تاریخ : 1402,جمعه 04 فروردين19:00
کد خبر : 98782 - سرویس خبری : ایثارگران

در وصف همسران جانبازان؛

در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود...!


در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود...!

بی حرمتی یا بی توجهی به کسی که سی سال با احساس اینکه بر اساس ارزشی، از یک جانبازی مراقبت می کرده، نشان از آن دارد که مدیران باید به جایگاه خود ...

فاش نیوز - سلام؛ من با خواندن مشکلات همسر جانباز شهید چند جمله با شما دارم. برادران محترم، حتما شما هم بارها شنیده اید که می گویند بوی گل را از که جوییم، از گلاب.
آقایان!
همسران جانبازان همان گلاب هستند که باید ارزش آنها حفط شود. گل ها به شکل دیگری در مقابل ما قرار دارند. حالا که گلاب در دسترس ماست، باید رایحه خوش آنها عالم و جهان هستی را پر کند؛ نه اینکه در حیف کردن آن دخیل بشویم.
باید بدانیم جانباز تمام وجودش عشق بوده؛ که در چنین شرایط دشواری قرار گرفته است. اگر نخواهیم از قرآن و حدیث بنویسیم، می نویسیم گاندی گفته جایی که عشق حضور دارد، خدا حضور دارد. احترام حضور خدا را حفظ کنیم.
قدردانی از جانباز فقط به کلام نیست؛ بلکه باید عملا برایش کاری انجام داد.

حالا آیا باید چنین مردی را در مقابل خانواده اش شرمنده و دست تنها بگذاریم؟ فکر کنید یک زن جوان سال ها تک و تنها از جانباز مراقبت می کند. البته جانباز، ولی‌نعمت است؛ عزیز است و باید منت‌دارش بود. اما فقط یک نفر باید دست تنها از جانباز نگهداری کند و منت‌دار باشد؟

من با خواندن غمنامه همسر جانباز شهید، چشمم را بستم و جانباز و همسرش را مجسم کردم. حرف، حرف ازخودگذشتگی و ایثار و از جان گذشتن است؛ آن هم در سن کم. جوان و نوجوانی که می توانست بماند پشت جبهه خدمت کند، با آن قد یک وجبی اش رفته به جایی که جنگ تن بوده با تانک غول پیکر؛ تا ما از گزند دشمن در امان باشیم. قیامت قامت قامت قیامت، قیامت کرده با آن قد و قامت ...
چه کسی یارا و قدرت درک این کار را دارد؟ من می گویم «قدر زر زرگر شناسد، قدر گوهر گوهری...»
بی حرمتی یا بی توجهی به کسی که سی سال با احساس اینکه بر اساس ارزشی، از یک جانبازی مراقبت می کرده، نشان از آن دارد که مدیران باید به جایگاه خود ارزش بدهند تا مصداق زرشناس واقع شوند...
آقایان، پدر من برای مدت کوتاهی در شرایط یک جانباز نخاعی قرار گرفت. نمی دانید چقدر مراقبت کردن از کسی که از دست و پا افتاده، سخت است.  پدرم، ارزشش بیشتر از آن بود که برایش پرستار غریبه بگیریم. شرایط طوری شد که دخترها از او نگهداری کردند. به کمک مادرم آمدند سه نفری؛ اما باز هم نمی شد. خدا می داند چه شب ها و روزهایی را گریان سپری کردیم. شما خوب می دانید چه می خواهم بگویم.
برادران محترم! خواهش می کنم یک لحظه چشمانتان را ببندید و این لحظات را تصور کنید. این شرایط دشوار در مقابل همه ماست! نمی دانید چقدر دوران سختی‌ست!

اگر حالم بهتر شود لحظه لحظه ای که انسان از دست و پا می افتد و نگاهش به کمک دیگران خیره می ماند را برایتان می نویسم.
اما موضوع جانباز خیلی فرق دارد. حرف، حرف ازخودگذشتگی و ایثار و از جان گذشتن است؛ آن هم در سن کم. مردی که می توانست بماند پشت جبهه؛ با آن قد یک وجبی اش رفته به جایی که جنگ تن بوده با تانک غول پیکر!
آیا باید چنین مردی را در مقابل خانواده اش شرمنده و دست تنها بگذاریم؟!
 فکر کنید یک زن جوان سال ها تک و تنها از جانباز مراقبت می کند. البته جانباز، ولی نعمت است؛ عزیز است؛ منت‌دارش هستیم. اما فقط یک نفر باید دست تنها از جانباز نگهداری کند؟
 من چند وقت پیش دو کیلو بار برای چند ساعت در دست گرفتم، الان قریب دو ماه است از ناحیه آرنج درد شدید دارم. شب و روزم یکی شده. حالا فکر کنید یک زن، زنی که با احساس بوی گل یاسش آمده شریک درد جانباز شده، سی سال به تنهایی از جانباز مراقبت کند، چه بر سرش می آید؟
 اصلا فکر کنید خود جانباز چقدر احساس بدی دارد وقتی که می داند این زن بعد از او می ماند، با کلی درد و دست تنهایی و مشکلات اقتصادی؟! عین آنچه همسر جانبازی به نام (س،ز) نوشته!
فکر کنید هر روز یک جانباز می داند همسرش بعد از او در این حالت خواهد بود، با چه حالی و روحیه ای می خواهد از کسی کمک بگیرد برای کارهای شخصی اش، حتی اگر همسرش باشد. او روزی هزار بار  شهید می شود.

این است قدرشناسی از جانباز؟!

آقایان! به خاطر قدردانی و توجه به جانباز باید هر چه از دستتان برمی آید برایش انجام دهید. آنچه ذهنش را می آزارد برطرف کنید. ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید، هم مگر پیش نهد خدا شما گامی چند!

با تشکر از لطف شما.

|| امضا محفوظ