تاریخ : 1401,شنبه 28 خرداد15:04
کد خبر : 90824 - سرویس خبری : متن ادبی

به بهانه‌ی بازگشت پیکر مطهر هنرمند شهید الرحمن احدی

شهادت؛ بابی که بر مابسته شد!


شهادت؛ بابی که بر مابسته شد!

یعقوب محمدزاده پرمهر

فاش نیوز - باب فصل شهادت بر ما بسته شد؛ بابی که از الطاف بزرگ الهی بود که به یمن برکت وجود روح خدا خمینی (ره) بر ما گسترانده شد و افق جدیدی از عالم هستی را برما نمایان کرد؛ افقی که تا قبل از آن نه تنها ما را برآن اسرار وقوفی نبود بلکه برای علمای عرفان وبزرگان عرفانی بسختی توان اداراک آن میسر می شد. ما را اکنون توان آن نیست که بازگوییم آن حالات معنوی و روحانی جبهه ها و میزان عرفان رزمندگان مخلص و خالص و بی‌ریای همچون شهید الرحمن احدی را.

شهید الحمن احدی
 

اما بگذارید اندک خاطراتی که از آن حالات در ذهن مانده را به خامه و قلم بسپاریم، قصه عرفان رزمندگان ما را جز خود آنان که با پوست و گوشت تمام وجود درک کرده اند، کسی بازگو نتواند کرد. بگذار آیندگان بدانند رزمندگان بسیجی چه گوهرهایی بودند. بگذار اکنون که لااقل یاد یادگارهایی از آن عوالم روحانی در اذهان بعضی آنها هم چون نگارنده پابرجاست، اندکی از آن خلوص وعوالم به رشته ی تحریر در آید. شاید که بتوانند اندکی از آن اقیانوس بی‌کران شناخت و عرفان را برای آنان که در آینده می خواهند لااقل علمی بدان اسرار پیدا کنند محقق شود.

واقعیت آن است که قلم من و بلکه قلم هیچ بنی‌بشری نمی تواند در وصف باب شهادت و باب عرفان که بر صحیفه ی دل بسیجیان عاشق گشوده شده بود، آن چنان که حق مطلب است به حرکت در آید و آن ندیده ها را ببیند. تنها می توان نوشت که خداوند به برکت روح خمینی کبیر (ره) انواری از اسرار عالم را بر الوح قلوب آنان تاباند که چه بسا اولیا و عرفا بعد از آن همه مجاهدت ها با نفس، بدان دست یافته باشند. 

باب شهادت، همان بابی که خداوند به یمن مجاهدت بسبجیان مخلص به آنان عطا کرد، همان بابی بود که از آنجا نمایی از بهشت برین بر آنها نمایان شد. نوری که از عوالم آسمانی بر قلوب اینها تابید، براثر طیران روح منور وآسمانی روح خدا بود که همچون خورشیدی بر فراز آسمان آنها می درخشید. آری دوران دفاع مقدس و بسیج و شهادت دورانی بود که طلایی گفتن برای آن کم است. کم که چه عرض کنم، بی معنی است. اصلا" به گفتن نمی آید؛ تا چه رسد به قیاس. نوری بود که بر صحیفه‌ی دل های انسان ها تابید که گمان ندارم اگر نه آن موهبت الهی بود، هریک از اینها تا آخر عمر نمی توانستند توفیق بهره مندی از این فیض عظما را نصیب خود بگردانند؛ آنچنان عالم هستی و هستی عالم در نظر آنان در مکاشفه افتاده بود و آنچنان روح عارفانه‌ی آنان را در برگرفته بود که اگر اکنون پنجاه سال هم عبادت کنند، بدان مقامات نتوانند رسید.

بگذار گفته باشم تا آیندگان بدانند وبرای آنان به یادگار بماند همچنان که صحابی پیامبر گفته بود "اصبحت موقنا" به جدّ که گواه همان بود روحیات اکثریت قریب به اتفاق بسیجیان و به خصوص مخلصین آنها؛ اسرار عالم وجود و شهود بر قیامت وحضور حقیقی در آن صحنه‌ی حشر شاید که برای بعضی ها شنیدن آن عجیب باشد؛ اما خدای عزوجل را گواه می گیریم که بر بسیاری از آنها هویدا شده بود. افسوس که این باب بسته شد که اکنون به رویایی دست نایافتنی می ماند. اما خوشحالیم اینکه هر از چندگاهی با بازگشت مطهر شهدا به خانه وکاشانه خود عطر وبوی شهدا در کوچه پس کوچه های شهرمان پراکنده می شود.

| یعقوب محمدزاده پرمهر (۱۴۰۱/۳/۲۵)