تاریخ : 1400,یکشنبه 12 دي16:30
کد خبر : 87725 - سرویس خبری : مقاله و یادداشت

فضای مجازی، خطر دوباره ی یک سقوطِ اجتماعی


فضای مجازی، خطر دوباره ی یک سقوطِ اجتماعی

بعد از اینکه تُنگِ بلورینِ فرهنگ ایرانی اسلامی از رهگذر تکانه های الکترونیک مورد هجوم قرار گرفت و با خطر تبدیل شدن به هزار قطعه روبرو شد...

سید مهدی حسینی

فاش نیوز- تأثیرِ اثیری و گریز ناپدیر فضای مجازی بر شیوه ی نگرش نسل وب به نظام اجتماعی (جامعه و فرهنگ)، به تدریج جامعه ی ایران را به مرحله ی برداشتن گامی بلند به سوی یک تنوع فرهنگی بی سابقه وارد می کند.

بعد از اینکه تُنگِ بلورینِ فرهنگ ایرانی اسلامی از رهگذر تکانه های الکترونیک مورد هجوم قرار گرفت و با خطر تبدیل شدن به هزار قطعه روبرو شد؛ جدالِ میان بساطِ کهنه ی قدما و طرح نوِ متأخرین، جایش را به ضرورت اندیشه ورزی نسبت به عملکرد پیچیده ی فضای مجازی داد.

 مباحث بنیادیِ مرتبط با مناسبات اجتماعی و خرده فرهنگ ها و سیاست و اقتصاد و... اغلب در بین متخصصان فن جریان می یابد. شایسته ی یادآوری است که بخش مرتبط با مناسباتِ اقوام، اقشار، اصناف یا گروه ها با مفهوم خرده فرهنگ توصیف می شود.

برای تبیین اوضاع و احوال امروز که فرهنگِ مشترکِ همه ی مردم ایران (فرهنگ عمومی)، در معرض چند پاره شدن قرار گرفته نیز می توان از همین مفهوم بهره گرفت.

نظام اجتماعی در دوره ی پهلوی ها، پرتاب شدگی به دامن فرهنگ و تفکر غربی را تجربه کرد. هنوز آلام این سقوط کاملا التیام نیافته بود که دریچه ی ورود به نوع خاصی از اندیشه به روی نسل وب گشوده شد؛ و اسباب وقوع یک سقوطِ اجتماعیِ دوباره فراهم گردید.

در این جستار می کوشیم برخی شرایط و خصوصیاتی را که فضای مجازی با ایجاد و بهره گیری از آنها ذهن نسل وب را مورد هجوم زشتی ها قرار می دهد، نشان دهیم.

با این پیش فرض که پس از به بار نشستن علم فرمانش (سایبرنتیک) در آمریکا، روش نوینِ شخم زدنِ زمینِ ذهن نوجوانان و جوانان با شیوه ی بمبارانِ افکار از راه دور آغاز شد.

 

مفروض است:

الف:  آثار اجتماعیِ القائات فضای مجازی حداقل دو شاکله ی رفتاری مخاطره آمیز در نسل وب ایجاد می کند:

  • دین ستیزی
  • سیاست گریزی

جامعه پژوهان، دو مورد فوق را پیش زمینه ی آغاز روند جدایی، بین نسل وب با ساختار سیاسی حکومت دینی توصیف می کنند. عواملی چون کژکارکردی برخی متصدیان امور، داستان بریدنِ سرِ دین به نام دین، فیلم لجام گسیختگی قیمت ها و غمِ نان، سریال دنباله دار اختلاس و ... این گمانه زنی را تقویت می کنند.

ب:  انتقال ناسازه های فرهنگ غربی در دهه ی 1320 باعث رونق فوق العاده ی مباحث مرتبط با نظریه ی تفکیک حوزه ی دینی از حوزه ی غیردینی شد. در سپیده دم دهه ی اول 1400، فضای مجازی تنور این مباحث را برای نوجوانان و جوانان گرم می کند.

ج: طرازِ طرفینِ نشسته بر الاکلنگِ مباحثِ مرتبط با خرده فرهنگ ها برابر نیست؛ در یک طرف مهندسان فراسیاسی و سوداگران بازار اندیشه قرار دارند و در طرف دیگر نسل وب که هنوز دارد املاء و انشای چرایی و چگونگیِ تغییر در صورت بندی نظام اجتماعی را مشق می کند.

طرح مسئله:

قدرت همواره در راستای دستیابی به هدفی که برای آن طراحی شده، تلاش می کند. بنابراین در واکاوی هر اندیشه، باید به شرایطِ اجتماعیِ پدید آمدنِ آن اندیشه توجه داشت. ایرانیان پس از یک مبارزه ی سخت و نفس گیر موفق شدند قدرت را با هدف اجرای احکام اسلام به اهلش واگذار کنند.

حال سؤال بنیادین این است: در گذرگاه محاصره شده از سوی طرفداران آزادی بی بند و بار به سبک غربی، حکومت دینی چگونه باید نظام اجتماعی را به سلامت به پیش برد؟

 جهان مجازی که به قول « کاستلز » از دل سیاه چاله های حذفِ اجتماعی پدیدار شده است، برای دستیابی به هدف، دو رهیافت و روش دارد:

  •  شکل دهی به محتوای اندیشه ی نسل وب؛
  • تهییج احساس و عواطف او نسبت به روند امور در نظام اجتماعی؛

 بحران فرهنگ سوزی؛ آشی است که فضای مجازی برای نسل وب پخته است. آمدن کره ی زمین به اطاق نشیمن، تبدیل به شمشیری دو لبه شده و علیرغم مزایای غیر قابل شمارش! به شکلی ناخواسته و نامطبوع مخاطره ی یک سقوطِ اجتماعیِ دوباره را ممکن ساخته است.

 هرچند رهبر فرزانه ی انقلاب با دور اندیشی، نسبت به شبیخون فرهنگی هشدار داده اند؛ اما به نظر می رسد مجریان و سیاست پیشه گان نیاز به سازمان بندی مناسب برای چاره اندیشی را احساس نکردند؛ و با بینشی آمرانه به مصاف امری فرهنگی رفتند. لابد تصور می کردند مشکل فرهنگی با شیوه ی سرهنگی! حل شدنی است.

بدون تردید اگر تدبیری به جا و به موقع اندیشیده نشود؛ این امر موجب پدیده ی وارونگی در روند حرکت نظام اجتماعی خواهد شد؛ یعنی جامعه شاهد دگردیسی در سبک زندگی ایرانی اسلامی و به چالش کشیدن برخی مناسک و مراسمِ مذهبی و ملی، و در نهایت تزلزل خواهد بود.

 نیمه ی اول از دهه ی دوم قرن پیشین در یک روز سرد زمستانی، از سوی استبداد سیاه رضاخانی پروژه ی کشف حجاب کلید خورد. دامنه ی این فتحِ بابِ دهن کجی به حکم صریح قرآن را، پهلویِ پسر به سینما و تئاتر و تلویزیون و کوچه و خیابان و ... نیز کشاند و اوج این بی تدبیری و ناتوانی در شناخت سیاست و جامعه، در جشن و هنر شیراز پدیدار شد.

هرچند جاهلیت مدرن نمی تواند منطق درونیِ تعهد و وابستگیِ نوجوانان و جوانان به اسلام و ایران را فهم کند، اما آوازه ی حماسه آفرینی این قشر دلاور و غیرتمند در هنگامه ی نبرد جانانه در هشت سال دفاع مقدس همواره در یاد آزاد اندیشان جهان خواهد ماند.

  طنز تلخ ماجرا اینجاست که اکنون فضای مجازی مثل موش به انبان باورهای نسل وب افتاده و مکّارانه فساد و تباهی را با هدف تخریب ارزش ها و ربایش اعتقادات! از آرشیو خاک خورده بیرون کشیده و کاملا مجّانی در منظر او قرار داده است.

مولانا چه زیبا گفته:  

ما در این انبان گندم می کنیم/ گندم جمع آمده گم می کنیم

می نیندیشیم آخر ما به هوش / کین خلل از گندم است یا مکر موش

موش تا انبار ما حفره زدست / وز فَنَش انبار ما ویران شده است

پرسه زدن در کوی و برزن؛ بودِ فضای مجازی را در تحمیلِ محتوا به شاکله ی رفتاری نسل وب، نمود می دهد! موفقیت آن در تغییر محتوا و مایه های رفتار سیاسی و مذهبی، از اثرِ گرداب بر روی پوششِ جماعتِ نوپدید کاملا نمایان است.

از رهگذز تراشه های الکترونیک نه تنها پای نسل وب به جهان سانسورها کشیده شد! بلکه چشم او به روی مقولاتی باز شد که پیش از این برایش حالت تابو و رازوارانه داشت و چاره ای جز انتظار کشیدن تا زمان رسیدن به بلوغ جسمی و بلوغ عقلی نداشت.

هنگامی که سیاست گذاران امور فرهنگی با هم دعوا دارند؛ به قول « پستمن » در بحث از تسلیم فرهنگ به تکنولوژی، سگ خانگی، آرام و خوشحال به خوردن گوشت اهدایی سارق مشغول است؛ و سارق با خاطری جمع سرگرم چپاول کالای مورد نظر خود است.

در این خصوص بهترین راهکار، پند حافظ است:

مصلحت دید من آن است که یاران همه کار/  بگذارند و سر طره ی یاری گیرند

 

نتیجه گیری:

بدکارکردی برخی سیاست پیشگان و متولیان امور، به ویژه در بخش سیاست گذاری اقتصادی که منجر به گسترش غم نان و بیرحمانه شدن زندگی شده، با ایجاد موانع جدی بر سر راه تلاش معاش؛ هیزم تنور بحران های دوره ای را فراهم کرده است؛ فضای مجازی نیز بر آتش این تنور می دمد.

بیش از یک ربع قرن است که تقریبا برای همه روشن شده که خصلت ایسمی/ آموزه ای بلندگوی دیجیتال موفق شده از همه ی تریبون های رسمی از منابر و مراکز متعدد فرهنگی گرفته تا رسانه ی ملی و غیره؛ صرفا از حیث نفوذ در اندیشه ی نسل نوظهور، پیش بیافتد.

این سرزمین اوهام و زشتی ها که امروز چنین آشناست و مثل بختک برزندگی روزمره ی نسل وب افتاده، پیش از این حتی برای مدیران بالای فرهنگی و فن آوری نیز ناشناخته بود.

اشتیاق فزاینده ی نسل نوظهور به حضور فضای مجازی و چنانکه شایگان توصیف می کند "رویارویی با تجربه ای ره نشناس"؛ متصدیان امور را دچار دستپاچگی در تصمیم گیری و سیاستگذاری کرد.

امروزه فضای مجازی تبدیل به مدرسه ای به وسعت کل کره ی زمین شده و در کلاس های آن همه نوع شرّ و بدی  آموزش داده می شود.

مهم ترین ویژگی های این مدرسه ی شبانه روی عبارتند از:

  1. تدریس همه چیز به همگان!
  2. آزادی ورود به کلاس بصورتی دلبخواهانه؛
  3. نداشتن تفکیک جنسیتی و شرط سنی؛
  4. ارائه ی دروس به صورت ترکیبی (مجازی/ حضوری)؛
  5. برگزاری امتحان به صورت آنلاین بوک!   
  6. تمام هزینه ها را برادر بزرگتر در قبال گرفتن یک سری امتیازات، پیشاپیش پرداخت کرده است.

 دانشِ تثبیت شده همواره بر اموری صرفا انسانی چون مهربانی، خیرخواهی و نوع دوستی، مهر و عشق ... تمرکز دارد و شیوه های خوب بودن را می آموزد؛ اما در کلاس های پرهیاهوی این مدرسه؛ تأکید اصلی مربیان بر آموزش راه های چگونه بد بودن است! و این از عجایبِ بی سابقه ی جاهلیتِ مدرن است.

 سخن آخر اینکه، بدیهی است فضای مجازی ماهیتا نتیجه ی اندیشه ورزی و فرزند تکنولوژی است؛ اما امروز فرزند ناخلفی شده که نقاب علم بر چهره دارد، و اسباب شرمساری تکنولوژی را فراهم کرده است. این بچّه ی بد متوهمانه می پندارد که می توان از رهگذر پدیده ی بحران فرهنگی به جدایی نسل نوجوان و جوان از نظام جمهوری اسلامی دل بست؛ و نظام اجتماعی را به دهه ی 1320 برگرداند.