بی نام- شوهرم همینجور مریض. گوشهاش سنگین شده. دستاش میلرزه. ۳۵سال هست دارو اعصاب استفاده میکنه همش خواب آلود. نمی دونستم کجا برم راهنماییم کنند. باهم رفتیم بنیادشهید شهرمون. گفتم این حال و وضعش. کجا برم. یه راهنماییم کنید. من دارم زجر می کشم.

 مثل گداها یه ده تومنی دادم گفت می بینم حالش خراب. به ما ربطی نداره. با بداخلاقی گفت ده تومنو بده کرایه برو اگر کسی داری ببرتش تهران اینقدر ناراحت شدم برگشتم خونه سه تا بچه دارم با خودم از بس تو خونه اعصاب خوردی داشتیم رو بچه هام وخودم اثر گذاشته. خانوادگی دارو اعصاب می خوریم.

شوهرم ۲۳ماه جبهه بوده ۵۶ سال سن داره گوش هاش سنگین شده گوش درد میگیره دندون هاش به خاطر دارو اعصاب مصرف کرده تمام خراب شده ریخته. دستهاش میلرزه. باصدای زنگ گوشی یا زنگ در کوچه میریزه به هم. فراموشی گرفته. هرجا میره موتور یا ماشین گم میکنه. نمیدونه کجا گذشته خیلی بی عدالتی هس ای کاش یه دفترچه بیمه داشت ما اینقدر دارو گرون نخریم.

ایشاالله خدا حقمون ازشون بگیره. جونونیمون رفت با بدبختی اعصاب خوردی زندگی کردیم تموم شد.