یکشنبه 10 خرداد 1388 , 15:41




مديون جانبازان هستيم

الماسی : در ابتدای هر کلامی باید مختصات کلام را طراحی کرد تا از محبوبیت همه جانبه برخوردار باشدو سپس به جزئیات موضوع پرداخت.
سرزمین ما سرزمین کهنسالی است ، به عبارتی به روایت اسناد مختلف سبقۀ تاریخی و مدنی دارد و از این مدنیت در طول این سال ها و قرون گذشته حراست شده ، هم به لحاظ جغرافیایی و هم به لحاظ عقیدتی و هم به لحاظ فرهنگی توسط آحاد این جمعیت در طول سابقۀ تاریخی حیات در این سرزمین و همیشه ما به آنهایی که با تکیه بر اعتقادات الهی از مرزهای مختلف جغرافیایی و فرهنگی و اجتماعی و اعتقادی این مردم دفاع کرده اند و جان خودر را از دست داده اند نام شهید نهاده ایم.
شهادت در این سرزمین ازپیش از اسلام دارای قرب و ارج و منزلت بوده است.خوشبختانه سرزمین ما مردمش هم از دیرباز موحد بوده اند و خداپرست و شما جایگاه نگاه توحیدی و الهی را در بین مردم در اقصی نقاط کشور می توانید ببینید هم در زندگی فردی و هم در زندگی اجتماعی این مردم.
ایرانی ها همیشه دنبال تعریف دادن به این دو روز عمرشان بر روز کرۀ زمین بوده اند و خوشبختانه عزیزترین این ها ، پاک ترین شان ، شریف ترین شان ، و سرآمدترین شان در طول دوران حیات این سرزمین با تکیه به همین اعتقاد الهی پیشگام شهادت بوده اند برای حراست از بقیه.
در دوران دفاع مقدس یعنی در دورانی که نزدیک به سال های عمر ماست نیز دوباره تکرار شد.شما می بینید عزیزترین ، پاک ترین ، بی شائبه ترین ، بی حاشیه ترین ، شریف ترین ، مخلص ترین ، نازنین ترین ، زیباترین بچه های این سرزمین هم شهادتین را به زبان می آورند و هم به فیض شهادت نائل می شوند ، اما گروهی از آنها نیز از این راه وفیض عظیم باز می مانند یعنی نمی توانند راه رفته یا باز شده توسط عزیزانی که شهید شده اند را ادامه دهند. به نظر من علت این که باز می مانند یک دلیل می تواند باشد. اینها شهید زنده اند ، این لفظی است که من زیاد شنیده ام.خیلی واژه و صفت عجیبی است که برای این بزرگواران گذاشته اند. و من بتازگي به اين مساله واقف شده ام. ما به اينان اعتقاد داریم . این را از ته دل می گویم واميدوارم تعظیم و تکریم و ادب من را بپذیرند.
فاش نيوز : مگر می شود شهید زنده نباشد ؟
الماسی : نه. من آن واژۀ شهید زنده را که برای شهدایمان می گویم قبول دارم.آنها در عالم برزخ حی و حاضرند و می بینند و بر ما شاهد هستند ، اما در مقام دنیوی عرض می کنم. وقتی نیمی از پایمان بر خاک است و نیمی از پایمان در آن دنیا ، این نشان می دهد که ما منتخب هستیم. آن عزیزانی که جانباز شده اند نیم راه را رفته اند و باز مانده اند از رفتن ، انتخاب شده های حضرت الهی هستند برای اینکه در این حیات دنیوی شهادت بدهند. در واقع رسالت این عزیزان جانباز ما این است که همواره به ما و به جامعه گوشزد کنند که بهترین شما در عالم برزخ ناظر بر شما و بر رفتارتان در میراث داری و میراث خواری از این امانت الهی هستند.این عزیزان بایستی صبوری و شجاعت و دلاوری و گذشت و ایمان و تلاش و کوشش را بیاموزند.خیلی ازعزیزان جانبازمان را می بینم که با اینکه 70 درصد از امکانات زندگی انسانی خودش را از دست داده اما از تلاش و کوشش باز نایستاده و دارد همچون دیگران زندگی می کند و سختی و مرارت را به جان می خرد.همان دلاورانی که در جبهه های حق علیه باطل نبرد می کردند ، همان هایی که در سپاه حق بودند ، در سپاه نور بودند و علیه ظلمت و تاریکی و علیه باطل می جنگیدند ، اکنون نیز همان دلاوری را تکرار می کنند، همان شجاعت و صبوری و تلاش و کوشش را درزندگی یومیۀ خودشان دارند.
نظر من راجع به جانبازان همین است که اینها نه اینکه ناتوان بودند از نوشیدن شربت شهادت ، نوشیدند ، شربت هم کارآمد بود ، بایستی هم می رفتند اما یک مأموریت دوباره به اینها داده شده است.اينان که نیمی پای در این دنیا دارند و نیمی در آن دنیا ، برگزیده اند ، انتخاب شده اند . بهشتی هستند . ان شاء الله که مقامشان در بهشت محفوظ است. اما اينان را دوباره در این دنیا محبوس می کنیم برای اینکه شهادت بدهند بر زندگی اهل دنیا.آنهایی که یا در زمان دفاع مقدس و شرف افتخار نبرد یا شهادت پیدا نکردند و یا حضور در جبهه ها نداشتند ، اما در جبهه های دیگر فعالیت کردند یا غافل ماندند و یا نتوانستند به دلایل مختلف در جبهه باشند.
بنا بر اعتقادات ما که به مرگ معتقدیم ، به روز رستاخیز معتقدیم ، به پاسخگویی.پاسخگویی مان دو گونه است یکی در پیشگاه حق و دیگری در آئینۀ وجدان.
من هر وقت در خیابان عزیز جانبازی را می بینم که به سختی عبور می کند بلافاصله به جز خود آن عزیز، به جز شرایط آن عزیز به خودم فکر می کنم که ارتباط ما با آن بزرگوار چگونه باید باشد.من چقدر لیاقت دارم در درک مقام او؟ چون کوچک ترین فرق او با بقیه این است که آنها شهامت حضور در جبهه ها را داشته اند. کوچک ترین فرق آنها با دیگران همین است یعنی شهامت حضور در جبهه ها هم برای حراست از مرزهای جغرافیایی ، هم عقیدتی ،سیاسی ، اجتماعی و ناموسمان را داشتند.امنیت وآرامش امروز ما نتیجۀ فعالیت و حضور آنها در جبهه ها و حراست از این خاک و نتیجۀ از جان گذشتگی آنهایی است که رفتند و آنهایی که از رفتن بازماندند.نگاه من اینگونه است.بدون ریا. من همیشه خودم را مدیون و بدهکار جانبازان و ایثارگران عزیزمان می دانم و همیشه سعی کردم ادب را در مقابل شان حفظ کنم.برایشان احترام ویژه ای قائل هستم و همیشه برای خودم در خلوتم گفتم که طوری شود که مقبول اینها واقع شود.چون ایمان دارم نفس اینها ، قبول کردنشان یا قبول نکردنشان شرایط زندگی من ، برخورد من ، نوع برخورد حرفه ای را می گویم در حوزۀ فرهنگ و هنر این مملکت ، انتقاد آنها از من و یا باور کردنشان از من اسباب خوشبختی و یا سعادت و یا ذلت و خاری من است.خودم را مدیون آنها می دانم .باور کنید چهرۀ شان برای من مثل آئینه است و در چهرۀ شان خودم را نگاه می کنم که نسبت به اين ها ما چقدر لیاقت زندگی در این خاک را داریم ؟در این خاک چقدر لیاقت استفاده از مواهب اجتماعی را دارم.معتقدم در این جامعه کسانی باید از بهترین مواهب اجتماعی استفاده کنند که بیشترین خدمت را به این جامعه می دهند و یا داده اند.حالا عزیزان جانباز و ایثارگر ما دیگر چه چیزی ارزشمندتر و گرانبها تر از جان شان دارند ؟ چه چیزی ارزشمندتر از توانایی شان دارند ؟ از پاکی در چشمشان گرفته تا دست هایشان ، پاهایشان ، قلبشان ، ریه شان. این صدای سرفه های این بچه های جانباز ، اگر ما مسیحی بودیم برای ما یک صدای ناقوس است.هر سرفۀ این بچه ها یک اذان است ، یک حیّ علی خیرالعمل ، یک حیّ علی صلاة ، یک اشهد ان لا اله الاّ الله ، یک اشهد انّ محمداً رسول الله است.من این را الآن به زبانم افتاد.فکر نکردم.این از ته دلم برخواست.واقعاً الآن که دوباره فکر می کنم عظمت این را که سرفۀ یک جانباز شیمیایی ما اگر باور داشته باشیم ، هر سرفۀ او یک لا اله الاّ الله است ، یک حیّ علی خیرالعمل است. آن وقت ببینید زندگی ما چگونه باید باشد .ده سرفه می کند و به ما می گوید که زنده نگه دار کار خوب را ، کار نیک را و این همان چیزی است که در اذان ما شیعیان است و به نظر من اساس اسلام همین است "حیّ علی خیرالعمل".
فاش نيوز: نگاه زیبایی دارید.
الماسی : نگاه دلی است.کاملاً فکر نشده است.ما ابتدا به ساکن نشستیم و هرآنچه گفتم از دلم بود.
فاش نيوز: نمی دانم این نگاه را در جامعۀ سینمایی همه دارند یا شما استثنا هستید؟
الماسی : نه. هر کسی منصف باشد هرکس به اندازۀ ناخن انگشت کوچک دست یا پایی انصاف داشته باشد خودش را ببیند در آن روزهای جنگ و دفاع مقدس که به چه کار بوده، و چه کاری کرده برای دفاع از شرف و ناموسمان و از عرض و آبرویمان.
این افراد 14 تا 80 ساله ، این پسرها ومردان دلیر ، این آرش های ، این فریدون های زمان ، این کاوه ها و همت ها و باکری ها و زین الدین های زمان، در مورد این عزیزان زیاد تبلیغ شده است ، زیاد گفته شده است.خیلی گمنام هستند و دلاور مردانی که کارهای بزرگی کردند، گمنام هم شهید شدند و مقامشان ارجح تر است.
ما برای یک فیلم به اهواز و آبادان و خرمشهر رفته بودیم ، به مقبرۀ شهید گمنامی برخوردیم که متعلق به یکی از شهدای گمنام بود.در یک ظهر داغ، مادری بر سر مزار این شهید بزرگوار ، با یک فلاکس آب که خیلی خنک بود مشغول شستن مزار این شهید بود فلاکسی که به اندازۀ 2-3 بطری آب معدنی گنجایش داشت.این قضیه مربوط به 2 سال پیش است.یکی از بچه ها وقتی دید این مادر ما با آب یخ دارد مزار این شهید را شست و شو می دهد به شوخی به ایشان گفت : مادر اگر چیزی ته ظرف ماند به ماهم یک کم از آن بدهید تا بنوشیم.مادر ما در پاسخ او گفت : اگر من جای تو بودم از روی همین سنگ لب می زدم به این آب.هم خنک است و هم بهشتی است.ما عمق این فرمایش مادرمان را نفهمیدیم ، آنجا به زیبایی اش پی بردیم ولی عمق کلام را نفهمیدیم.از آن آب به ما هم دادند و خوردیم.یعنی اگر ما شهید می شدیم در آن آب اگر زبان بزنیم تک تک ما بهشتی می شویم.با آن آبی که آمیخته است با یاد شهدا و با عمل ایثارگران و جانبازان با هدف مان با شرف هدف مان چه اکسیری است. چه کیمیایی می تواند از تن و روح ما بسازد.
اینجا می خواهم نتیجه بگیرم که جانبازان و ایثارگران ما کیمیاگران ما هستند.اینها نشانه هستند.نشانۀ راه هستند. هم راه توحید است هم راه عشق و ایثار است و هم راه شرف و پاکدامنی و غیرت و راه حفظ ناموس و شرف است.دنیای معاصر در کنار این چیزهای خوبی که دارد که جنگ و این قبیل مسائل را نفی می کند اما دارد یک چیزی را هم از بین می برد و آن واژه ای است به نام غیرت.انسان نو با این واژه ها بیگانه می شود. نسبت به ارزش ها بی تفاوت می شود. برای اینکه تک ساحتی می شود. به قول مارکوزه و در حوزۀ منافع فردی خودش حرکت و فعالیت می کند. برایش مهم نیست که چه اتفاقی برای کنار دستی اش می افتد .عدالت خواهی و عدالت جویی را از دست می دهد و فقط به خودش فکر می کند.جانبازان و ایثارگران نشانۀ راه هستند که ما یادمان بماند که عظمت انسان بودن ، اندیشه کردن برای دیگران است.غیرت است.غیرت حراست از ناموس دیگران است ، از ناموس ملی و مرزهای اعتقادی است و از باورهای انسانی ، عاطفه و عشق و دوست داشتن. وجانبازان چراغ راه هستند برای اینکه ما راه را گم نکنیم.فکر می کنم 20 – 30 سال دیگر در جهان معاصر چیزی به جز چند اسم برای نسل نو ، دیگر باقی نماند.اگر تلاش وکوششی نشود ممکن است به فراموشی سپرده شوند.
فاش نيوز: شما حضور ذهن خوبی دارید و تشبیهات خوبی بکار می برید. اسم فیلم هایی که در این زمینه کار کرده اید به خاطر دارید ؟
الماسی : بله . یکی ازاين ها فیلمی بود که در آن من در نقش یک جانباز بودم که این فیلم کار آقای" محمد رضا درویش" بود ، فیلم آقای" کمال تبریزی" که من در آن شهید می شوم ، فیلم آقای "حسینعلی فلاح". در این حوزه خیلی فیلم کار کرده ام . 7 – 8 تا فیلم داشتم که یادگار دوران دفاع مقدس بودند از جمله سریال جوانی و چند تأتر که کار کردم.
فاش نيوز : دراین زمینه چیزی هم به عنوان سناریو نوشته اید ؟
الماسی : یک نمایشنامه در سال 62 – 63 ، 3 تا نمایشنامه نوشتم با نام شب کلنل که قضیۀ قتل گریبایدوف بود ، باغ گیلاس که نمایشنامۀ تلویزیونی بود که راجع به یک جانباز بود.جانبازی که یک باغچه ای داشت که در دامنۀ یک کوه بود و باغ گیلاس بود ، درختان این باغ را خود او پیوند زده بود و کاشته بود و دامنۀ این کوه حالت سنگلاخ بود و او از این درختان مراقبت می کرد و حالا که پاهایش را از دست داده بود دیگرنمی توانست از باغ به خوبی مراقبت کند و درختانش رو به زردی گذاشته بودند و هر روز دچار آفت می شد و درست نمی توانست آنها را آبیاری کند و باغش جلوی چشمانش داشت خراب می شد و از بین می رفت.به فکرش رسیده بود که ازدواج کند و به خواستگاری یک دوشیزه رفت. برای حراست از باغ نه برای مواظبت از خودش.دیالوگ های خیلی زیبایی داشت از جمله:" من بهایی ندارم اما این باغچه من ،اما این باغچه بهایش بیشتر است.زنی که می خواهم با او ازدواج کنم به خاطر این باغچه است.من یک همراه می خواهم که از این باغچه مراقبت کند نه از من. من گلیم خودم را از آب بیرون می کشم اما این باغ نمی تواند".این دختر خانم به خاطر همین حرف ها عاشق خود این جانباز عزیزشد و این خیلی عشق زیبایی بود.
دو فیلم ساخته ام به نام" زائرخانه" که تلویزیونی است راجع به یکی از سرداران شهید ما در میناب به اسم شهید "غلام حسین عمرانی" که یک فیلم 85 دقیقه ای بود که حدود 60 دقیقه مفید بعد از مونتاژ آمادۀ پخش شد. یک فیلم 35 میلیمتری ساختم که تقدیم کردم به باورداران مهدوی(شرف مهدوی) و از ایثارگرانمان به نام "زمانی برای امیر علی".
فاش نيوز : جدیدترین کاری که در این زمینه در حال انجام آن هستید چیست ؟
الماسی : قرار است که یک فیلم ده دقیقه ای پروموشن راجع به فرزند ارشد امام محمد باقر راجع به خورشید اردهال بسازيم.
فقط یک خواهش ازشما دارم و آن اینکه باپیروی از همین شهدا که فرمودید سعی کنید هنر اسلامی رااحیا کنید
همان غیرت که فرمودید ازبین رفته را ، بین همکارانتان ، آقای حاتمی کیا ،مجیدی و... زنده کنید.
خیلی زیبا بود. دوستان عزیز مراقب قضاوتهایتان باشید.
آقای الماسی سالهاست که اینگونه زلال است و بنده این را میدانم از سالها پیش و هرگز اینها را وسیله چون نردبان نکرده که البته کارایی هم ندارد. این روزها اگر از جانبازان بگویی و مشکلاتشان ،خوت را جانباز میکنند.
هرگز هم از جناب الماسی خطا و موضع نامطلوبی سر نزده ...
یاعلی
ن نمی شو ید با مو قعیتی که در او لین فرصت در صدا و سیما چهت گفتمان حضور پیدا کردید مدیو ن هستید اگر این نظر تان را نگو ئید / ومن الله التو فیق



