فاش نیوز- یکی از پیامدهای تقلیل جهان بینی دینی به ایدئولوژی! دست و پنجه نرم کردن با وجه جدیدی از مسائل اجتماعی است؛ به ویژه اینکه از رهگذر فریبندگی تکنولوژی، نگرش فمینیستی بسان یک ویروس، ذهن برخی از دختران ایران اسلامی را نیز درگیر ساخت.
این نظریه در حال حاضر بر خصلت نمایشی و نوع پوشش تأکید دارد؛ و به نظر می رسد برخی مروجان آن، ساده لوحانه در پیِ آزادسازی اجتماعی به شیوه ی سرمایه داری افسار گسیخته ی غربی اند.
با گسترش این تفکر، طرز تلقی و درک از مفهوم زنانگی در دیدگاه اعضای انجمن دختران انقلاب! به نحو شگفت انگیزی تغییر کرده است.
پیامد تمرکز ایدئولوژی فمینیست بر فرد و میل مفرط آن به:
شیوع نوعی رهاشدگی در عده ای« فضل فروشِ گمان پرداز» است که امروزه در کنار غم نان! دغدغه هایی جدیدی نیز برای بسیاری از خانواده ها ایجاد کرده اند.
فرض بنیادین نوشتار حاضر این است: یکی از زمزمه هایی که در مباحث مرتبط با مسائل اجتماعی در امریکای بعد از جنگ جهانی دوم مرتب به گوش می رسید، تغییر و تحول بنیادین در جماعت/ جامعه از رهگذر جنبش زنان و ایجاد اغتشاش بود!
اتفاقا درست بعد از پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران؛ امواج این صدا در غالب شعارهای خود ساخته ای چون:
به ایران نیز رسید؛ این درحالی است که صدای پیشینِ فمینست ایرانی با خوانش پهلوی ها، قریب به یک دهه خاموش بود؛ اما جذابیتهای موضوعی این صدف تو خالی باری دیگر تعداد زیادی از دختران را فریفت!
فرضیه:
الف : جولان فمنیست ایرانی در سال های اخیر و نمایش نوعی سبک زندگی و روابط مغایر با نظم نمادین در مراکز علمی و دانشگاهی؛ دانشجویان پایبند به ارزش ها و اعتقادات را در حاشیه قرار خواهد داد.
ب: امروزه سرچشمه ی تحریف حقایق و مشاطه گری فمینیستی در پیوند باطنی بین پول و هوش [!] قرار داده شده است.
ج: به لطف دیجیتالیسم؛ تریبونی آزاد برای بیان بی پرده ی برخی دلخوری های بجا، در اختیار دختران انجمن خیابان انقلاب قرار دارد.
پژوهش گرانی که به زمینه های دگردیسی فرهنگی در میان نوجوانان و جوانان می اندیشند؛ باید محیای پاسخ به بحث های چالشی نیز باشند.
اصطلاح پردرد سر فمینیست ایرانی؛ تداعی کننده ی بسیاری از مباحث پر حرارت و جنجالی از سوی برخی جوانان جویای نام است که در نظر داشتند با:
سرسختانه آموزه های دینی و راهکارهای علمی ِکشاکشِ آراء ! را به چالش بکشند.
اشاره به برخی از نکات عجیب و غریب و تآمل برانگیز در ایدئولوژی فمینیستی که بر پایه ی صورتی معکوس از خِرَدِ متعارف قرار دارد خالی از لطف نیست:
اشاره به نکات فوق از این لحاظ مهم است که بر اساس چهارچوب یادگیری مشاهده ای با خوانش بندورا ( انگیزشی و بازآفرینی ) می توان چرایی و چگونگی:
را تحلیل کرد. بر اساس « فرضیه ی یادگیری اجتماعی؛ در یادگیری از طریق الگو پذیری، یادگیرنده از طریق مشاهده، اطلاعاتی به دست می آورد ؛ فرد از این طریق می آموزد که الگوی رفتار متناسب و نامتناسب کدام است و از آن تقلید می کند. ( سعید شاملو؛ مکتب ها و نظریه ها در روانشناسی شخصیت، ص 111 )»
چنانکه بندورا خاطرنشان ساخته « در بین عناصرِ توجه؛ الگوهای ارتباطی بیشترین تآثیر را بر الگوگیری می گذارند.» بنا بر این حاصل بازآفرینی الگو های انگیزشی ای که در مدرسه ی شبانه روزی فضای مجازی به دختران ایران اسلامی یاد داده می شود، رواج شیوه های جدید تابوشکنی ( مانند جابجایی بچه بغل! با توله ی سگ در پرسه زنیِ خیابان اندرزگو و ...؛ ) است که موجبات هراس اخلاقی را فراهم می کند.
مهم ترین پیامد های این الگوپذیریِ ناسنجیده علاوه بر:
فراهم شدن موجبات دستپاچگیِ برخی از افراد محافظ نظم نمادین است؛ همین شتاب زدگی و عجله باعث شد تا معضل روح آزاری موسوم به وَن و مادر و دختر مریض! وایرال شود؛ که البته نسبت به هدف طراحان آن باید گفت الله اعلم!
دبیستکی از کتابِ جماعت و جامعه اثر تونیس ( که تجدید چاپ آن در 1912 و اشاره ی او به تمایز خلق و خوی روستا و شهر! برای یک نسل کامل از علمای علوم انسانی نقشی تعیین کننده داشت) مطلبی تأمل بر انگیز نقل کرده که از ظرفیت تحلیلی و تعمیم پذیری و کفایت نظری برای تبیین علمی برخی شاکله های رفتاری برخوردار است.
در این راستا و از حیث نظری دو نکته ی مهم وجود دارد:
1: « جماعت و جامعه با الگوهای اساسیِ اقتصادی و جامعه شناختی از هم متمایز می شوند:
2: در فرهنگ ایرانی اسلامی، همواره به مفاهیم زیر توجه و تمرکز شده است:
دیری است که این دو مفهوم از عدالت توزیعی (رعایت عدالت و انصاف در توزیع منابع و امکانات) تأثیر معنادار پذیرفته اند.
علی رغم اختلاف نظر در معنا؛ همه عدالت را می ستایند. جامعه ی شهری، جنبه های عدالت توزیعی بویژه قواعد مربوط به خدمات عمومی و تفکیک جنسیتی و« مالکیت و تنظیمات نهادهای مصرف کننده ی ثروت را در کانون توجه قرار داد.( همپتن؛ فلسفه ی سیاسی، ص215)»
بر عکسِ جماعت، جامعه نوعی همبستگی مصنوعی بر اساس قرار دادی آزادانه و منفعت محوری است. شهر آینه ی تمام نمای جامعه است. در زندگی بی روح شهری! خود شهر تبدیل یه میدان همه نوع معاملات شده و در آن لذت و قدرت و آزمندی و افزون طلبی و حسابگری و ...؛ حاکم است.
در چنین شرایطی به بیان علی شریعتی« دختر شانس آدم حسابی شدنش بسیار کم است؛» از این روست که زنان نقدهایی بنیادین بر عدالت توزیعی وارد می کنند. آن خلق و خوی جماعت روستایی که در سایه سار پرستش خدا زندگی را لذت بخش می کرد اکنون در هیاهوی شهر رنگ باخته است.
انگار اکنون ما به جایی رسیده ایم که به قول تونیس « فرهنگ تمام و کمال به جامعه استحاله یافته و این دگردیسی به معنی مرگ محتوم خود فرهنگ است؛» اما این وضعیتی نیست که هیچ کاری نتوان کرد ...
عدم شناخت مقتضیات زمان و تمایز جما عت و جامعه! و سراسیمگی در رفتن به سمت و سوی قوه ی قهریه؛ نوعی شلختگی و بی نظمی در برخوردهای به اصطلاح سرهنگ مآبانه نسبت به امر فرهنک را به نمایش می گذارد.
شایسته ی یادآوری است که در امتداد گفتمان معتقد به نگرش فن هراسانه ( که ابداعات فنّاوری فکری را به مثابه ابزاری برای تبهکاری و سلطۀ اهریمنی می داند) فمنیست ایرانی نیز در حال نزدیک شدن به ایجاد مرحله ای از مخاطره قرار دارد که اندیشه مسیحی در قران پانزدهم میلادی آن را تجربه کرد ...
این امر ایجاب می کند تا مردان سیاست؛ هنوز که فرصت باقی است به گونه ای دیگر بیاندیشند و تکلیف مردان خانه را روشن نمایند!
نتیجه گیری
اهل انصاف از قبیله ی پژوهشگران مسائل اجتماعی به خوبی می دانند که Feminine ( فمینینه / جنس ظریف، لطیف ) یک صفت اجتماعی است و در طرح بحث از آن؛ به فقدان کاربرد ضمایرِ مذکر و مؤنث در زبان فارسی؛ همچنین تفاوت آن با female ( فیمل/ زنانه ) که صفتی زیست شناختی است، توجه دارند.
هرچند بقول آرنت « در جهان مدرن دو محدوده ی کار و تلاش و امور مربوط به تدبیر منزل؛ همچون امواجِ رودخانه ی پیوسته ناآرامِ خودِ زندگی، مدام درهم جاری می شوند؛» ولی ملاحظات جامعه شناختی نشان از دامنه ی اختلاف نظر شدید نسبت به شیوه ی مواجهه با تفکر نوپای فمینیست ایرانی دارد.
تفاوت این نگاه نوپدید و دیجیتال محور با الگوهای پیشینِ انگیزشی / باز آفرینی و ارتباطی، در مسحورِ خود کردن قشر وسیعی از دختران در تمام مقاطع تحصیلی (حتی تحصیلات تکمیلی) است:
« وجه تمایز یک فرد تحصیل کرده از یک فرد تحصیل نکرده، فقط به رفتار و کردار و طرز بیان و حتّی اطلاعات او مربوط نیست؛ بلکه اصولا ناشی از توانایی اش برای ایستادگی در برابر اندیشه ی فرد دیگر و دفاع از عقایدش می باشد.»
خاستگاه این نظریه ( یا آفت ویرانگر قوای معنوی و عاطفیِ سامان بخش به خانواده ) در جایی است که هیوود در کتاب سیاست؛ صفحه ی 175 از آن با عنوان شیطان بزرگ نام می برد، قرارگاهی که منافع سرمایه داری را بخصوص در موارد ذیل جستجو می کند:
تحسین و تشویق« زنان در دهه 1970 به پذیرش دیدگاه های فمینیستی، درک آنها را ازخود، مردان و جامعه به نحو شگفت انگیزی تغییر داد؛ و آنها را به گروه اجتماعی و ایدئولوژیکی فمینیستی تبدیل کرد تا برای فعالیت های سیاسی بسیج شوند؛ » نتیجه ی فعالیت این گروه از حیث مناسبات انسانی و در بنیادی ترین سطوح آن؛ ایجاد تغییر و تحول شرمگینانه بود ...
اما « امر سیاسی مانند همبستگی آزادانه ی فردیت ها نیست که بر اساس قرار دادهای مبتنی بر منفعتی مشترک به هم پیوند خورده اند» بلکه به ویژه در جامعه ی ایران اسلامی امر سیاسی با آموزه های دینی امتزاج آلیاژگونه دارد.
در پرتو افکنی بر موقعیت امر زنانه در دنیای لجام گسیخته ی فضای مجازی؛ خطرات جدید و پافشاری کودکانه بر عدم قطعیت آموزه های دینی پدیدار می شود، این امر در حال تحمیل شرایط بسیار حادّ به بسیاری ازخانواده ها در مواجهه با سبک زندگی بحران زا ی فرزندان نوجوان و جوانشان است.
هر چند تقویت فوق العاده ی گرایش های اجتماعی از رهگذر ابداعات پرشمار، فزاینده و سریع در فناوری های فکری و گریز برخی از مسببین وضع موجود از دید نهادهای نظارتی! به طرزی شگفت انگیز موجب بروز رفتارهای دلبخواهانه شده است؛ اما نظم نمادین باید با بهره گیری از علوم اجتماعی ( که قادرند فراتر از هرگونه تعصب، و منافع ! امر سیاست را آن گونه که هست نشان دهند ) جماعت و جامعه را از ابتلا ی بیشتر به ویروس فمینیست ایرانی واکسینه کند.
بجای سخن پایانی:
علی رغم رشد آگاهی و امکان دست رسی به نتایج پژو هش های پرشمار غربی در این زمینه، اما فمینیسم اصطلاحی نیست که بتوان معنی آن را تمام و کمال برای مخاطبین توضیح داد و پیامدهای اجتماعی و گریزناپذیر آن را تبیین نمود.
در اینجا به دو مسئله باید توجه داشت:
همانطور که اشاره شد طراحان این اصطلاح پردرد سر و جنجنال بر انگیز که تداعی کننده ی مباحثات پرشور و دهن کجی به برخی از آموزه های دینی است؛ امروزه از رهگذر شبکه ی شبکه ها و دسیسه چینی! با سرسختی، برخی تبیینهای ساده انگارانه از آموزه های دینی را به چالش می کشند و در صددند مفاهیم حریم و حیا را از ذهن نسل وب دلیت کنند!
این نگرش، جهانِ مردان و زنان را پدیده ای اجتماعی و سیاسی می داند که در آن زنان به صورتی گریز ناپذیر وادار شده اند نقشی مردانه داشته باشند؛ با این وجود « همه ی روش هایی که به وسیله ی آن ها آدمی ممکن است به واقع صاحب قدرت شود ولی عظمت به کف نیاورد، روش هایی بد است.( آرنت؛ وضع بشر،ص123) »
* جانباز دکتر سیدمهدی حسینی