چهارشنبه 16 دي 1394 , 11:39




مثنوی « لشکر عشق »
مثنوی « لشکر عشق » تقدیم به شهدای حماسه ساز مدافع حرم علوی.... گرد تا گردِ حرم بگرفته ماه – لشکری سویِ دمشق اُفتاده راه
بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن
مثنوی « لشکر عشق » تقدیم به شهدای حماسه ساز مدافع حرم علوی
گرد تا گردِ حرم بگرفته ماه
لشکری سویِ دمشق اُفتاده راه
ماه میآید، عَلَم بَردوش را
دل ملک را بُرده غارت هوش را
باز بَرگِردِ حرم غوغا شده
کربلایِ عاشقی برپاشده
شب کشیده لشکرِ کین بر سَحَر
مستِ مینایِ علمداری قَمَر
مانده تنها در میان بانویِ عشق
بویِ زهرا میدهد آهِ دمشق
می فتد با رو زمین ماهی دگر
میزند شب نیزه بر پُشتِ قمر
جویِ خون جاریشده گِردِ حرم
میکشد نقش وفا دست قلم
از میانِ مقتل عباسها
میتَراوَد عطر و بویِ یاسها
بار دیگر غِصۀِ دست و علم
میفتد از پا قمر گردِ حرم
میرود بر نیزه رأسِ آفتاب
بر دلِ ساقی نشانِ داغِ آب
از سَحَر سَر میبُرَد ضحاکِ شب
میچکد خون از تنِ چاکِ حلب
کربلایی گشته برپا در دمشق
سر به رویِ نیزه از مردانِ عشق
عشقِ زینب آتشی افروخته
هستیِ پروانهها را سوخته
زینبیه کعبهای آورده هَست
عِطرِ زینب جانِ عاشق کرده مست
از قمر رویان، سپاهِ شور وشِین
با نوایِ یا لثارات الحسین
کربلایی کرده پا اندر دمشق
عاشقانه داده سر بر نَطعِ عشق
جانبهکف بنهادهها گردِ حرم
بیرقِ عباسِ حیدر را علم
عاشقی را لشکری افکنده راه
بر شب تار حرم گردیده ماه
لاله رویانی شقایق پیشه مست
بیرقِ آزادگی بگرفته دست
یکبهیک جان بهر زینب میدهند
داغِ یاران بر دلِ ما مینهند
باز از زین بر زمین افتاد عشق
تشنهلب در کربلا جان داد عشق
باز خنجر می بُرَد سرَ، تشنه را
بوسه حنجر میزند، لب دِشنه را
باز زینب مانده تنها در میان
همچو خاری در نگاهِ کوفیان
باز ساقی تشنهلب جان میدهد
باز مقتل بوی قران میدهد
گرچه شد زینب علمدارش هلاک
باز اما لاله میروید ز خاک
تا که دارد شیعه داغِ یاس را
بسته بر سر کلنا عباس را
کلنا عباس یعنی شور و عشق
کربلا را رفتن از راه دمشق
ای مدافعها حرم را یادتان
رحمت آن شیری که مادر دادتان
غرقه در خون عاشقان سرو قَد
یادتان جاوید و مانا تا ابد
راهتان پر رهرو ای مردانِ نور
وعدۀِ ما با شما صبحِ ظهور
به امید ظهور حضرت یار ...
ششم دیماه 1394 منصور نظری



