مریم عرفانیان
یک روز محمد ناصر به خانهمان آمد و گفت: «آقاى کاوه، دعا کن شهید بشم، دلم براى محمود تنگ شده.»
در جوابش گفتم: «آقاى ناصرى، شما بازمانده شهدایید، شما باید راه شهدا رو ادامه دهید. باید دعا کنید و از خدا بخواهید که شما رو زنده نگهداره تا اسلام رو به صاحب اصلیاش امام زمان (عج) تحویل دهید.»
ولی او مدام میگفت: «میخواهم بروم جای شهیدکاوه، دلم تنگ شده برایش.»
دیری نپایید که به محمود پیوست...
خاطرهای از شهید محمدناصر ناصری جازار
راوی: محمدرضا کاوه (پدر شهید محمودکاوه)، از آشنایان شهید