تاریخ : 1401,شنبه 24 ارديبهشت16:00
کد خبر : 90139 - سرویس خبری : مقاله و یادداشت

رویارویی فرهنگ و سنت با تکانه های الکترونیک


رویارویی فرهنگ و سنت با تکانه های الکترونیک

برای نخستین بار در تاریخ خود از تمدن پیچیده ای بهره مند شده که اساس آن بر دوش ارتباطات الکترونیک قرار دارد...

سید مهدی حسینی

فاش نیوز - بشریت؛ برای نخستین بار در تاریخ خود از تمدن پیچیده ای بهره مند شده که اساس آن بر دوش ارتباطات الکترونیک قرار دارد؛ بدیهی است که در پدیداری هر رویداد اجتماعی ده ها عامل دخیل هستند. دقیقا به همین دلیل آینده پژوهی و تنظیم زندگی برای تاریخ فردا به شیوه ای علمی و منظم! عالی ترین و ارزشمندترین کوشش فکری به شمار می رود.

 درست از همان لحظه ای که روبان افتتاح کلبه ی الکترونیک توسط نیکلاس نگروپونته در سال 1995 قیچی شد؛ و ورودِ رسمی به عصر دیجیتال؛ اندیشه ای که انسان غیر غربی را مصرف کننده ی تولیدات تفکر غربی و نیز به مثابه اجزایی از بازار محسوب می کرد؛ فرصتی طلایی برای انتشار پیدا کرد.

 تکنولوژی با ایجاد تغییر و تحول عمیق در زندگی روزمره؛ نه تنها بر ساختار فرهنگ و سنت تأثیر گذاشت؛ بلکه یک عرصه ی فرهنگی نوین ( فرهنگ دیجیتال ) پدید آورد؛ البته اکنون صرفا قله ی این کوهِ یخی از اقیانوسِ دانش پدیدار شده و دیگر بسان قاره ای ناشناخته نیست که در انتظار کاشفان خود باشد.

هرگاه اهداف و منافع کلان یک جامعه روشن نباشد و فعالان عرصه ی سیاست به جای حلّ اختلاف؛ در راستای مدیریتِ آن ( بکارگیری تاکتیک و استراتژی به منظور محدود کردنِ اختلاف و پیش گیریِ بحران ) بکوشند؛ زمینه های طول کشیدن اختلاف به وجود خواهد آمد و انرژی جامعه را بر باد خواهد داد.

نوشتار حاضر بر این فرض بنیادین استوار است:

تداوم کشمکشِ فرهنگ و سنت با فرهنگ دیجیتال؛ و سازِ مخالف و آگاهانه ی تجّار اندیشه، موجب بدبینی و خصومت خواهد شد. دو عامل این مسئله را بغرنج می کند:

  • عدم آشتی با دانشکده های علوم سیاسی و اجتماعی بالاخص در حوزه ای که مربوط به تبیین علمیِ مسائل فرهنگی و سیاسی و اقتصادی می شود؛
  •  عدم ارزیابی علمیِ عملکرد جریانات (جناح ها) و گردانندگان چرخ و فلک سیاست، به ویژه در مواردی از نافرمانی ها و عدول از اصول تصریح شده در قانون اساسی؛

در نتیجه شاهد روندی خواهیم بود که جامعه پژوهان آن را « تطویل اختلاف » می نامند. در دانشگاه های غربی، موضوعِ بحران حاصل از ناهمخوانیِ برخی نوآوریها با نیازهای واقعی در دستور کارقرار دارد؛ برخی دانش ورزانِ آنها ریشه های اختلاف، را « شیطانی بودن طبیعت بشر و اجتناب ناپذیر در حیات سیاسی» قلمداد کرده اند.

فرضیه:

الف:  تکنولوژی آموزشیِ عاری از اخلاق! موجب به خطا رفتن احساسِ بخشی ازنسل جدید، و پذیرش جاذبه های دلربا و مفتون کننده ی غربی! بدون توجه به ریشه ها و عوامل آن شد:

بپروردشان از ره جادویی

بیاموختشان کژی و بدخویی

ندانست جز کژی آموختن

جز از کشتن و غارت و سوختن

ب: پیوند اندیشه وتعامل مستمر با سوداگران بازار اندیشه در صفحه ی صاف وبی؛ برخی از اختلاف سلیقه ها را به صورتی مزمن درمی آورد و انسجام اجتماعی را به مخاطره می افکند.

ج: در هنگامه ی:

  •  تصادم منافع و ارزش ها و فرم استاندارد یافتن آنها؛
  • جاودانه شدن گفتگوهای شالوده شکن و نفرت آمیز! و کژ اطلاعات بر روی اینترنت؛

اگر دیجیتالیسم قدم به قدم به حذفِ « بهشت » از نقشه ی جغرافیایِ اندیشه ی دینی نپردازد! شگفت آفرین خواهد بود.

تحلیل موقعیت و تحولات هرمقطع از سیر تکاملی جامعه؛ نیاز به سَبکِ انباشتی ( تأثیرپذیری از وقایعِ گذشته و رسوخ آن در رویدادهای آینده ) دارد، به دلیل صیقل خوردن گریزناپذیر سنت و فرهنگ از رهگذر تحولات تکنیکی و مقتضیات زمان، الزاما برای حفظ آنها باید طرحی نو در انداخت.

از نظر عملی و عینی، انسان در آزمایشگاه تاریخ، آزمون شده و شیوه های کسبِ تفاهم و موفقیت را می یابد. تبیین فراگردِ رویارویی و تأثیر پذیری فرهنگ و سنت از تکانه های الکترونیک و مطالعه و کالبد شکافیِ انقلاب های سه گانه ی صنعتی؛ چارچوب تحلیلی مناسبی از نتایج این آزمون را در اختیار قرار می دهد:

  • قرن هجده: تغییر در ابزارآلات و شیوه ی تولید؛
  •  قرن نوزده: تحول در تکنولوژی ارتباط و توزیع؛
  • قرن بیست: تحولات اساسی در حوزه ی مصرف و ارتباطات الکترونیک و ورود به عصر دیجیتال؛

 قرن جاری نیز هنگامه ی انقلاب فراصنعتی (گذار از عصر صنعت به عصر اطلاعاتِ دیجیتال محور) است؛ این تحول به انسان نوعی آزادیِ ناشناخته  و جدید داده و در ازای آن بهایی سنگین از او طلب می کند؛ به راستی که نتیجه ی سودا گرایی و افزون طلبیِ« اَشراف راهزن»، چیزی جز فقر و عزلت روحیِ انسان نخواهد بود.

هر چند آدمی به وضعیت مخصوصی پرتاب شده که خارج از کنترل و انتخاب اوست؛ اما زندگی او با دیگران پیوند خورده است، هایدگر این پیوند را « تقدیر» می نامد؛ بنابراین:

  • تحقق تقدیر قطعی و اجتناب ناپذیر است؛
  • نقشه ی راه آینده صرفا با ایستادن بر دوش گذشته و توجه به مقتضیات حال قابل ترسیم است؛

 عصر تفکر صنعتی، در آغاز از حوزه ی تأثیر گسترده ای برخوردار نبود، و بر سر راه خود موانعی می دید...؛ ولی این قدرت را نداشت که به نیازهای درونی انسان پاسخ دهد و خاطره ی جمعی و بافت اجتماعی را به حاشیه براند. هرچند فرهنگ و سنت در یک میدان پر هیجان و متشنج رودر روی تفکر صنعتی قرار گرفته بودند اما در عین حال این دو مبنایِ فکریِ متفاوت و در حال جدال؛ همچنان در کنار یکدیگر نیز قرار داشتند.

در قرن نوزده تکنولوژی باعث تولید انبوه، سهولت حمل و نقل و بهبود سیستم ارتباطات شد؛ و افزایش درآمدهای قابل تصرف را امکان پذیر ساخت؛ ولی در همین زمان به دلیل نگرانی از سقوط معنوی و تنزل روحی؛ مقاومت هایی نیز شکل گرفت؛ اعتقاد به ماشین بزرگ ترین خطر برای بشریت تلقی شد و این باور به وجود آمد که کارخانجاتِ سیاهِ شیطانی روح انسان را از او می رباید.

بارزترین رویارویی سنت و فرهنگ با تفکر تکنیکی و « نه » گفتن به آن! جریانی افراطی موسوم به « لودیت ها» بود که  به دلایلی از جمله:

  •  بی اعتمادی و ترس از رابطه ی تکنولوژی نوپا و  سرمایه داری؛
  • رواج بافندگی مکانیزه در مناطق صنعتی و فاصله گرفتن از زندگی سنتی؛

 کشمکش هایی را بر انگیختند و جنبشِ ماشین شکنیِ وسیعی در مناطق روستایی در انگلیس به راه انداختند.

  تکنولوژی در حال فربه شدن و برخورداری از قدرت بیشتر بود اما سنت و فرهنگ نیز حضور داشتند و از نفوذ و تحرک خاص خود بهره مند بودند؛ در ابتدا « نگرش تحسین آمیز و اعجاب انگیز به یک کارگاهِ ریسندگیِ مکانیکی و تولیدات آن؛ دلیلی برای دور انداختن و کنار گذاشتن سنت ها و آداب اجتماعی نبود.» و به تدریج باعث جریاناتی شد که زمام امور را از دست انسان خارج ساخت.

این امری منطقی است که تفکر و نگاه انسان تحت تأثیر اختراعات قرار گیرد؛ در نگاهی تاریخی:

  •  اختراع دستگاه شخم زنی؛ نگاه کشاورز را به زمین تغییر داد؛
  • اختراع رکاب؛ نظامِ سوارکاران جنگجو را شکل داد؛
  • اختراع بمب اتم؛ معنای جنگ و ضوابط اخلاقی وا بسته به آن معنا را دگرگون ساخت؛

 در اوایل پیدایش علم مدرن هنوز واژه ی تکنیک کاربرد زیادی نداشت؛ اما امروزه انگار ابزارها و نوآوری های پرشتاب تکنیکی در نظر دارند اخلاق و ادب و احکام و حریم و حیا و...؛ را تسلیمِ امیالِ آن نمایند و هر گونه تلاش برای مصون ماندن نمادها و ارزش های یک جامعه ی مبتنی بر فرهنگ دینی را یک نوع ساده انگاری و بیهوده القاء کنند.

اکنون فناوری دیجیتال تبدیل به یک عامل مهم گسست نسلی و از خودبیگانگیِ اضطراب آور و مضر به حال بشریت شده است...

راهکار کاربردی؛ نزد سیستم آموزشی - پژوهشیِ خلاق و تحقیقات پیمایشی؛ یعنی منابعِ اصلیِ اندیشه ی نوین است. چنانچه دانش مبنای امور قرار گیرد؛ به تدریج استدلال تخصصی و منطقی بر اذهان و اندیشه ها رسوخ خواهدکرد و مانعی جدی علیه رفتارهای سلیقه ای و دلبخواهانه خواهد شد.

 البته برای  هم سازی و هماهنگی جهان اجتماعی (جامعه و فرهنگ) با نوآوری های تکنیکی، عوامل متعددی دخالت دارند؛ ازجمله دور اندیشی و تدبیر و تکیه بر ظرفیت های فرهنگی و سنتی، که می توان با تکیه بر آنها برمخاطرات سونامیِ رویه ی تاریک تکنولوژی غلبه نمود.

نتیجه گیری:

هوش و خرد اجتماعی را باید با مسائل فرهنگی و اقتصادی هماهنگ کرد. از حیث نظری، ایجاد نیازهای کاذبِ حاصل از خصلتِ آموزه ای پسوند ایسم ism در دیجیتالیسم نو آوری های دانش الکترونیک را به یک کلاف سردرگم تبدل کرده است.

آدمی همواره خواستار منافع و رفع نیاز های خود می باشد؛ اما اکنون داستانِ رویکرد نسل وب به فضای مجازی، روایتِ گذار از باور ها و ارزش های ریشه دار در سنت و فرهنگ  است...

 اگر افلاطون و شاگردش ارسطو، به دست آوردهای مکانیکی به چشم حقارت می نگریستند؛ و نگرانِ  قدرتِ روان انسان در بهره مندی از اختراعات نادر بودند؛ و داوینچی طرح خود برای ساخت زیر دریایی را مخفی نگاه می داشت زیرا فکر می کرد. شاید این وسیله، موجبات رضای خدا را فراهم نکند؛ اما امروز برخی نوآوری های زیانبار در کلبه ی الکترونیک نه تنها روانکاه شده اند؛ بلکه عَلَمِ رد خدا ( خدا ناباوری  Atheism) را برافراشته و با نادانی بر طبل جنگ « علیه کتابِ مقدس » می کوبند!

 نگاهی عمیق به تمدن تکنولوژی! نشان می دهد که این قصه سر دراز دارد؛ مگر می شود از شنیدن داستان پرغصه و تلخِ سفر به این شهر فرنگ، که تنوع سبک زندگی و انعکاس عناصر آن در حکایت هایی واقع نما ذهنیت نوجوانان و جوانان را در انحصار خود درآورده! دچار نگرانی و پریشانی نشد؟

چه خوش گفت فردوسی پاک زاد

که رحمت  برآن تربت پاک باد:

چو ضحاک شد برجهان شهریار

بر او سالیان انجمن شد هزار

سراسر زمانه بدو گشت باز

برآمد بر این روزگار دراز

هنر خوار شد جادوی ارجمند

نهان راستی آشکارا گزند

شده بر بدی دست دیوان دراز

به نیکی نرفتی سخن جز به راز

 هرچند انقلاب صنعتی قرن نوزده نوید بخش مرحله ای از رفاه و رستگاری مادی شد اما چنان که نیل پستمن خاطر نشان کرده « زمانی که ماشین؛ خدا ی اصلی و حقیقی [ انسان غربی] شد، دیگر او حاضر نبود اصل و اساس زندگی و حیات این جهانی خود را با حیاتی که مملو از ترس از خدا بود معاوضه کند؛ جهان غرب به یک جامعه ی فن سالار بدل یافته بود که راه بازگشت به دوران قبل وجود نداشت. (تکنوپولی، تسلیم فرهنگ به تکنولوژی، ص71) »

  هرچند محدود نگری و ناتوانی از درک دگرگونی زمانه فرجا مِ حذفِ فیزیکی را به لودیت ها تحمیل کرد، اما این اندیشه از بین نرفت و نام« نئولودیسم » را برای اطلاق به کسانی که به جای درس گرفتن از تجربه ی تاریخی و اندیشه در چاره جویی؛ نا امیدانه آب در هاون مخالفت می کوبند فراهم کرد!...

 و برای افرادی که با « سوراخ دعا را گم کردن » مانند اسب عصاری یک جانبه نگر هستند؛ و با ندیدن توأمان تأثیرات مثبت و منفیِ انقلابِ دیجیتا ل؛ و به قول اریک بارکر: ابر قدرتِ قرنِ 21 ، به یادگار گذاشت.

 سخن آخر:

 در سالیان اخیر، شکلی از مرامِ ماشین شکنی و فن هراسی و شورش علیه آینده؛ در قضیه ی موسوم به آنا بومبر Unabomber مشاهده شد که  بمثابه ی باوری حاشیه ای و ضدتکنولوژیک، بدنامی را برای ذوب شدگان در صلاحیت های دنیای تکنیک محور بدنبال داشت.

| دکتر سید مهدی حسینی