تاریخ : 1400,دوشنبه 06 دي15:15
کد خبر : 87609 - سرویس خبری : زنگ خاطره

لحظه‌ای از غواصان گردان یونس(ع) غافل نبود/عکس


لحظه‌ای از غواصان گردان یونس(ع) غافل نبود/عکس

روایت فرماندهی شهید حسین خرازی در کربلای ۴

روایت فرماندهی شهید حسین خرازی در کربلای 4/لحظه‌ای از غواصان گردان یونس(ع) غافل نبود

شهید حسین خرازی بهتر از هر کس دیگری می‌دانست عملیات و مانور بسیار سختی در انتظار لشکر است. شاید به خاطر همین موضوع تا عملیات، لحظه‌ای از گردان یونس(ع) غافل نبود.

عملیات کربلای4 یکی از عملیات‌های دوران دفاع مقدس بود که یادآور مظلومیت و شجاعت رزمندگان اسلام است. چند سالی هست که  این عملیات با نام غواص‌های مظلوم و شهید گره خورده است. غواص‌هایی که به دلیل لو رفتن عملیات مظلومانه در اروند به شهادت رسیدند. یاد این غواص‌ها به خصوص از زمانی بیشتر در اذهان عموم باقی ماند که که پیکر 175 تن از آن‌ها با دستان بسته در حین تفحص پیدا شد. در عملیات کربلای 4 رادارهای آمریکائی به جبران قضیه مک فارلین، تمام جزئیات عملیات را به عراقی‌ها داده بودند.

رزمندگان با گذشتن از رودخانه به سختی نفوذ خود را به جزایر ام‌الرصاص، ام‌البابی، بلجانیه، سهیل و قطعه آغاز کردند، اما دشمن که با اطلاعات قبلی بر منطقه تسلط داشت پاتک ضدغواص و شناور را شروع و عقبه نیروهای ایرانی را بمباران کرد، پاتک‌های دشمن به حدی بود که ادامه حرکت غواصان و قایق‌سواران  برای رسیدن به اهداف موج دوم و سوم حمله با سختی رو به رو شد. و دستور عقب نشینی صادر شد. آتش شدید دشمن و موانع وسیع ایجاد شده باعث شد اهداف نهایی عملیات کسب نشود و فقط مواضع تصرف شده در موج اول حمله مثل جزایر ام‌الرصاص، بوارین و... تثبیت شود.

لشکر 14 امام حسین(ع) به فرماندهی شهید حسین خرازی یکی از نیروهای شرکت کننده در این عملیات بود. گردان حضرت یونس لشکر 14 امام حسین(ع) به عنوان یکی از گردان‌های خط شکن در دوران دفاع مقدس؛ غواص‌های زیادی را تربیت کرده و در عملیات‌های متعدد از جمله کربلای 4 شرکت داشت. برخی روایت‌ها از حضور این لشکر در کربلای 4 به روایت سید علی بنی لوحی، رئیس ستاد لشکر امام حسین(ع) و همرزم شهیدان خرازی و کاظمی در ادامه می‌آید:

پیش از کربلای 4،گردان حضرت یونس آموزش‌های سخت غواصی را در رودخانه کارون ادامه می‌داد. عملیات آینده آن‌ها بسیار مهم و تعیین کننده بود و به خاطر همین، نیروهای زبده و علاقمند از گردان‌های مختلف لشگر، در این گردان تازه تشکیل شده و تخصصی جمع شده بودند. حسین آقا، هر روز آموزش آن‌ها را از نزدیک کنترل می‌کرد. با قایق در میان آن‌ها می‌چرخید و اشکالات را گوشزد می‌کرد. برخورد فرمانده لشگر با بسیجیان و نیروهای در حال آموزش خوب و دوست داشتنی بود که خستگی را از تن همه بیرون می‌کرد.

دفاع مقدس , شهدای دفاع مقدس , منطقه عملیاتی اروند , شهید حسین خرازی , شهید ,

یکی از روزها که از کنار کارون به طرف سنگر فرماندهی در شهری باز می‌گشتیم حسین آقا گفت: «فشار روی بچه‌ها سنگین است. غذای آن‌ها بیشتر شود، چه خوب بود اگر به هریک از آنها یک شیشه عسل می‌دادیم تا جان بگیرند». بلافاصله با اصفهان تماس گرفتیم و درخواست دو تن عسل کردیم و تأکید کردیم که کامیون بایستی چند ساعت دیگر حرکت کند. برادران ستاد کمک رسانی کامیونی در اختیار چند نفر از برادرانی که عاشق این کارها بودند گذاشتند تا به نجف آباد بروند و از مراکز فروش عسل این شهر عسل بخرند. آن‌ها هم همان موقع بیش از دو تن عسل خریداری کرده و عازم دارخوین شده بودند.

فردای آن روز قبل از ظهر کامیون به شهرک رسید. وقتی به فرمانده گفتیم، خیلی خوشحال شد. باور نمی‌کرد چند مؤمن وظیفه شناس در کمترین فرصت نیاز لشگر را تأمین کرده باشند. کامیون را از طریق پلی که در دارخوین بود به کفیشه، محل استقرار گردان یونس فرستادیم،گل‌های لشگر جان تازه‌ای گرفتند.

حسین مرا خواست، گفت: «آماده شو برویم.» حرکت کردیم، سید احمد هم بود. رفتیم خرمشهر و از آنجا به شهرک ولی عصر، آن طرف پل نو. ماشین را پشت دپو گذاشتیم و پیاده از داخل کانالی که کنده بودند خود را به حاشیه اروندرود رساندیم. هر 50 متر یک سنگر بود. خط خوب و مرتب نبود. یک کانال سنگرها را بهم وصل می‌کرد. پشت سر هم خمپاره 60 هوای مرطوب زیر نخل‌ها را پر از دود و خاک می‌کرد.

سنگر به سنگر، آنجا که دید بهتری بود، آن طرف اروندرود را شناسایی کردیم. ظاهرا حسین یکبار دیگر هم در همان روزها به آن خط آمده بود. ما را توجیه کرد: «مقابل ما جزیره ام‌الرصاص است. دست راست، آنجا که با بلوک و بتون سنگربندی کرده‌اند، شاخ جزیره بوارین است. آن وسط آب، حد فاصل دو جزیره، (واره) است.» چند بار آن محل را نشان داد، لبخندی زد و گفت: بچه‌های ما باید از آن نقطه عبور کنند...

حسین خرازی بهتر از هر کس دیگری می‌دانست عملیات و مانور بسیار سختی در انتظار لشکر است. شاید به خاطر همین موضوع تا شب عملیات، لحظه‌ای از فکر گردان یونس(ع) غافل نبود. بارها و بارها به آن‌ها سرکشی و آموزش آن‌ها را کنترل می‌کرد. شناسایی آن روز، اولین صفحه از پرونده حضور لشگر در عملیات کربلای 4 بود.

در عملیات کربلای 4، برای گردان امام حسین(ع) صحبت کرد. مأموریت گردان، مهم و تعیین کننده بود. می‌گفت توکل کنید به خدا، به خدا تکیه کنید. آیات قرآن را از زیر لب زمزمه می‌کرد. خیلی دور بچه‌ها می‌چرخید. بهتر از هر کس دیگر می‌دانست مانور لشکر چقدر حساس و خطرناک است. وقتی می‌خواست به سنگر فرماندهی برود، اشک می‌ریخت. چند بار برگشت و نگاه کرد.

دفاع مقدس , شهدای دفاع مقدس , منطقه عملیاتی اروند , شهید حسین خرازی , شهید ,

بالاخره عملیات شروع شد. حاج حسین لحظه به لحظه با گردان در تماس بود. روز بعد، صبح زود سراغ حاج علی باقری فرمانده گردان را گرفت.گفتیم ظاهر قایق آن‌ها را زده‌اند. هنگامی که خبر شهادت و مفقودالاثر شدن او را شنید کنار سنگر پتویی روی سرش کشید و شروع به گریه کرد.

مانور لشگر امام حسین(ع) در عملیات کربلای 4 دارای ویژگی‌ها و پیچیدگی خاصی بود و حسین خرازی از همه مسائل آن آگاهی داشت. نیروهای تکاور لشگر ناچار بودند به صورت غواصی و سوار شناور از آبراه حدفاصل جزایر «ام الرصاص» و «بوارین» خود را به ساحل «بلجانیه» برسانند. به محض اینکه رمز عملیات توسط حسین خرازی به گردان‌های یونس(ع) و امام حسین(ع) ابلاغ شد، فرمانده لشگر از جای خود برخواست و استغاثه به درگاه خداوند را شروع کرد.

اگر کسی او را نمی‌شناخت که فرمانده بزرگی است، فکر می‌کرد تازه واردی است که از شدت آتش دشمن ترسیده و گریه می‌کند. ولی او بدون توجه به شلوغی سنگر و نگاه بچه‌ها مناجات با خدا را آغاز کرد. دو رکعت نماز خواند و در قنوت نماز، تنها دست خود را به آسمان بلند کرده و به شدت می‌گریست و با استغاثه به درگاه خداوند از او می‌خواست که رزمندگان اسلام را پیروز کند. او خود را در برابر خواست و مشیت خداوند هیچ می‌دانست و هر کاری را برای رضای خدا انجام می‌داد.

«عراقی‌ها هنوز گلوله‌ای نساخته‌اند که انفجار آن بتوانند پلک‌های چشم حسین خرازی را به هم بزند.» این جمله در میان بچه‌‌های لشکر معروف بود زیرا او در شدیدترین گلوله‌باران‌های دشمن نه تنها خم نمی‌شد، بلکه کوچکترین تغییری در چهره‌اش مشاهده نمی‌شد. او در این کلام حضرت علی علیه السلام به درجه یقین رسیده بود که: «بزرگترین مانع برای کشته شدن تو اجل است.» می‌گفت: «تا زمان آن نرسد به تو صدمه‌ای نخواهد رسید.»

دفاع مقدس , شهدای دفاع مقدس , منطقه عملیاتی اروند , شهید حسین خرازی , شهید ,

صبح عملیات کربلای 4 از میان خانه‌های گلی که سنگر فرماندهی را از دید دشمن پنهان کرده بود به حاشیه اروند آمدیم. حاجی از سنگر کنار آب، استحکامات دشمن در جزیره «بوارین» را با دقت زیر نظر گرفت. گردان موسی بن جعفر(ع) را به جزیره ام‌الرصاص روانه کرده و منتظر نتیجه بود. در راه بازگشت به سنگر فرماندهی، اطراف ما به شدت زیر آتش خمپاره قرار گرفت. چند نفری که با حاجی بودیم، همه سینه خیز شدیم. اما حاج حسین همچنان راست راست راه می‌رفت و می‌خندید. می‌گفت: «از خمپاره و توپ نترسید.»

انتهای پیام/


منبع : تسنیم