فاش نیوز - اینکه وضعیت بیمه و درمان ایثارگران، خصوصا جانبازان تاکنون سامان نگرفته و گاه حتی از عموم مردم هم در این زمینه عقب هستیم را نباید به حساب دشواری کار و وضعیت خاص درمانی این قشر دردکشیده گذاشت.
بی سر و سامانی بحث درمان جانبازان و دیگر اقشار ایثارگران دو علت عمده دارد که ریشه در کجفهمی سیاستگذاران بنیاد از ابتدای شروع به کار این نهاد حمایتی دارد. شکل دهندگان سازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران از ابتدا سنگ بنای بعضی امور اساسی ایثارگران را کج گذاشتند و ادامه این کجرویها باعث جفای در حق ایثارگران و حتی مردمی که احترام به این قشر معزز در باورهای عمیق آنان ریشه دارد گردیده است.
اولا از ابتدا با ساده انگاری، بجای ایفای نقش حمایتی، به دلایل عدیده، تشکیلات تصدیگری عریض و طویلی به راه افتاد که همین رویه غلط و نسنجیده شروع نابسامانی فزاینده در رسیدگی به امور این قشر بود. ایثارگران در عین نیاز مبرم به حمایتهای ضروری و جدی در زمینههای مختلف، خود ماهیتا انسانهای بیتوقعی بودند که اوایل حتی از درخواست نیازهای ضروری خویش نیز ابا داشتند. اما در پیش گرفتن سیاست حمایت تصدیگرانه از سوی بنیاد، دانسته یا ندانسته، از طرفی نوعی زیرسازی و سیاستگذاری در جهت ترغیب بیشتر به خدمتخواهی - حتی در حد بیش از نیاز واقعی - از سوی جامعه هدف و مخدومان، و از طرفی نوعی ناتوانی و بی میلی به خدمت رسانی از طرف خادمان و متصدیان را دامن می زد.
در ادامه با افزوده شدن روزافزون جامعه تحت پوشش، که افزودن به دامنه نیازها و ملزومات، و خواهی نخواهی با این دستفرمان، گسترش تشکیلات اداری و سازمانی را هم به همراه داشت، چیزی نگذشت که از همان اوایل، در اقدامی متناقض با سیاست اجرایی و اعلامی، ناچار شدند روش های منفعلانه و نسنجیده دیگری را برای محدود کردن دامنه افراد تحت پوشش و خدماتدهی به آنان را در پیش بگیرند! یکی از نتایج این رویکرد جدید و در عین حال عجولانه و سطحینگرانه همین درصدبندی غیرعلمی و غیر کارشناسی و ارائه خدمات بر اساس آن بود که تبعات سوء فراوانی تا کنون در پی داشته است. به عنوان نمونه بخش عمده ای از جانبازان نیازمند خدمات ویژه درمانی و حمایتی مثل جانبازان شیمیایی و اعصاب و روان با مشکلات فراوان روحی و جسمی و خانوادههای مظلوم آنان به حال خود رها شده اند. بحث بیتناسب و غیرمنطقی بودن درصدبندیها و خدمات قابل ارائه به هرکدام، که متناسب با نیازهای واقعی آنان نیست هم منشأ دلخوری و نارضایتی در میان ایثارگران گردیده است. این در حالیست که روحیه ایثارگری و منطق خدمترسانی منطبق با این روحیه اقتضا میکرد از ابتدا خدمت و توقع بر اساس نیاز دو طرف صورت گیرد.
یکی دیگر از بدعت های اساسی و جفاکارانه در امور ایثارگران جداسازی و ایزوله کردن آنان از مردم و جامعه، البته به بهانه رسیدگی ویژه و خدمات دهی بهتر، ولی در اصل با همان رویکرد تصدیگرانه بود که در عمل موجب بروز عوارض منفی بسیاری برای ایثارگران و ضربه به جایگاه اجتماعی و معنوی آنان در نزد مردم هم گردید.
مثلا در بحث مسکن که با همین رویکرد، و علیرغم هشدار افراد دلسوز و آینده نگر، در اقدامی نه چندان دلسوزانه و البته تنگ نظرانه، ساخت شهرک های وِیژه خانواده شهدا و جانبازان را در دستور کار قرار دادند که بزودی معلوم شد طرحی شکست خورده و دارای عوارض بسیار منفی بوده است. این طرح باعث جداسازی ایثارگران از متن مردم و بروز مشکلات و مسایل عدیده در میان ساکنان و در اداره امور این شهرکها گردید؛ نهایتا هم در اکثر موارد این شهرک ها با تغییر بافت فیزیکی و جمعیتی روبرو گردید و خودبخود در بافت عمومی شهر حل گردیدند.
اما یکی دیگر از اقدامات مبتنی بر همان سیاستگذاری های تصدیگرانه و اشتباه اولیه در جداسازی بحث درمان ایثارگران، خصوصا جانبازان اتفاق افتاد که اتفاقا به دلیل نیاز روزافزون جانبازان به این بخش از خدمات ضروری، با بالا رفتن سن و سال جانبازان وضعیت تأسفباری نیز به خود گرفته است.
اگر از ابتدا بنیاد و دولت بدون نیاز به جداسازی ایثارگران و جانبازان از بخش عمومی و مردمی، درمان آنان را به دولت که مجری و خدماترسان اصلی و عمده در کشور است و همه امکانات و لوازم آن را در اختیار دارد سپرده می شد، اینگونه دستخوش تغییر و تحولات مقطعی، سلیقه ای و دلبخواهی نبود، ایثارگران نیز الان وضعیت ثابت و قابل تحملی را مانند همه مردم داشتند و مشکلات احتمالی را هم بهتر تحمل می کردند.
در حال حاضر با اینکه وضعیت بیمه و درمان جانبازان داد آنان را درآورده، چه بسا مردم تصور می کنند اینها تافته جدا بافته اند؛ که این نتیجه همین سیاست جداسازی بیمورد در این زمینه است. این در حالیست که طبق شنیده ها سرانهی درمانی ایثارگران، حتی جانبازان از مردم عادی کمتر نیز می باشد!
اما حالا با وجود ژست ارائه خدمات وِیژه و متفاوت به آنان از سوی مسئولان امر، ایثارگران، خصوصا جانبازان دردمند شاهداند که نه تنها مشکلاتشان گاه اگر از عموم مردم بیشتر نباشد، کمتر هم نیست، بلکه امر خطیر درمانی آنان دستخوش تصمیمهای سلیقه ای و پاسکاری بین بنیاد و دستگاه های دولتی و تبانی و تعارض منافع دست اندرکاران شده است. در این زمینه بحث دارو و درمان و بیمه متصدی هزینه های آن که زیرمجموعه خود بنیاد می باشد بهترین نمونه است. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!