تاریخ : 1401,دوشنبه 10 مرداد15:26
کد خبر : 91972 - سرویس خبری : متن ادبی

باتلاق دنیا...



ابوالقاسم محمدزاده
مادرم شاهین جان!
 از روزی که رفتی‌، منتظرم برگردی. 11سال از رفتنت گذشت و من از تو بی‌خبرم. هرکاروانی که می‌آید من قاب عکست رو توی دست‌های خسته‌ام می‌گیرم و به استقبال شهدا می‌رم و کنار ماشین حمل شهدا با سوز دلم می‌پرسم:
- از پسرم شاهین باقری خبر نداری؟ شاهین پسرم! اعزامی اسفند 62!
پسرم شاهین جان! 
تو، توی باتلاق‌های مجنون ماندی و من توی باتلاق دنیا دنبالت می‌گردم‌، سالها طول کشید تا انتظارم تموم شد. تا خبردادن بچه‌ات برگشته. سراسیمه دویدم. تنها چند کیلو استخوان تحویلم دادن و من!‌، به یاد روز تولدت افتادم که سه کیلو وزن داشتی و همان چندکیلو استخوان را تحویل گرفتم مادر!
موضوع: شهید شاهین باقری

منبع : کیهان