌کند که شما از سر آقایی خود، چون اویی را دعوت نموده‌اید...
البته حسین جان همه این‌جا دیوانه‌اند... از هرکس سوال می‌کنی، همه به شکل غریبی توسط تو انتخاب شده‌اند و آمده‌اند؛ طوری که خودشان هم، چون فردی مانده در خلاء هنوز بودن‌شان را در حریم کربلایت باور نمی‌کنند.
و تو آن شراب مست کننده‌ای که تا تو را درک نکنند، نخواهند فهمید که حسین کیست... که:
پیچیده شمیمت همه جا ای گل بی‌سر
چون شیشه‌ی عطری که درش گم شده باشد...
امشب در شب دوم اقامت در کربلا، جانبازان و خانواده‌هایشان گرد هم آمدند و از ساعت ۱۰ شب به صورت جمعی به سمت حرم حضرت عباس(ع) حرکت کردند.
ابتدا با هماهنگی مدیر توانمند کاروان، جانبازان برای زیارت به داخل ضریح حضرت عباس(ع) هدایت شدند.
سپس پس از یک روضه‌خوانی کوتاه، به سمت بین‌الحرم حرکت کردند.
همه‌ی دل‌ها بی‌تاب بود و جانبازان گرد هم آمدند تا روضه‌ی دل‌چسبی را در بین‌الحرمین تجربه کنند.
باز هم مداحی حاج آقا موذن‌فر، آذین‌بند مراسم شد و پس از روضه‌خوانی و سینه‌زنی، جانبازان کاروان لبیک یاحسین، به سمت حرم حسین‌بن‌علی(ع) برگشتند و با سلامی به سوی او رفتند.
سپس باز هم با هماهنگی انجام شده، جانبازان به صف برای زیارت به دور ضریح سیدالشهداء رفتند. چشم‌ها پر از اشک بود و حال خوبی از فکر این زیارت به آن‌ها دست داده بود...
و بالاخره اذن داده شد که دور حسین بگردند...
| شهید گمنام