تاریخ : 1400,شنبه 09 بهمن17:00
کد خبر : 88281 - سرویس خبری : ورزشی

لزوم فرهنگ سازی درباره توجه به جایگاه جانبازان و معلولین؛

بازی فوتبال ایران و عراق و عدم توجه به جایگاه ویژه معلولین و جانبازان


بازی فوتبال ایران و عراق و عدم توجه به جایگاه ویژه معلولین و جانبازان

با ذهنیتی که از تجربه حضور در ورزشگاه های دو‌کشور آلمان و روسیه، و با ارائه سرویس های "وی آی پی" آنان، برای ناتوانان جسمی و افراد ویلچری از هنگام تهیه بلیت تا استقرار در جایگاه مخصوص برای تماشای بازی را داشتم، تصمیم گرفتم این بار برای تشویق تیم ملی کشورم به ورزشگاه آزادی بروم...

جانبازنخاعی، رضا کریمی

فاش نیوز - بازی ایران و عراق  همیشه از حساسیت زیادی برخوردار بوده است. دو‌کشوری که‌ سال ها به خاطر جنگ تحمیل شده از طرف دشمن خارجی، با هم جنگیده بودند، و امروز در زمین ورزش که نماد صلح بین ملت ها است به میدان می رفتند.‌

با این پیروزی، ایران به جام جهانی صعود می کرد و برای من که  به خاطر علاقه زیاد به سفر و دیدن آداب و رسوم و فرهنگ دیگر کشورها، با صرفه جویی های بسیار و با کمک دوستان عزیز و همیشه همراهم، به سختی هزینه های چنین سفرهایی را فراهم کرده و به عنوان یک جانباز ویلچری، تجربه حضور و تشویق تیم ملی کشورم در دو جام جهانی آلمان و روسیه را داشتم و‌ رویای حضور در جام جهانی قطر را در سر می پروراندم، این بازی از هیجان زیادی برخوردار بود.‌

با ذهنیتی که از تجربه حضور در ورزشگاه های دو‌کشور آلمان و روسیه، و با ارائه سرویس های "وی آی پی" آنان، برای ناتوانان جسمی و افراد ویلچری از هنگام تهیه بلیت تا استقرار در جایگاه مخصوص برای تماشای بازی را داشتم، تصمیم گرفتم این بار برای تشویق تیم ملی کشورم به ورزشگاه آزادی بروم، و با این تصور که حتما در کشور خودم به عنوان یک جانباز سال های دفاع مقدس یا به اصطلاح خارجی آن "یک کهنه سرباز جنگ و وطن"، مورد استقبال قرار می گیرم، در یک روز سرد، حتی خطر روزهای کرونایی را به جان خریدم و با همراهی برادرم، عازم ورزشگاه شدم.

پس از طی مسافت بین تهران تا ورزشگاه و عبور از ترافیک سنگین خیابان و ورودی غربی، به جلوی درب ورزشگاه رسیدم.‌ آنجا از هر مامور و افسر و فرمانده ای سوال کردم که آیا مسیر و مکان و راهی را برای ورود معلولین و ناتوانان و جانبازان می شناسید، اظهار بی اطلاعی می کردند.

بالاخره با صحبت و استفاده از تجربه های قبلی و مقداری شانس و خلوت بودن ورزشگاه، موفق به ورود شدیم. مسیر ابتدای ورود تا رسیدن به زمین، مسیری طولانی بود و طی کردن چنین مسیری در آن هوای سرد، کار راحتی نبود، هیچ امکانات و وسیله نقلیه ای هم برای انتقال به سمت زمین دیده نمی شد.

به کمک همراهم خود را به آخرین  ورودی های زمین رساندیم. آنجا باز هم از هر مسوول ورودی و‌ ماموری سوال کردیم که آیا راهی برای ورود ویلچر می شناسید؛ اظهار بی اطلاعی می کردند و با عجله و بی حوصله گی به جای دیگری پاس می دادند، این بار هم با همان تجربه های قبلی زندگی چهل ساله بعد از جانبازی در سیستم اداری ایران و با استفاده از حس عاطفی مامور ورودی، خود را به داخل زمین رساندیم، ولی باز هم هیچ مامور راهنما و هیچ جایگاهی را برای استقرار ویلچر پیدا نکردیم! جایگاهی شیشه ای روبرویم بود؛ از سرباز جوانی که جلوی درِ آن ایستاده بود و برخی از ما بهتران را به داخل راه می داد سوال کردیم که آیا می توانیم به آنجا وارد شویم.

با اکراه و کمی تامل قبول کرد که فقط من بدون همراه وارد آنجا که نیمی از صندلی هایش توسط افرادی تقریبا جوان پر شده بود و نیمی دیگر خالی مانده بود شوم و بازی را از آنجا ببینم و همراهم در آن وانفسا، برود برای خود جایی دیگر پیدا کند.

در همه این لحظات روزهای حضور در ورزشگاه های دو کشور آلمان و روسیه و امکانات و رفتار و شرایط خوبی که آنها برای ناتوانان جسمی خود و دیگر کشورها فراهم کرده بودند، در ذهنم رژه می رفت و افسوسم را صد چندان می کرد که چرا در کشور خودم از حداقل امکانات برای حضور در چنین مکان هایی که برای روحیه ما و چنین  افرادی بسیار مفید می باشد برخوردار نیستیم!

و‌ از همه مهمتر و جالبتر اینکه در آخر بازی، و پس از صعود تیم ملی به جام جهانی، مسوولین مختلف حضور یافته در زمین، که طبق معمول فقط برای شعار و تبلیغ حضور پیدا کرده بودند، این پیروزی را  مثل همیشه تقدیم به خانواده های شهدا و جانبازان کردند؛ بدون اینکه کوچکترین قدم عملی را برای شادی و نشاط آنان برداشته باشند.‌

۱۴۰۰/۱۱/۷
| رضا کریمی، جانباز نخاعی هفتاد درصد