فاش نیوز - روز ۲۱ بهمن ماه سال ۶۴ از اطراف آبادان با هلی کوپتر به فاو و البته دقیقا مرکز تانک فارم های در حال سوختن آن که مرتب توسط دشمن بمباران می شد، هلیبورد شدیم. در سمت راستمان که سه راهی البحار، بصره، ام القصر بود، درگیری به شدت ادامه داشت. ...اما مسیر ما تغییر کرد و به سمت جنوب شرقی فاو حرکت کردیم و در خاکریزی موسوم به پایگاه موشکی مستقر شدیم. این منطقه روز پیش توسط دلاورمردان لشکر ۲۵ کربلا آزاد شده بود؛ اما پشت خاکریز مملو از نارنجک، انواع گلوله سلاح سبک و موشک و خرج آرپی جی بود. بارندگی بود و نم و رطوبت این حجم از مهمات را از بین می برد....
پس از استقرار، اولین اقدام ما جمعآوری مهمات پراکنده در خاکریز و تجمیع آن در یک زاغه مهمات بتنی دشمن بود که تا سقف مملو از گلوله های توپخانه بود...
غرض اینکه در زمان و مکانی که جوانان مانند دسته گل و برومند در خاک و خون می غلطیدند، مقداری مهمات ارزش یک تار موی آنها را نداشت؛ با اینحال مهمترین و اولویت اصلی بچه ها صرفهجویی و حفاظت از بیتالمال بود.
همرزم آقا مهدی باکری روایت می کند که در بحبوحه عملیات بدر و پاتک سنگین دشمن با هزاران نیرو و صدها تانک در برابر اندک یاران باقی مانده ل ۳۱ عاشورا، در حال عبور بودم که دیدم آقا مهدی در آن شرایط حساس، روی زمین نشست و چند گلوله کلاش را جمع کرد و پس از تمیز کردن، آنها را در جیب من ریخت و گفت بیتالماله؛ به سلامت!...
حالا چطور؟ بزرگترین معضل امروز جامعه ما اختلاس و دستدرازی به بیتالمال و یا سوءاستفاده از اموال عمومی و دولت است....
اما آن روز دیر نیست که باید در برابر شهدا پاسخگوی عملکردمان باشیم، مراقب باشیم. والله خیرالماکرین.
|| جامانده شیمیایی