تاریخ : 1401,جمعه 07 بهمن20:30
کد خبر : 97552 - سرویس خبری : سینما

اختصاصی فاش نیوز| گفت و گو با کارگردان فیلم مستند “ماهر” در حاشیه شانزدهمین جشنواره بین المللی «سینما حقیقت»؛

وصال مادر و دختری از دو کشور توسط یک نابینا بعد از ۳۰ سال و حل مشکلات“سرباز شماره صفر” با معجزه سینما


وصال مادر و دختری از دو کشور توسط یک نابینا بعد از ۳۰ سال و حل مشکلات“سرباز شماره صفر” با معجزه سینما

مشکلات آقا "جهانگیر" و خانم ایشان که چند سال به شکل زجر آور با آن درگیر بودند و در طول ۴۰ سال با یک عمل جراحی ساده که می توانست حل شود و نشد، با ساخت یک فیلم مستند و اکران در گستره جشنواره سینما حقیقت برطرف شد...

فاش نیوز - فیلم مستند «ماهر» در بخش مسابقه ملی فیلم های کوتاه و شهید آوینی شانزدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینما حقیقت» حضور دارد.

به گزارش خبرنگار فاش نیوز، «محمد سلیمی راد»، کارگردان فیلم مستند «ماهر» دانش آموخته کارشناسی سینما، که سال گذشته با فیلم مستند «سرباز شماره صفر» برنده جایزه تندیس طلایی بهترین مستند بخش شهید آوینی پانزدهمین جشنواره فیلم مستند ایران «سینما حقیقت»، نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین مستند سینمایی از چهلمین جشنواره فیلم فجر و همچنین به عنوان چهره هنری انقلاب اسلامی و هنرمند سال ۱۴۰۰ استان کهگیلویه و بویراحمد انتخاب شد، پیش از صحبت در خصوص فیلم جدید خود «ماهر»، از پس گفت و گوی سال گذشته خبرنگار ما با او درباره فیلم «سرباز شماره صفر» {این لینک} درباره سرنوشت شخصیت اصلی فیلم «جهانگیر بدوره» و خانم وی اظهار داشت: بنده در ابتدای صحبت از پوشش خبری جنابعالی که به شکل تخصصی به آثار سینمای جامعه ایثارگری می پردازید تشکر می کنم. کاری که شما انجام می دهید از کار مستندسازان و مسئولین کمتر نیست. من به واقع و از صمیم قلب عرض می کنم، بخشی از موفقیت های فیلم «سرباز شماره صفر» که در رسانه ها مطرح شد {این لینک}، به جهت زحمات ویژه ای است که شما برای تمامی فیلم های حوزه انقلاب و دفاع مقدس و مقاومت قبول می کنید.

محمد سلیمی راد اضافه کرد: خدا را شکر پس از اکران فیلم «سرباز شماره صفر» در جشنواره سینما حقیقت و جشنواره فجر سال گذشته، نگاه مسئولین به سمت مشکلات آقای «جهانگیر بدوره» و همسر ایشان منعطف شد. به خصوص در جشنواره چهلم فیلم فجر، آقای دکتر زالی و مسئولین سازمان بهزیستی، دکتر «نصیری» که فیلم را دیدند، همان جا جلسه ای ترتیب دادند و تصمیم بر این شد که هزینه های عمل همسر آقاجهانگیر» را دکتر زالی در دانشگاه علوم پزشکی تقبل کنند و سازمان بهزیستی نیز هزینه های رفت و آمد و اسکان را بر عهده بگیرند.

حدود یک تا دو ماه بعد از این اتفاق، آقاجهانگیر و همسرشان برای انجام چکاپ و آزمایشات و آماده سازی عمل به تهران آمدند. آقای دکتر زالی یک تیم پزشکی تشکیل دادند و توسط آن تیم پزشکی، خانمِ آقاجهانگیر که ۲ مشکل عمده ایشان بیماری صرع و وجود لکه در خون بود، جراحی می شوند و بیماری صرع با دارو کنترل می شود.

آن لکه خون را که روی تکلم ایشان اثر می گذاشت و به فرمایش آقای دکتر زالی ممکن بود تا چند سال دیگر ایشان تکلم خود را از دست بدهند، عمل را با موفقیت انجام دادند و ایشان از نظر کلامی با آن آدمی که در فیلم مشاهده نمودید ۱۸۰ درجه تفاوت دارند؛ به طوری که ساعت ها با شما به گفت و گو می نشینند؛ بدون اینکه ذره ای احساس خستگی کنند. حتی این عمل روی بیماری صرع ایشان هم اثر مطلوب گذاشت. خاطرم هست که در زمان فیلمبرداری، ایشان ۲۱ عدد قرص مصرف می کردند. اما الان به روزی ۴ قرص رسیده است. دیگر ممکن است هر چند ماه یک بار تشنج کنند و این برای بیماران صرع طبیعی‌ست.

وی یادآور شد: به آقاجهانگیر نیز از طرف سازمان بهزیستی وامی تعلق گرفت و قرار شد خانه ای که داخل آن هستند کامل تخریب شود و خانه ای نو بسازند. در مورد اختصاص سهمیه جانبازی به ایشان، با هماهنگی هایی که سازمان اوج با فرمانده سپاه استان کهگلویه و بویر احمد انجام دادند، قرار شد تشکیل پرونده و در ادامه به بنیاد شهید ارجاع شود و ان‌شاالله بزودی بحث جانبازی آقاجهانگیر حل می شود.

این فیلم‌ساز جوان درباره موضوع فیلم «ماهر» و علت نامگذاری این فیلم بیان داشت: بنده در ابتدا آقاماهر(حسن ماهر رشید) را ندیده بودم و با خانواده ای آشنا شده بودم که یک مشکلی داشتند. مادر و دختری بودند که این دختر در سن ۶ سالگی مادر خود را گم کرده و پدر خانواده اینها را به عراق منتقل و در نهایت، یک شخصی آن دختر را پیدا می کند و می خواهد وی را به مادرش برساند. آن شخص ماهر بود. ماهر متولد کرکوک عراق و خبرنگار صدا و سیمای عراق بود.

من تا پیش از اینکه ماهر را ببینم تصور می کردم آدمی معمولی‌ست که قرار است شخصیت فیلم من شود و حالا کاری را انجام داده است و من کارهای او را به تصویر می کشم. اما وقتی آقاماهر را دیدم، پی بردم دارای مشکلاتی است که بخشی از آنها به مشکلات آقاجهانگیر ارتباط دارد؛ از آن جمله شرکت در جنگ و جانبازی ایشان است. وقتی انگیزه و شخصیت ماهر و مجموعه ی کارهایی که در زندگی انجام می دهد را دیدم، باعث شد که شخصیت اصلی این فیلم و عنوان فیلم را «ماهر» به خود اختصاص دهد. گفتار، کردار و امور خیری که ایشان انجام داده اند، ویژه است.

وی خاطرنشان کرد: خانم آقاماهر اصالتا شیرازی هستند؛ اما در شیراز متولد نشده اند. پدربزرگ ایشان در زمانی به هندوستان و سپس به ترکیه و در نهایت به آمریکا مهاجرت می کند. نکته جالب اینکه این خانواده کاملا مذهبی هستند و جالب تر آنکه این خانم بعد از اینکه ماهر دچار این اتفاق می شود و بینایی اش را از دست می دهد، حاضر به ازدواج با او می شود. زمانی که آقاماهر در جنگ آمریکا و عراق در یک‌ کمین مجروح می شود و بینایی خود را از دست می دهد، بعضی از کردهای عراقی، از جمله آقاماهر برای گذراندن دوران سربازی، برای جنگ با صدام به خدمت آمریکا در می آمدند. آمریکایی ها هزینه درمان او را قبول و او را به آمریکا اعزام می کنند. آنجاست که به واسطه یکی از آشنایان، با همسرشان آشنا می شوند و ازدواج می کنند.

رساندن این مادر و دختر به همدیگر توسط آقا «ماهر» از روحیات خبرنگاری ایشان بر می خیزد و به واسطه ارتباطاتی‌ست که داشته است؛ وگرنه یک انسان نابینا چطور می تواند دو نفر را از دو کشور مختلف به یکدیگر برساند و به ایران بیاورد. ماهر به واسطه آشنایانی که در کشورهای مختلف داشته است، خانواده آن خانم را در ایران پیدا می کند. آمریکایی ها برای ماهر حقوق و مزایا را تا زمانی که نیروهایشان در عراق بود در نظر می گیرند. وقتی آمریکایی ها از عراق می روند، تمام حقوق و مزایای ماهر قطع می شود و عراقی ها به او می گویند سرباز آمریکایی ها بوده ای و باید آنها حقوقت را پرداخت کنند. آمریکایی ها نیز می گویند ما دیگر از عراق رفته ایم و شما باید از عراقی ها مزایا دریافت کنید. الان آقاماهر در این وضعیت بین عراقی ها و آمریکایی ها مانده است. حقوق اش قطع شده است و هیج‌گونه مزایایی ندارد.

ماهر می خواست در آمریکا زندگی کند و شاید به او خانه و امکانات هم نی دادند، اما خانم ماهر که به شدت مذهبی است و با وجودی که در آمریکا زندگی می کرد، اما با اصرار، از ماهر می خواهد که به عراق بیاید و در کرکوک ساکن شوند تا به خاطر علاقه شان به اهل بیت (ع)، به کربلا و حرمین نزدیک باشد. از کرکوک تا کربلا فکر می کنم ۸ ساعت راه باشد. «ماهر» هم خودش خواست که از آمریکا دل کنده و به ایران بیاید. اصلا یکی از دلایلی که باعث می شود این خانم با آقا ماهر ازدواج کند، نزدیکی به کربلا برای زیارت است. ماهر یک دعوا با خانم خود در فیلم دارد و می گوید اگر شما نبودید ما الان در آمریکا بودیم؛ و خانم ایشان هم در جواب می گوید، اگر شما به آمریکا نیامده بودید اساسا دیگر نمی توانستید «زینب» خانم را به مادرشان برسانید.

وی بیان داشت: ماهر برای درمان چشم هایش به سوئیس هم سفر می کند و آمریکایی ها نیز او را به چند کشور می فرستند. اما آخرین باری که به پزشک مراجعه می کند، به او گفته می شود که دیگر امکان برگشت بینایی را ندارد. خانواده خانم آقاماهر که در آمریکا زندگی می کنند، از آمریکایی ها برای اختصاص مزایا به ماهر شکایت کرده اند؛ اما هنوز به نتیجه نرسیده است. ماهر کارهای عجیب و غریب زیادی از جمله تعمیر کولر و ساخت میز و صندلی انجام می دهد و در جمع به گونه ای رفتار می کند که تا از جا برنخیزد و شروع به راه رفتن نکند، کسی متوجه نابینایی او نمی شود.

وی گفت: منزل خاله «ماهر» در اربیل است و زمانی که به آنجا می رود می شنود دخترخانمی به نام «زینب» که اقوام او در همسایگی خانه خاله اش زندگی می کنند، سال ها پیش مادر خود را گم کرده است؛ و ماهر نیز می گوید خانم من نیز ایرانی است. شوهر زینب خانم از او می پرسد چه کمکی می توانید به ما کنید. ماهر نیز به واسطه ارتباطی که از زمان خبرنگاری داشت، با کسی که قبلا در سوئیس زندگی می کرد و الان ساکن گچساران است موضوع را می گوید و او هم می گوید بله می شناسم. آقا «خسرو» که در فیلم می بینیم و برادر ناتنی زینب خانم است، در جواب می گوید که خواهر من سال هاست فوت شده و پدر ما در زمان حیات خود برای او گواهی فوت گرفته است. بعد که تماس تصویری گرفته می شود باور می کنند.

این کارگردان گفت: بنده هم از اینجاست که وارد موضوع برای ساخت این مستند می شدم. ماهر در اینجا تصمیم می گیرد که با خانم خود به ایران، استان کهگلویه و بویر احمد و شهرستان «چرام» بیاید و مادر زینب خانم را با خود به دهوک عراق ببرد و این مادر و دختر را به هم برساند؛ که این اتفاق می افتد. بعد از گذشت ۶ ماه از اینکه مادر زینب خانم و برادر ناتنی ایشان آقا «خسرو» در دهوک عراق هستند، این بار زینب خانم و همسرشان به اتفاق به ایران می آیند. الان نیز به همین شکل رفت و آمدها به هر دو کشور ادامه دارد.

سلیمی راد در مورد علت پرداختن به این سوژه گفت: همه این اتفاقات به واسطه جنگ است. وقتی پدر زینب او را به همراه برادرش به عراق می برد. برادر زینب در جنگ بین کردهای عراق و کردهای ترکیه شهید می شود. ماهر نیز در جنگ عراق و آمریکا نابینا می شود. یعنی دو خانواده ای که به واسطه جنگ اتفاقاتی برای آنها می افتد و اگر برادر زینب در جنگ کشته نمی شد، بالاخره تصمیم می گرفت خواهر خود را به ایران نزد مادر بیاورد. نتیجه می گیریم در همه جای دنیا جنگ تبعات بدی دارد. بُعد دیگر نیز این کار انسانی است که ماهر انجام می دهد و با وجودی که در ظاهر خیلی ها او را به خاطر نابینا بودن ناتوان می بینند، اما از توانایی های درونی برخوردار است، به آن حد که یک مادر و دختر را از دو کشور مختلف به هم می رساند. در واقع عمل انسانی آقا ماهر بود که من را مصمم ساخت این فیلم مستند را بسازم.

او در مورد روند تولید و مراحل کار گفت: بعد از اینکه خبر به هم رسیدن مادر و دختری توسط آقا ماهر را در سایت محلی خواندم، ارتباطی با آقا ماهر به صورت تلفنی گرفتم و درخواست کردم از این مرحله به بعد ما را هم در جریان ملاقات ها بگذارد.

کارگردان فیلم در مورد چالش های زمان ساخت این فیلم نیز گفت: مهم ترین چالش اخذ مجوز بود؛ چون اساسا زمان نداشتیم. بنده به همراه یک تصویربردار و یک صدای معمولی راهی عراق شدیم. چالش یعدی سرمایه بود که بنده شخصا تمامی هزینه های فیلم را به عهده گرفتم و امیدوارم بعد از جشنواره بتوانم فیلم را به نهادی واگذار کنم تا بخشی از هزینه های آن بازگردد.

وی در مورد جای خالی چنین مستندهایی گفت: کار کردن بر روی چنین مستندهای ماجراجویانه ای که شما مجبورید کارهای مختلفی انجام دهید تا به سرنخ ها برسید، خیلی سخت است، تفاوت دارد با مستندهایی که از قبل پژوهش می کنید و داده ها را در اختیار دارید فرق می کند. شاید برای مستندساز راحت تر باشد که آثار دیگری بسازد و خود را به دردسر نیندازد. البته که کار بر روی چنین مستندهایی شیرینی خاص خود را دارد. ما شاهد نخستین دیدار این مادر و دختر پس از سال ها بودیم. این لذت ها نیز جایگاهی در سینمای مستند دارد که مستندسازها می توانند به سمت ساخت این نوع مستند بیایند.

برنده جایزه تندیس طلایی بهترین مستند بخش شهید آوینی پانزدهمین جشنواره «سینما حقیقت» در مورد ویژگی های ساختاری و محتوایی اثر«ماهر» که می تواند توسط هیئت داوران دیده شود گفت: من معمولا سعی می کنم ابتدا صفر تا صد ساخت فیلمم را در نظر بگیرم؛ بعد اطلاعات را در مرحله تدوین دسته بندی می کنم. به نظر من اطلاعات باید به گونه ای به مخاطب داده شود که در همان چند دقیقه ابتدایی سیراب نشود و از ابتدا تا به انتها پای فیلم بنشیند. در دقیقه ۳۵ مستند «ماهر» است که ما می گوییم عادل شهید شده است. در دقیقه ۵ فیلم بود که گفتیم پدر زینب، او و برادرش را به عراق برد. پس دسته بندی اطلاعات در فیلم مستند یک اصل است و صرفا سوژه نمی تواند بیانگر یک مستند درجه یک باشد. این روایت هاست که می تواند باعث ایجاد تفاوت در ساختار مستندها باشد. این دسته بندی اطلاعات را من رعایت می کنم و امیدوارم هم هیئت محترم داوران و هم مخاطب متوجه این موضوع بشوند.

این کارگردان در اشاره به اهمیت ارتباط فیلم‌سازان جوان با سینمای بین‌الملل و پخش و اکران از شبکه های تلویزیونی منطقه و جهان، مخاطب هدف و بازار هدف گفت: این دغدغه هر فیلم‌سازی‌ست که بعد از تولید یک فیلم، با پخش و اکران مناسب، بخشی از هزینه های فیلم را برگرداند. اما مسئله من این است که در ساختار سینمای مستند، ما پخش کننده متخصص و مختص سینمای مستند نداریم که یا فیلم را برای پخش به او بسپاریم و یا از او راهنمایی بگیریم و منِ فیلم‌ساز، دغدغه پخش فیلم نداشته باشم و باید به تولید فیلم بعدی فکر کنم. اما مجبورم به طور نصف و نیمه، با ارتباطاتی که برقرار می کنم، فیلم را پخش کنم. مخاطب هدف من که فیلم را برای او ساخته ام، هر کسی می تواند باشد. از آن جایی که فیلم مسئله روز را مطرح می نماید، همه ی خانواده ها می توانند با آن ارتباط برقرار کنند. تنها جایی که برای ارائه به مخاطب داریم همین جشنواره سینما حقیقت است و بعد از آن فیلم رها می شود.

نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین مستند سینمایی از چهلمین جشنواره فیلم فجر، در بخش دیگر صحبت های خود در اشاره به پیشنهاد برای زیرساخت های سینمای مستند گفت: به نظر بنده مهم ترین زیرساخت برای هر مقوله ای بحث آموزش است. متاسفانه به ورک‌شاپ هایی با مدت یک تا دو ساعت بسنده شده است. ورک شاپ نمی تواند فیلم‌ساز تربیت کند. این زیرساخت آموزش در شهرستان ها باید ایجاد شود تا به طور نمونه در هفدهمین جشنواره سینما حقیقت نتایج آن را با پرورش ۲۰ فیلم و فیلم‌ساز خوب شاهد باشیم. ما به لحاظ محتوا سرشار از ایده هستیم و به هر منطقه ای که بروید سوژه های زیادی داریم. ما فیلم بد نداریم؛ بلکه ساختار بد داریم و ساختار نیز با آموزش به دست می آید.

 

کارگردان مستند ماهر با اشاره به اهمیت حمایت و هدایت مستندسازان بیان نمود: گسترش و پراکندگی جشنواره در استان ها نیز می تواند باشد. هنرمندان استانی که سینمای مستند را دوست دارند، اگر برای تماشای آثار به تهران نیایند، هیچ جای دیگری برای دیدن آثار مستند ندارند. پخش آنلاین تا حدوی کمک می کند؛ ولی سالن سینما در شهرستان ها برای اختصاص به سینمای مستند می خواهیم که دیدن آثار تنها به تهران و این مجموعه ختم نشود. تماشای فیلم و دیدن فرهنگ های مختلف می تواند از بحث آموزشی برخوردار باشد. مرکز گسترش زیر مجموعه سازمان سینمایی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‌ست.

وی اضافه کرد: تفاوت سینمای مستند با داستانی این می باشد که مخاطب، مستند زندگی خود را در فیلم می بیند. خیلی ها پس از تماشای فیلم «سرباز شماره صفر» آمدند و گفتند که چقدر زندگی شخصیت آقاجهانگیر به زندگی خانواده و اقوام ما نزدیک است. فیلم ماهر هم همینطور است. جربان سازی مخاطب برای سینمای مستند به همین شکل اتفاق می افتد؛ اگر سینما در شهرستان ها نیز به نمایش فیلم های مستند روی آورند.

این فیلم‌ساز درباره جایگاه پژوهش در جامعه و مدیریت کلان کشور، همچنین تغییر نگاه مسئولین به سینمای مستند با نگاه روزآمد و مخاطب‌محور بیان داشت: کارکرد سینمای مستند این طور است که مستندساز می بیند، طرح مسئله می کند و پیشنهاد می دهد. همان که جامعه ما نیاز دارد. این مستندساز است که مشکلات را می بیند و به جامعه نشان می دهد. به طور نمونه در بحران آب، مستندساز می تواند مشکلات سدسازی و بحران آب را برای مسئولین آکاهی بخشی کند. سینمای مستند در کشور حتی حداقل برای مسئولین جدی گرفته نمی شود!

 اگر مسئولین مشکلات را در فیلم های مستند مشاهده نمایند آنگاه پیشنهادات و تحول در همان جا اتفاق می افتد. برای مردم نیز پیش‌زمینه ای به وجود می آید. بنده بارها برای ساخت یک مستند با یک مشکل مشخص که دارد، تبدیل به یک آسیب در استانی می شود به مسئولین پیشنهاد دادم؛ اما رد می شود. اما برای ایراد سخنرانی و آمار به روی سن می روند و فکر می کنند بازخورد دارد؛ در صورتی که آمار فقط بر روی کاغذ باقی می ماند. مشکلات آقاجهانگیر و خانم ایشان که چند سال به شکل زجرآور با آن درگیر بودند و در طول ۴۰ سال با یک عمل جراحی ساده می توانست حل شود که نشد، با ساخت یک فیلم مستند و اکران در گستره جشنواره سینما حقیقت برطرف شد.

این کارگردان درباره جرات در فیلم‌سازی و گشایش در ممیزی گفت: الان شرایط ممیزی می تواند به سینمای مستند آسیب وارد سازد. وقتی صحبت از مستند می کنید، بحث از سند به میان می آید و ممیزی نمی تواند در آن وارد شود. ممیزی یک آسیب به مستدساز و سینمای مستند وارد می کند؛ چون دیگر فیلم‌ساز به سراغ موضوعات حساس نمی رود؛ چون با خود می گوید ممکن است به ممیزی برخورد کند. اجازه بدهید مستندساز طرح مسئله کند و بگوید این مشکل وجود دارد و حال، مسئولین نیز کمک کنند و با راه حلی که مستندساز پیشنهاد داده است، این معضل را حل کنند.

اگر سینمای مستند مخصوصا در نمایش با ممیزی روبرو شود، آن وقت است که با یک شکست بزرگ مواجه می شود؛ حتی مردم می گویند چرا بخش هایی را در فیلمتان حذف کردید و اثرتان دیگر قابل دیدن نیست. در خیلی از کشورهای دنیا مستندسازان روی موضوعات حساسیت برانگیز دست می گذراند و فیلم هایی می سازند که حتی تشویق می شوند. حتی نمی توان گفت فیلم های ما که در جشنواره های جهانی نمایش داده می شوند و جایزه می گیرند، به خاطر سیاه نمایی‌ست. بالاخره مستندساز به یک معضل می پردازد و این معضل وجود دارد که مستندساز آن را مقابل دوربین می برد. باید رفت آن معضل را حل کرد؛ اگر می خواهید نشان داده نشود. من موافق امید در سینمای مستند هستم و امید در فیلم مستند همان امید در زندگی می باشد.

سلیمی در مورد کمبودهای سینمای کوتاه خاطرنشان ساخت: اولین مسئله این است که سینمای مستند در کشور جدی گرفته نشده است.  سینمای مستند کشور روز به روز دارد رشد می کند و جشنواره سینما حقیقت مهم ترین جشنواره فیلم مستند در خاورمیانه است. هزینه های ساخت مستند به جهت زمان زیاد فیلمبرداری آن که گاه چهار تا پنج سال طول می کشد هنگفت است. وقتی نزد یک تهیه کننده می روید، آن را با سینمای داستانی مقایسه می کند. اگر به بحث آموزش بازگردیم، مشاهده می کنیم که ما نیروی متخصص خوب در سینمای مستند کمتر داریم. تصویربردار متخصص سینمای مستند نداریم. تصویربرداری و صداگذاری سینمای مستند از شاخصه هایی برخوردار است که با سینمای داستانی تفاوت دارد. ما نیروی تخصصی در سینمای مستند نداریم. ما تدوین مختص سینمای مستند داریم و تصور می کنیم تدوین همان تدوین سینمای داستانی‌ست.

همچنین زیر مجموعه های سینمای مستند باید جدی گرفته شود. چرا آثار مستند سینمای شهید آوینی هنوز که هنوز است دیدنی هستند؟ این به خاطر نگاه شهید آوینی‌ست. مگر تصویربردار خوب یا تدوینگر خوب در سینمای جنگ کم داشته ایم؟ آنها نیز همان راش ها را در جنگ ضبط کرده اند و حتی ممکن است بهتر از آن را نیز ضبط کرده باشند. اما شهید آوینی می آید به پشتیبانی جنگ می پردازد. خیلی ها تصور می کردند جنگ تنها توپ و تانک و خمپاره و نارنجک و سنگر و خاکریز است. منظور بنده این است که نگاه متفاوت در سینمای مستند با آموزش به دست می آید.

وی در مورد برگزاری جشنواره بین‌المللی سینما حقیقت و تاثیر آن بر فیلم‌سازان جوان گفت: این برای هر فیلم‌سازی نهادینه شده است که فیلم او در جشنواره برای مخاطب و داوران نمایش داده شود. من نمی گویم صد در صد موفقیت یک فیلم‌ساز در جشنواره است اما بخشی از آرزوهای او را در بر می گیرد تا مشوق او برای اینکه بداند مسیر را درست آمده است باشد و به ادامه این مسیر تشویق شود؛ حتی اگر واکنش های خوبی نبیند. کما اینکه برای خود من نیز اتفاق افتاد. اما این که مخاطب فیلم من را دید و آن را نقد کرد، ارزشمند است. این کارکرد را جشنواره می تواند داشته باشد.

وی همچنین در مورد پخش آنلاین فیلم ها در جشنواره گفت: برای کسانی که دسترسی به تماشای آثار در تهران ندارند، کارکرد خوبی دارد و همچنین می تواند مشوق برای تولیدات علاقمند به فیلم‌سازی باشد.

چهره هنری انقلاب اسلامی و هنرمند برترسال ۱۴۰۰ استان کهگیلویه و بویراحمد، در بخش پایانی صحبت های خود در باره احتمال حذف بخش شهید آوینی گفت: اگر بخش شهید آوینی را حذف کنند، آن  وقت این آثار را در کجا می خواهند نمایش دهند؟ باید جشنواره دیگری فراهم نمایند. نمی توان گفت بخش شهید آوینی را از این جشنواره حذف کنیم و تنها مستندهای اجتماعی و به روز نمایش دهیم. بالاخره جنگ آثار و تبعاتی دارد که هنوز با آن مواجهیم و حتی در سینمای بلند داستانی نیز این فیلم ها تماشایی هستند. به جای حذف این بخش، بیایند بحث سینمای دفاع مقدس را تقویت کنند. به مقالات و کتاب های شهید آوینی بیشتر بپردازند. به فیلم‌سازان علاقمند در این بخش آموزش دهیم و فیلم هایشان را ساختارمند کنیم. اگر این بخش را حذف کنیم فیلم‌سازانی که در این حوزه فعالیت می کنند آسیب می بینند.

|| گزارش و گفت و گو از تورج اردشیری‌نیا

|| عکس از الهام سادات روئین‌تن