شناسه خبر : 25312
دوشنبه 14 بهمن 1392 , 08:30
اشتراک گذاری در :

دلم برات تنگ شده بابا!

مهدی اسدزاده ج70%- چقدر سختهِ حال بچه ای که نمی دونه باباش هم دوسش داره یا نه !
بابا جون سلام! نمی دونم به سلامم جواب دادی یا با من قهری و دیگه دوستم نداری؟ می دونی برای چی این حرف ها رو دارم برات می گم ؟ به خاطر این که دلم برات تنگ شده ، خیلی وقتا که دلم می گیره میام سرمزارتُ آروم بدون این که کسی بفهمهُ و دلش برام بسوزه ، با تودرد دل می کنم، با تو از خودم می گم. آره بابا ! پارسال هردو نوبت شاگرد اول شدم ، مامان برام یه عروسک خوشگل خرید ؛ خاله هم به من کادو داد. اما می دونی دلم چی می خواست ؟

دلم می خواست بیام بشینم توی بغلت ، تو بوسم کنی دستتُ بزاری سرمُ و نازم کنی ، بامن بازی کنی مثل همه بابا های دیگه ، منو تا مدرسه  ببری ؛ من عروسک نمی خوام ، من دوست ندارم دل کسی برام بسوزه ، من تو رو می خوام. دلم برات تنگ شده ! دلم می خواد حتی توی خواب هم که شده بیایی ومنو ببوسی ، دستتُ روی سرم بکشیُ نازم کنی ، مثل همه با با های دیگه که سر بچه ها شونُ ناز می کنن ، اینا رو با تو می گم ، امّا ناراحت نیستم که تو نیستی تا منو بغل کُنی ، نه خوشحالم از اینکه همون جوری که دوست داشتی به آرزوت رسیدی ،  شهید شدی و رفتی پیش عمو محمود و عمو عیسی .

می دونم دلت خیلی براشون تنگ شده بود ، می دونم کجا رفتی !  رفتی پیش همون دوستایی که شبهای پنج شنبه توی روایت فتح می دیدیشون ، بعد نصفه شبای ماه رمضون موقع سحر به یادشون گریه می کردی ، با چفیه  اشکات رو پاک می کردی ؛ آره همون ماه رمضونی که عیدش رو بدون تو گرفتیم، الان یک سال گذشته امسال هم عیدماه رمضون رو بدون تو گرفتیم ، جات پیش ما خیلی خالی بود. عکسی روکه کوچیک بودم توی بغلت نشسته بودمُ برداشتم و رفتم توی اتاقم. بدون این که کسی بفهمه یک عالمه گریه کردم ، امّا وقتی که یاد  یا حسین یا حسین گفتن دردات افتادم دوباره آروم شدم ، با با جون دلم  می خواد  دکتر بشم تا بتونم دوستای تو رو که مثل تو  شیمیایی شدن رو خوب کنم ؛ آره با با جون! من همیشه برای سلامتی بقیه دوستات دعا می کنم ، برای بابای مریم کوچولو ، همونی که صدای اذونشُ دوست داشتی. برای سلامتی اون هم دعا می کنم ؛ توهم برای من دعا کن تا دختر خوبی برای تو و مامان باشم ، دعا کن اون جوری که تو دوست دا شتی باشم. من  هم سعی خودم رو می کنم که مامانُ ناراحت  نکنم.
خدا حافظ. دلم برات تنگ می شه. زهرا دختر کوچولوت

(برگرفته از وبلاگ شهدا شرمنده ام - نامه فرزند شهید)

اینستاگرام
سلام دخترم ای یادگار بهترین مخلوقات خدا در روی زمین . تو که با بابا صحبت میکنی تو که بابا رو در خواب می بینی بهش بگو ما شرمنده شون هستیم شما که آقا هستید ما رو ببخشید که قدرتونو نمی دونیم شما آبرودار درگاه حق هستید از خدا بخواهید ما رو آدم کنه و حق شما رو به ما ببخشه که اون دنیا شرمنده تون نباشیم . خدایا بحق شهدا این فرزندان شهدا را قرین رحمت خودت بگردان . شما عزیز ما هستید
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
عکس روز
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانخرید و فروش حواله خودرو جانبازان از نماینده ویژه انجمن جانبازان کشورسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi