تاریخ : 1400,پنجشنبه 22 مهر17:51
کد خبر : 85925 - سرویس خبری : مقاله و یادداشت

دیجیتالیسم و دستکاریِ نقشه مندِ اندیشه


دیجیتالیسم و دستکاریِ نقشه مندِ اندیشه

بدیهی است که امر نامحسوس اندیشه، با پوشیدن رخت جمله، قابل فهم می شود...

سید مهدی حسینی

فاش نیوز - بدیهی است که امر نامحسوس اندیشه، با پوشیدن رخت جمله، قابل فهم می شود. از این روست که هر جمله می تواند دریچه ی ورود به یک اندیشه و بیانگر آن باشد. در همین راستا دیجیتالیسم از رهگذر فرهنگ مبتنی بر کلام و به ویژه تبدیل فرهنگ گفتاری و نوشتاری به فرهنگ مبتنی بر تصویر و آراستن آن با تحجر ماشینی؛ نوعی خودستایی چندش آور را به اندیشه ی بخشی از نسل نوظهور القا می کند.

اگر با اندکی تسامح سال 1995 و کتاب دیجیتالی بودنِ « نیکلاس نگروپونته » را سرآغاز گسترش دیجیتالیسم در نظر بگیریم، درمی یابیم که در همین زمان کوتاه، امر دیجیتال علاوه بر رشد عقاید سیاسی؛ در مواردی باعث پدید آمدن یک سلسله مرام و مسلک ها و مناسباتی شده است که با پسوند« ایسم» شناخته می شوند.

با تبدیل شدن کامپیوتر به ابزار تفکر، تکنولوژی به جای خدا قرار می گیرد. گوش سپردنِ بی قید و شرط به نغمه ی ناساز، گوش آزار و لجام گسیخته ی این ماشین هوشمند؛ بخشی از نسل نوظهور جامعه ی ایرانی را به لحاظ شاکله ی رفتاری  در آستانه ی دگرگونی تمام عیار قرار داده است.

با ورود بی رویه و البته گریزناپذیر انواع ابزار سرگرمی و طرب زا، به درون ارکان جامعه و حریم خصوصی؛ و تداخلِ نیرومندِ جادوی نور و تصویر و صدا ... خوب و بد دنیای تازه به شکلی بسیار هنرمندانه در معرض دید نسل نوظهور قرار گرفت؛ و در نتیجه ابزار اندیشه از عقل انسانی به « صفحه ی بی روح وبی » انتقال یافت.

با افزایش پیچیدگی شبکه‌های ارتباطی در جهان نامعین و نوین کنونی و شتاب تخریب فرهنگ و افول اندیشه و زوال شعور اجتماعی؛ غم انگیزترین فاجعه ی فرهنگی در حال وقوع است.

 عالَم و جهانی که در آن اندیشه رشد می یابد در حال دگرگونی است و امور مهمی از قبیل اینکه نوجوانان و جوانان در جامعه ی ایران چگونه بیاندیشند، به چه بیاندیشند و اساسا چرا بیاندیشیند، از رهگذر دیجیتالیسم به آنها تحمیل می شود.

تاکید بر این موضوع از منظر نگارنده به این دلیل است که درست از زمان شروع انقلاب علمی، علم اساسا" و مستقیما"، از رهگذر تکنولوژی، در بسیاری از موارد بر فرهنگ و اندیشه ی بشر تاثیر تخریبی جبران ناپذیری گذاشته است.

 

مفروض است:

الف: امر دیجیتال با دستکاری اندیشه و بی توجهی به فضای ذهنی، و عدم عنایت به آسیب پذیری نوجوانان در مواجهه با داستان ها و رویدادهای زندگی بزرگسالی که باید از چشم و نظر و ذهن و اندیشه ی هر نوجوانی دور بماند، سلامت روان و رشد متعادل جسم و روح و عقل آنها را به مخاطره افکنده است. چنان که « کاستلز » خاطرنشان کرده انگار «نبرد نهایی میان خیر و شر که بنا به روایت های دینی در آخرالزمان واقع می شود؛» درحال فرا رسیدن است.

ب: همواره رشد اجتماعی در گرو اصطکاک عقاید است، در روزگار جدید؛ دیجیتالیسم امکان تأثیرگذاری معنادار بر میزان شدت و ضعف اصطکاک عقاید، را برای سوداگران بازار اندیشه به آسانی فراهم کرده است. پیش افتادن تکنولوژی از سایر ادوات تحول آفرین در ابعاد اندیشه و اجتماع، مخصوصا در حوزه ی هنرهای نمایشی، چشم اندازی هراس آور را برای تاریخ فردای جامعه ی ایران ترسیم کرده است.

در جهانِ آکنده از مخاطب های ره گم کرده؛ به دلیل شتاب فزاینده ی گسترش و تأثیر رسانه های نوپدید، نتیجه ی نبردِ طالبانِ اخلاق با سیطره ی ابزار، غیر قابل پیش بینی شده است. به عنوان مثال در روزگاری نه چندان دور، در جامعه ی ایران صرفا دو شبکۀ تلویزیونی و با ساعت پخش محدود وجود داشت اما امروزه کسی به زحمت حتی به خاطر می آوردکه اصلا چنین چیزی وجود داشته است. به نظر می رسد میکرو الکترونیک، " انقلابی درون انقلاب" بر پا کرده است.

در تأملی تئوریک می توان حداقل چهار عامل بنیادین که نسل نو ظهور را در تله ی دیجیتالیسم گیر انداخته؛ برشمرد:

1-عدم شناخت دقیق از ماهیت زندگی در جهان دیجیتال و خصلت آموزه ای « ایسم » از سوی متولیان امور فرهنگی؛

2- فقدانِ ارزیابی درست از نتایج فن آوری دیجیتال در انگیزه و اندیشه ی نوجوانان و جوانان جامعه ی ایران؛

3-  کم توجهی به روند آن دسته از تغییرات اجتماعی که صرفا از رهگذر دیجیتالیسم برانگیخته شده اند؛

4- عدم محاسبه ی دقیق از نتایجِ اولویت بندی ها و اینکه نظام سیاسی باید به دنبال حل کدام مشکلات باشد؛

اقتضاعات عصرِ ماشینِ هوشمند؛ دیجیتالیسم و دستکاریِ نقشه مندِ اندیشه  و بازتاب آن در جامعه همواره از پر دامنه ترین مباحث در حوزه ی اندیشه و اجتماع می باشد، به عنوان مثال واکاوی خصلت آموزه ای که « ایسم » به یک مفهوم می بخشد؛ بیانگر جایگاه و اولویت آن مفهوم در نطامِ باورها و اعتقادات است.

اساسا نبردهای فرهنگی؛ نبردهای قدرت در عصر اطلاعات هستند. این نبردها عمدتا از طریق رسانه های نوپدیده صورت می گیرد، دو ویژگی مهم این رسانه ها یعنی مهارت توصیف ناپذیر در تغییرِ جهتِ افکارِ عمومی، و مذهب ستیزی؛ باعث شده تا امروزه اندیشه ای که بازگشت به مذهب را آخرین امید انسان برای پاسداری از تمدن می داند؛ دچار مخاطره شود.

بدون تردید زندگی در روزگار انقلاب های پیاپی تکنولوژیک، این خطر را در بر دارد که علم محاسبه گرانه، تنها راه و روش اندیشه دانسته شود.

از زمانی که کامپیوتر و سایر رسانه های ارتباطی نوین گام به پیش نهاده و حوزه ی نفوذ خود را گسترش دادند، مشاهده می شود که پیرامون تأثیرات انفعالی و تخریبیِ این ابزارِ تکنولوژیِ نوین، بحث ها و مجادله هایی آغاز شده است. به عبارت دیگر " نوعی خود آگاهی بر این وسایل ارتباط جمعی در حال تکوین است.

 تمامی جهان یک کار هنری است و ما قسمت هایی از این کار هنری هستیم. به طور کلی انقلاب فناورانه در تولید و ارتباطات، از رهگذر جادوی نور و تصویر و صدا، معمای پیچیده ای را برای اخلاق سنتی طرح کرده است... بنابراین یکی از وجوه مهم جامعه شناسی جدید، کثرت و تنوع چشم اندازها می باشد.

به راستی که علم، برای اعتبار خود علاوه بر نیاز به پول و هزینه پژوهش و تکنولوژی مناسب تحقیقاتی؛ به اندیشه و تدبیر بجا و مناسب در اولویت بندی در امر سیاست و فرهنگ نیز احتیاج دارد.

 نتیجه گیری:

استراتژیِ اقدام در رویکرد به گفتمان فرهنگ گرای سیاست محور بر این واقعیت تکیه دارد که با سرعت گرفتن زندگی اجتماعی و اوج گیری دریافت اندیشه از رهگذر ارتباطات ماهواره ای بسان طوفانی سهمگین؛ تمام جنبه های زندگی فردی و اجتماعی به مخاطره افتاده است.

اکنون نو زبانِ تبلیغات که تمام بنیادهای سنتی صدق و کذب را تغییر می دهد؛ با تصرف عرصه ی فرهنگ و مناسبات اجتماعی، مانع از این شده است که بخشی از نسل نوظهور جامعه ی ایرانی فرزند خصال خوشتن باشند. این امر خسارتی عظیم است...

به نظر می رسد در بامداد قرن جدید هجری شمسی نیز کارگزاران بنگاه های تبلیغاتی باری دیگر از این عقیده دست برداشته اند که عقل و خرد، بهترین ابزار برای رواج و گسترش فرهنگ و مناسب ترین وسیله برای تبلیغ اندیشه است.

این بنگاه ها نیمی از محتوای تبلیغ را بر عهده ی روان شناسی اجتماعی و نیمه ی دیگر را به مقوله ی زیبایی شناسی محول کرده اند.

 تبلیغات و آگهی های مغایر با شأن و شرف انسانی با پیچیده ترین شیوه، و خصلت اغواگرایانه ی مخصوص به خود؛ به تدریج شاکله ی رفتاری بخش قابل توجهی از نوجوانان و جوانان این مرز و بوم را دگرگون ساخته است.

بدین معنا که رفته رفته تغییراتی در شیوه ی تفکر و مناسبات و سبک زندگی بخشی از مهم ترین سرمایه ملی به وجود آورده است که به هیچ روی با معیارها و مناسبات و سبک زندگی ایرانی اسلامی تطابق ندارد. این دگرگونیِ در افکار و رفتار و سبک زندگی؛ فرآیندی پیچیده و مستمر است و آثار مخرب آن در بلندمدت بیشتر نمایان خواهد شد.

اکنون و در مواردی؛ تفکر غالب این است که تکنولوژی تنها کلیتی است که در مقابل هر کلیتی فرا می ایستد و هر چیزی نسبت خود را باید با تکنولوژی تعریف بکند؛ بنابراین، پیش بینی دقیق از اینکه آینده چه چیزی در آستین دارد، قدری مشکل می نماید.

پیش از این نیز عقیده ای درباره ی جایگاه انسان در نظام هستی وجود داشت،... تصورِ زمینی که در مرکز گیتی غنوده و اخترانِ مهربان پروانه وار به گرد شمع وجودش می گردند، اما با پیشرفت علم بطلان این تفکر اثبات شد. به قول «مانوئل کاستلز » بالاخره خداوند پیروز خواهد شد.

 سخن آخر اینکه نه تنها نمایشخانه ی تاریخ تنها برای یک نمایشنامه ساخته نشده، بلکه همه ی نمایشنامه ها نیز هنوز به اجرا در نیامده اند.

دکتر سید مهدی حسینی