
قسمت اول:
سامانه ی تفکر همواره از فرهنگ و ساختار حاکم تأثیر معنا دار میپذیرد.
از همین رو:
تغییر ساختارِ منتهی به خلقیات، امری مهم است:
«نسل اول انقلاب ضمن انجام کار مهمِ استقلال و حفظ تمامیتِ ارضی، به یک نیاز تاریخی یعنی هویتِ دینی در ایران پاسخ دادند.(1)»
مهمترین جلوه ی هویت دینی، تفویض اختیار تصمیم گیری بر سر "مسئلهی استثنایی" به فقیه والا مقام شیعه است.
پر واضح است که امری استثناییتر از موضوع جنگ و صلح وجود ندارد.
دیروز:
در هنگامهی مرد آزمایی هشت سالهی دفاع مقدس، روح حاکم بر اظهار نظرات متنوع عبارت بود از:
"حُکم آنچه تو فرمایی"
و به قول سخنگوی وجدان ایرانیان:
گفتم دلِ رحیمت کِی عزمِ صلح دارد؟
گفتا مگوی با کس تا وقتِ آن درآید
امروز نیز:
"واقعیتِ سیاستِ نظری و عملی"
حکم میکند قطع نظر از سنت دیرپای احترام به سیادتِ مردی متبرک به فضیلت ابدی و فراتر از آرمانگرایی در بینش و تاریخ اسلام، باید به همان شیوه عمل شود.
این عمل برخاسته از مبانی اندیشهی سیاسی در اسلام و ایران و از مباحث اساسی علم سیاست است.
در دوران حکومت ناروای طاغوت به قول هایدگر:
«زمان مساعد نبود.(۲)»
در آن وضعیت نامساعد حتی دانشکدهی علوم سیاسی اجازه نداشت منطق درونی حاکمیت دین و چراییِ فراتر بودن اصول آن، از وضعیت استثناییِ حاکم ناشی از آن حکومت ناروا را تبیین علمی کند.
حتی اعلام نتیجه و یافتههای پژوهشگران غربی مبنی بر این که:
«در تبار شناسیِ وضعیت استثنایی مدرن، وقتی وضعیت استثنایی تبدیل به قاعده شد، نظام حقوقی سیاسی هم تبدیل به یک ماشین کشتار میشود(۳)»
را بی دغدغه بیان کند. ...
قسمت دوم:
تصویر آن وضعیت استثنایی و قاعدهی دیو آسا! بر شعر نغز"الیوت" افتاده:
"زنی چنگی نواخت ...
و خفاشها بال بر هم کوفتند
و در میان هوا برجهای وارونه ای بودند که بطنین ناقوسها ساعتها را میشمردند. ...
آنجا نماز خانهای خلوت و خالی است که تنها خانهی باد است
پنجرهای ندارد و درهایش در نَوَسانند ...(۴)"
حتی هیچ امید واقعی به "تجدید حیات طیبه و شکوفایی آموزههای دینی" وجود نداشت.
و امکان تحققِ بخشِ مهمی از آموزههای اندیشهی سیاسی اسلام در بارهی آزادی ناب بویژه:
«عشق بِوَرز و اراده را عملی کن!»
تا قبل از دمیدن صبح درخشان ۲۲ بهمن ۵۷ محال به نظر می رسید.
به تعبیر ماندگار "رولو مِی"در عشق و اراده:
«این تجربهای از آزادی است که مقدم بر تمامی سخنان موجود دربارهی آزادی سیاسی است.»
اما این روزها شارلاتانیسم رسانه ای یا:
دستگاه غول آسایِ تکنیک – دیجی که فاقد محتویِ اجتماعیِ سازنده و بیگانه با هر گونه بینش آرمانگرا و تاریخی است، عزم خود را جزم کرده تا:
«منازعهی بن فکن قدرت مدرن با قدرت سنتی(۵)»
را به شکلی دلبخواهانه "بازتولید" کند.
شناخت ماهیت غول بیرون آمده از چراغ جادوی دیجیتال، یکی از شروط پیروزی در این منازعه است.
تبیین علمی جایگاه والای ولایت مطلقهی فقیه در اندیشهی سیاسی و نشان دادن تمایز جهانبینی دینی، باطل السحر شارلاتانیسم رسانه است.
ایضا:
پادزهری است علیه کلمات سمّی در دشمنی با سیاستمداری آگاه و سیاحتگر معنا و مسافر جهان و تجسم دوران!
این امر و احترام و پذیرشِ:
"واقعیتِ سیاستِ عملی و نظری"
ضرورتی انکار ناپذیر است و بی توجهی به این واقعیت سرشتی و سرنوشتی، بحث و جدل و برخورد دلبخواهانهی آرا را به جاده صاف کن دیجیتالیسم تبدیل میکند.
شک نکنید.
|| سیدمهدی حسینی
سرنخ:
1. سریع القلم؛ عقلانیت و توسعه یافتگی ایران
۲. میِ؛ عشق و اراده
۳. آگامبن؛ وضعیت استثنایی
۴. الیوت؛ سرزمین هرز
۵. سجادی؛ گفتارهای نو در جامعه شناسی سیاسی