تاریخ : 1401,پنجشنبه 22 دي15:53
کد خبر : 97135 - سرویس خبری : شعر

بذل احساس به پای گل یاس!


بذل احساس به پای گل یاس!

به تمام مادران و قدرشناسی از مهربانی های خدایی این فرشتگان روی زمین، خصوصا مادر مظلوم و مرحوم خودم که یادش را هماره با آه و حسرت، هروله‌کنان، استقبال و با اشک دیده بدرقه می کنم، تقدیم می گردد...

فاش نیوز - چند سروده حاصل عشق و ارادت به معصومه خاندان آل‌الله، حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله علیها و عشق به تمام مادران و قدرشناسی از مهربانی های خدایی این فرشتگان روی زمین، خصوصا مادر مظلوم و مرحوم خودم که یادش را هماره با آه و حسرت، هروله‌کنان، استقبال و با اشک دیده بدرقه می کنم، تقدیم می گردد...

مهر مادری

تهنیت بادا که روز مادر است

روز میلاد انیس حیدر است

 

روز میلاد گل یاس نبی

عاشقان را روز عیدی دیگر است

 

فاطمه کانون معصومیّت است

چون امامت در سرشت حیدر است

 

زیور آغوش قرآن مجید

سوره سوره آیه آیه کوثر است

 

گردن‌آویز تو ای بانوی عشق

سینه‌ریز سبز و سرخ گوهر است

 

آدمی تا روز محشر نیز هم

کودکی در پیشگاه مادر است

 

بعدِ یزدانِ محبت‌آفرین

مهر مادر از همه بالاتر است

ماه خانه

هر چند در اوج لطافت بود و یک زن بود

در سخت کوشی مرد و در سرسختی آهن بود

 

وقتی پدر تنها و طولانی سفر می‌کرد

دستان گرمش  سرپناه و جامه بر تن بود

 

در تنگ‌دستی گرچه عمری دست و پا می‌زد

در پاک‌دستی نیز شایان ستودن بود

 

بی ‌ماه رویش آسمان دیده بارانی‌ست

با برق چشمانش چراغ خانه روشن بود

 

از بس که می‌روبید و می‌سایید هر جا را

با سادگی خانه چو قصری جای دیدن بود

 

شب دیر می‌خوابید صبح زود بر می‌خاست

خورشید در حالی که در حال غنودن بود

 

ماهی که دیشب تا سحر دور سرم می‌گشت

او مادر من، مادر بی‌چاره‌ی من بود!

 

زیر چتر دستان مادر

پیوسته کوشیدی

یک دم نیاسودی

باران که می‌آمد

تو چتر ما بودی

حالا تو ای مادر

باران که می‌آید

حالا کجا هستی

حالا تو ای مادر

با مهربانی‌ها و خوبی‌ها

در قلب ما هستی

در سینه‌ی ما عاشقی، ایمان

تا هست، ای مادر، شما هستی

مادر، شما هستی

مادر، شما هستی

 

مادرانه

باز روز خوب مادر آمده

هدیه‌ باید داد؛ کوثر آمده

 

مهر و مه با هم قرین گردیده‌اند

مونس غم‌های حیدر آمده

 

گوهری یکتا ز جنس پرنیان

در میان جان پَیَمبر آمده

 

در مقام حیرت از دیدار او

آیه‌ی «الله‌اکبر» آمده

 

بی‌گمان از مادر حکمت یقین

زاده در دنیای باور آمده

 

دل ز کف رفته به عشق دیدنش

دلبر زیبای محشر آمده

 

هدیه بر اهل زمین از آسمان

بوی گل‌های معطّر آمده

 

از جنان بهر شفاعت فاطمه

لطف فرموده دم در آمده

 

گوییا خورشید در صبحی قشنگ

مَعجَری افکنده بر سر آمده

 

تهنیت گویید و عطرافشان کنید

عاشقان را عید دیگر آمده

حیف از تو ای مادر!

موقعی که روز مادر می‌شود

باز احساسم کبوتر می‌شود

 

می‌گشاید بال از روی نیاز

ساکن آغوش مادر می‌شود

 

حیف این زیبا گل باغ وجود

چند روزی هست و پرپر می‌شود

 

این پری همچون فرشته در بهشت

همدم زهرای اطهر می‌شود

 

مادر ای زاییده احساس من

بی‌تو دائم دیده‌ام تر می‌شود

 

خوبِ من با زرورق یادت هنوز

دیده در دریا شناور می‌شود

 

چلچراغ

مادر ای همدم تنهایی من

چلچراغ شب یلدایی من

 

رفتی و رفته ز چشمان‌ ترم

روشناییّ تو، بینایی من

 

مرگ، آغاز رهاییّ تو بود

مردن سخت و تماشایی من

 

گرچه کوتاه ولی با تو گذشت

روزهای خوش و رؤیایی من

 

عاقبت حسرت دیدار تو شد

قسمت این دل شیدایی من

 

گوهر مهر تو پنهان شده‌است

در میان دل دریایی من

 

خاک گل‌بوی مزار تو شده

ساحت قدس اهورایی من

 

دیده و شعر تر ایثار تو باد

و همه هستی سودایی من

|| بهروز ساقی