تاریخ : 1402,پنجشنبه 10 فروردين15:36
کد خبر : 99032 - سرویس خبری : زنگ خاطره

حالاتی که فقط در شهدا دیده بودم....


حالاتی که فقط در شهدا دیده بودم....

جامانده شیمیایی

فاش نیوز - خادمان شهدا؛ برجسته ترین تصویر در برابر دیدگانِ زائرین سرزمین نور ...شاید به سیزدهمین بهار زندگی خود وارد نشده بود؛ اما چنان پخته و پرورش یافته بود که این حالات را فقط در شهدا دیده بودم....

از محل یادمان شلمچه خارج شده بودیم و در گوشه شمال شرقی یادمان در محلی خلوت، برای همراهم روایت کربلای پنج و کانال ماهی را بازگو می کردم. ... نمی دانم چه مدت با فاصله از ما ایستاده بود؛ اما نزدیک نمی آمد که نشان از توجیه درست ایشان داشت تا خلوت ما را بهم نزند.... پس از چند بار صدا زدن، دوستم متوجه شد. کمی نزدیک تر آمد و گفت: برادر لطفا از مسیر یادمان خارج نشوید. مرتب به من گفته شده که به شما تذکر بدهم! به شوخی گفتم من دنبال مین می گردم، شاید قسمتم شد؛ والمری، جهنده، ترکشی یا حتی یک گوجه ای ناقابل! فقط لبخند زد و دوباره خواهش کرد که وارد محدوده یادمان شویم.

چنان غرق در خاطرات بودم که کاملا فراموش کردم و پس از مدتی نسبتا طولانی، به سمت چپ نگاه کردم دیدم هنوز این خادم با فاصله از ما ایستاده است و دوباره لبخند زد! شاید با خود می گفت از دردها، خاطرات، عشق و... شما در این سرزمین خبر دارم و به احترام آن ایستاده ام تا خودتان تصمیم به ترک محل بگیرید.... دلم طاقت نیاورد، بلند شدیم و روی خاکریز یادمان به کنار این خادم رسیدیم. کلی از او معذرت خواهی کردیم که معطل ما شدی. اما باز هم ما را مهمان لبخندی کرد و گفت: ببخشید به ما هم دستور میدن و باید یادمان را کنترل کنیم. اسمش را پرسیدیم. گفت: علی اصغر هستم؛ از استان چهارمحال و بختیاری اومدم. گفتم ان شاءلله با علی اصغر سیدالشهدا(ع) محشور شوی. عکسی با هم گرفتیم و برگشتیم.

|| جامانده شیمیایی