تاریخ : 1400,چهارشنبه 21 مهر19:30
کد خبر : 85753 - سرویس خبری : مسائل و مشکلات ایثارگران

داستان ایثارگرانی که در پیچ و خم ماندند



فاش نیوز- مطـــالبه گری همراه انقلابی گری دو مقوله مکمل جدا از یکدیگر هستند و این موضوع از سفارشات امام راحل و حضرت دوست رهبر فرزانه انقلاب است.

اگر یک بسیجی، یک ایثارگر مطالبه گر نباشد درد بزرگی است و قابل هضم نیست. در اجرای قوانین موجود در نظام مقدس اسلامی ما یک سری خلاء هایی وجود دارد که نپرداختن به آنها عین خیانت مطلق است.

به عنوان مثال در قانون هسته گزینش مرکزی که توسط امام راحل در سال 58 یا59 منحل شد و به صورت جدید و انقلابی شروع به کار نمود، هفت بند وجود دارد که عبارتند از:

1.اعتقاد به دین مبین اسلام یای کی از ادیان رسمی مصرح در قانون اساسی

2.التزام عملی به احکام اسلام

3.اعتقاد و التزام به ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی

4.عدم اشتهار به فساد اخلاقی و تجاهر فسق

5.عدم سابقه وابستگی تشکیلاتی . هواداری ازاحزاب وسازمان ها و گروهک های ضدانقلاب

6.عدم سابقه محکومیت کیفری موثر

7.عدم اعتیادبه موادمخدر

 اینها شرایط عمومی گزینش در نظام جمهوری اسلامی ایران است. فرزند شهید، سال 57 با شروع انقلاب به واسطه حضور پدرش_ که پاسدار بوده است_ پایش به کمیته باز می شود. سال بعد _که همین کمیته تبدیل به سپاه شده_ همراه پدر به بسیج رفته و عضو بسیج می شود.

سال 59 جنگ آغاز و پدر عازم مناطق جنگی شده است، پسر در 13 سالگی بسیجی و تشنه حضور در جبهه ها است اما با ممانعت سنی و جسمی مواجه می شود.

سال 61 بعد از دو سال جنگ_ پدر شهید و راه برای حضور پسر در جنگ باز و با شعار سلاح پدرم را زمین نمی گذارم همراه دوستان و همکلاسی ها به جبهه اعزام می شود.

 سه سال بعد طبق گواهی سپاه پاسداران به عنوان یگان اعزام کننده مجروح شیمیایی می شود. اما بعد ار نقاهتی کوتاه باز راهی جبهه شده و تا پایان جنگ حضوری فعال دارد. اما لیاقت شهادت ندارد و از کاروان عقب می ماند.

 کارمند اداره ای بود و ضمن کار و جبهه در عین مجروحیت سه روز غیبت می کند. اما به دلیل عوارض شیمیایی اعصاب و روان حکمی از اداره مربوطه اخذ می کند. نامه ای محرمانه از کمیته انقلاب آن ایام و بر اساس گزارش دادگستری استان حکم برائت صادر می شود.

اما همان اداره تصمیم می گیرد این فرزند شهید را _بدون اینکه دادگاهی یا مرجع ذیصلاحی در موردش تصمیم بگیرد_ اخراج کند.

 فرزند شهید به اداره دیگری می رود اما اداره و مدیر قبلی حکم می دهد که ایشان جهت ابقا در خدمات دولتی مناسب نیست. متاسفانه مدیر اداره کل بدون اخذ دفاعیاتی و نظریه مرجع قضایی، خود مرجع ذیصلاح شده و حکم عدم صلاحیت صادر می کند.

 حکمی که بر اساس روند قضائی حداقل یک سال زمان می برد. تا قاضی دادگاهی رای صادر و دیوان عدالت اداری آن تائیدش کند که ایشان به استناد فلان دلیل و مستندات صالح نمی باشد.

اما ظرف یک روز صادر می شود، ایثارگر هم پیگیر نمی شود. فقط در جهت حفظ آبرو و شئونات خانوادگی به دادگاه مراجعه می کند. حکم برائت از جرمی دست ساز و سفارشی می گیرد و ضمیمه پرونده اش می کند.

در سال95 بخش حقوقی بنیاد استان متوجه موضوع شده _که سال 67 در آن مجموعه به فرزند شهیدی که رزمنده و جانباز بوده_ اجحاف شده است. مدارک را به کمسیون ماده 16 فرستاده و در کمیسیون نماینده آن اداره را می خواهند. به او تفهیم می کنند که صدور این رای خلاف قانون و شرع بوده است.

با اخذ امضا ایشان و پنج نفر دیگر از ستادکل نیروها، سازمان امور استخدامی و معاونین ریاست عالی بنیاد رای صادر می کنند. وزارتخانه مکلف است طبق قانون ظرف سه ماه ایشان را اعاده به خدمت کند.

در این حکم خاطرنشان می شوذ که این رای لازم الاجرا است. یک نسخه به وزارتخانه ارسال و نسخه دیگر به نماینده اداره کل داده می شود. طبق اعلام بنیاد استان، ایثارگر به اداره مراجعه می کند.

متاسفانه سه ماه ذکر شده در حکم، 16ماه به طولی می انجامد و 13ماه تخلف و عدم اجرای حکمی که قانون صریحا آن را در همه دستگاه ها لازم الاجرا نموده است. در کارنامه اداره کل استان به ثبت می رسد. ایثارگر اعتراض می کند  اطرافیان به او می گویند تحمل کن چرا که در مرحله گزینش است و باید تمکین کند.

ایثارگر می گوید من که منع قانونی ندارم و گواهی فرزندشهید بودن، جانبازی، 38سال خدمت در بسیج و فعالیت در فضای مجازی را تحویل می دهد.

بالاخره بعد از 16ماه با سلیقه شخصی و مغرضانه نامه ای به مجموعه ای که اصلا ارتباطی با کار این ایثارگر ندارد نوشته و ارسال می شود. اما ایثارگر اعتراض می کند، مسئول وقت می گوید اشکال ندارد و پستت از آن اداره است.

ایثارگر می گوید من پستم در شهر خودم  است و آنجا کارمی کردم. ضمنا طبق قانون پست همطراز خالی هم علاوه بر پست خودم هست، اینکار را نکنید من ربطی به آن مجموعه ندارم.

می گویند پستت آنجا باید باشد ولی برو اداره خودت که قبلا بودید. ایشان به آنجا رفته و مشغول بکار می شود. از همان ابتدای کار با یک دیدگاه مغرضانه عمل می کنند و طول یک سال سه بار این ایثارگر را جهت آزمایش مواد مخدربه آزمایشگاه می برند. به دروغ می گویند میخواهیم حکم تبدیل وضعیتت را بزنیم و آزمایش الزامی است.

متاسفانه هر سه بار که با فاصله های تاکتیکی و بیمارگونه برنامه ریزی شده بود نتیجه منفی یا نگاتیو می شود. بعد به اداره کل مراجعه می کند و معترضانه می گوید برادران بزرگوار چرا رعایت نمی کنید و چراسلیقه ای عمل می کنید.

یک انسان را با محاسن سفید سه بار به آزمایشگاه برده و جلو همکاران غریبه از داخل آئینه نصب شده شرمگاه انسان را ملاحظه می کنید..این کدام قانون صریح اسلامی است چرا با ارزشهای انقلاب بازی می کنید؟

ما روزی که امام آمد عاقل و بالغ بودیم بنا بود اسلام ناب محمدی پیاده شود، خون دادیم و خون دل خوردیم. چهل سال است بخاطراینکه عدالت گسترش بگیرد یک شب راحت نخوابیدیم.

یکی ازآقایان که کمی بیماریش کمتر از دیگران بود به ایثارگر می گوید فلانی، اگر می توانید برو سپاه یا بنیاد آنجا برای شما بهتر است. ایثارگر علت را جویا می شود جواب می دهد اینجا بچه های جنگ را منزوی و تخریب می کنند.

اشک از چشم ایثارگر جاری می شود، می گوید یعنی تاریخ مصرف ما تمام شده است؟ یا اینکه ما هم باید تغیر رویه بدهیم و خودمان را مانند شما کنیم و آنجا را ترک می کند.

امسال سال چهارم اشتغال ایثارگر در آن مجموعه است، دوبار گزینش استان و یکبار گزینش وزارتخانه نامه داده است که با تبدیل وضعیت شما موافقت نمی شود. هر چند که مکاتبه می کندکه دلیل را به او بگویند اما کسی جوابگو نیست،

بعد در همه رسانه ها و مراکز اصدار قانون _بخصوص مجلس که مادرقوه مقننه است_ صریحا با نام آوری مواد قانونی اعلام کرده اند که هیچ مقامی نمی تواند مانع تبدیل وضعیت ایثارگر شود.القصه متاسفانه خیلی راحت در استانی محروم این حجم از اجحاف به ایثارگران می شود و کسی هم ککش نمی گزد.

سخن آخر اینکه این دلنوشته را به امید اینکه  مسئولی انقلابی مشاهده و پیگیری کند در سایت قرار دادم.

والسلام من اتبع الهدا رضـــــــاامیریان فــــارسانی