شناسه خبر : 117471
چهارشنبه 27 فروردين 1404 , 19:06
اشتراک گذاری در :
ادبیات ایثار و شهادت

دنیای وارونه غرب و اندیشه‌های شهیدآوینی

در دنیای امروز که بر اثر «تغلب» و « تظاهر» شکل گرفته است، با وارونگیِ مفاهیم و معانی رو‌به‌رو هستیم. به طوری که آزادی، عدالت، انسانیت، عقلانیت، سیاست و علم در سیطره...

 فاش نیوز - در دنیای امروز که بر اثر «تغلب» و « تظاهر» شکل گرفته است، با وارونگیِ مفاهیم و معانی رو‌به‌رو هستیم. به طوری که آزادی، عدالت، انسانیت، عقلانیت، سیاست و علم در سیطره، تلبیس و تدلیسِ شیطان گرفتار آمده و از آنچه که در ذات آن نهفته بود، تهی شده‌اند و پس از آن وقتی آن‌ها را «از معنا تهی کردند، در پوسته ظاهری آن، هر آنچه خواستند، ریختند». آزادی به افسارگسیختگی و رهایی انسان از عبودیت و بندگی، تحت اندیشه اومانسیم معنا شد و عدالت به سرمایه‌سالاری و دوقطبیِ توسعه‌یافتگی و نیافتگی تقلیل یافت و انسانیت به تجربه مادیّت و حیوانیّت و انقطاع از روحانیت قلب شد و عقلانیت نیز به عقلِ معاشِ زمینی و حسابگرانه‌ای که تدبیر امور عیش و تمتّع انسان را اداره کند، تعبیر شد. همچنین سیاست به فن چپاول و غارتگری، حیله‌گری و بهره‌کشی از دیگران تغییر یافته و علم نیز به تجربه، آزمون و خطا در کاربردِ آمپریستی و پوزیتیوستی؛ که هرگونه اندیشه فراحسی و وراطبیعی را منکر شود، تعریف شد. 

مجموعه این انقلابِ معانی، گسست و انقطاعِ انسان از ولایتِ الله را در برداشته و او را مسحورِ طاغوت و به تبع آن، حاکمیت و استیلای شیطان کرده است. چنان که به تبعیت از آن و دشمنی با خداوند متعال انجامیده است: وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطَانٍ مَرِیدٍ. این دشمنی در انتخابِ زیست فردی و اجتماعی انسانِ غربی قابل ارزیابی و دستیابی است. حتی اقتصاد او را به کام ربا و ارتشاء سوق داده و سود و منفعتِ خودخواهانه را به قیمت حذف ارزش‌های انسانی و الهی در پی داشته است. همچنین فرهنگ نیز زیر آماج سهمگین نمادها و نشانه‌های دین‌ستیزی، جوانِ غربی را احاطه کرده است.

و این شد که بشر امروز در یک « مفتونیتی» گرفتار آمده و دچار «تسویل و تزویر» شده است تا با خوشایندِ شیطان و نفس امّاره، بهیمیّت و انکارِ معنویت و اخلاق را فریاد زند. چنان که در غرقابِ مادیّت و شهوت غوطه‌ور شده و خویشتنِ خویش را با تنوع لذایذ و تجسمِ عناصر غریزی و حیوانی تعریف کرده است و این مهم به آن جایی رسیده که وجدانِ بشر محکوم و محصور در «اَغلال و سلاسل» شده و نَفَس‌هایش به شماره افتاده است و البته این خلاء را تبلیغاتِ رؤیاگونه و سراب وشِ غرب پُر کرده است.

و شیطان در این میدانِ سهم‌خواهیِ بشر از دنیا، بر تفرقه و جهل انسان‌ها امید بسته است که «فتنه‌های شیطان فقط در تاریکی‌های جهل و غفلت پا می‌گیرد». شیطان این انسانِ خودشیفته را در بستر عادات رشد می‌دهد و در بنیان‌های اعتقادیِ وی رسوب‌های شکاکانه ایجاد می‌کند تا این تزلزل او را از درون تهی نماید.

این است که توهّمِ آزادی را به جای آزادی می‌نشاند که «آزادی اگر نتواند بستر رجعت انسان را به حقیقت ازلی وجودِ خویش فراهم کند، به بن بست می‌انجامد و به امری متضاد با خویش، یعنی اسارت مبدل می‌شود» و تسخیر اذهان و قلوب و سرزمین‌ها را گسترشِ دموکراسی و آزاداندیشی القاء می‌کند. چنان که دموکراسی به جای حاکمیتِ واقعی مردم «پیچیده‌ترین و پیشرفته‌ترین انواع نظام‌های توتالیتر (استبدادی) هستند و به همین علت، در آن‌ها باطنِ توتالیتاریسم در پسِ نهادهای اجتماعی و سیاسی پنهان شده است که ظواهرشان بر حقیقتِ وجودشان دلالتی ندارد». و این عصاره غفلت و اسارت را رسانه و تبلیغات فراهم می‌کند که تبلیغات در دنیای امروز، غایتی جز این ندارد که «انسان‌ها را از شأن انسانی خویش دور می‌کند و وضع موجود را با راندنِ مردمان به سوی غفلت و حیوانیت استمرار می‌بخشد...». چنین است که مظاهر هنر و تبلیغ در اختیار این هدف قرار گرفته و این مقصد را نشانه گرفته‌اند و «سینما، تلویزیون، ویدئو و ماهواره که مهم‌ترین رسانه‌های گروهی را تشکیل می‌دهند، همگی در راستای همین غایت به وجود آمده اند».

در چنین دنیایی است که عقلِ حساب‌اندیشِ غرب با شعارهای رنگین خود، اجازه نسل‌کشی در غزه و یمن را صادر می‌کند؛ در حالی که صدای آزادی‌خواهی و مظلومیتِ هزاران کودک و زن در زیر آوار ویرانگر آنان شنیده نمی‌شود. در همین دنیاست که به بهانه آزادی بیانِ پوشالی، با هر آنچه که مظهر دیانت و عبودیت باشد، می‌جنگند و از تهدید و جنایت و غارت هیچ واهمه‌ای ندارد. در همین دنیاست که احیای حقوقِ زنان به برهنگی و انقلاب جنسی تبدّل یافته و زن- نه آن روحِ مطهری که مظهر جمالِ الهی است- بلکه برده تبلیغ و کالایی برای عرضه تن و تن‌فروشی می‌شود. در همین دنیاست که حقیقت فدای منفعت می‌شود و بالاخره تجدد و پیشرفت، به محو تمامی هنجارهای مطلوب و سنت‌های حسنه می‌شود. و باید اذعان کرد که پیاده‌نظام این جریان نیز طیف روشنفکران غرب‌زده و هنرنمایانِ تقلیدگر هستند که بی‌مزد و مواجب، این دلبستگی را به جامعه فرهیخته تزریق کرده و بستر رشد این جریان را فراهم می‌کنند.

اما با همه این احوال جلوه‌ای دیگر در عالم در حال شکل گرفتن است. پرده نورانیِ آگاهی انسان به ذات خویش و فروپاشی غرب- که زیرساخت‌های شکننده‌اش در حال خرد شدن زیر پای انسانِ آزاده بوده- و فرعونیتِ هوس‌بازی و جاهلیت مدرن را برنمی‌تابد و خود را از منجلابِ متعفن و پوسیده این دنیا رهانیده و «بشر یک بار دیگر- و این بار در سطح تمامی سیاره زمین- متوجه قبله معنویت شده است و این توجه به زودی همه معادلات و مناسبات را به هم خواهد ریخت و زمین از این وضع تعادل ناپایداری که در آن واقع شده است بیرون خواهد آمد.»

و این رهایی را البته مدیون «انقلاب اسلامی ایران» است. این عصر، عصر قیام بر علیه همه مظاهر غرب است و بدون تردید پیروزی جنود خداوند را در پی خواهد داشت و این آخرین نبرد و رویارویی جنودِ ابلیس در برابر این سپاه حق خواهد بود. درحقیقت این پرچمداری، جهت اعتلای مستضعفان و محرومان و آزادی‌خواهان است و قدرت‌نمایی، به ظهور منتهی خواهد شد. چنان که شهید آوینی پیش‌بینی کرده است: 

«غرب دوران تاریخیِ خویش را طی کرده است و اکنون رو به سوی اضمحلال و فروپاشی دارد... اکنون انسان بار دیگر از زمین و نفس خویش روی گردانده است و به عالم معنا و آسمان توجه یافته و این مستلزم انقلاب و تحول دیگر است؛ خلاف آنچه در رنسانس روی داد. انسان بار دیگر تولد یافته است و عصری دیگر آغاز شده و کره‌زمین پای در آخرین مرحله تاریخ پیش از پایان جهان نهاده است». درواقع یک بیداری اسلامی و انسانی در جهان شکل گرفته است. امروز دنیای غرب با دولت‌ها و عناصر سیاسی، فکری و علمی به تنهائی رو‌به‌رو نیست که بخواهد با مرعوبیت و اشغال، آن را تسخیر نماید. بلکه غرب با مردم آزاده‌ای رو‌به‌رو شده است و این مردم هستند که به فطرت و ذات الهی و معنوی خویش بازگشته‌اند. و این‌گونه است که « عصر ما عصر تجدید میثاق با خداست... اگر خدا انسان را به خویش واگذارد، ظلمیتی جاودان زمین را یکسره تسخیر خواهد کرد. اما در هر عصری کسی می‌آید از خیل منذران و ‌هادیان، تا آن عهدی را که انسان در عمق باطن خویش با خدای دارد تازه کند؛ میثاق فطرت را.» 

بنابراین رنسانس بازگشت به فطرت و عبودیت رخ داده است و این مرهون انقلابِ خمینی(ره) است:

«انقلاب اسلامی، رستاخیز تاریخی انسان است بعد از قرن‌ها هبوط. این انقلاب، یک توبه تاریخی است. بنابراین، غایات آن هرگز اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نیست؛ بلکه یک انقلاب فرهنگی است... این انقلاب، از تفکری سرچشمه گرفته است که نه بر راسیونالیسم(اصالت عقل)، بلکه بر وحی مبتنی است... خواه ‌ناخواه واقعیت وجودی این انقلاب، چه ابراز شود و چه ابراز نشود، در تضاد با تمامی مبانی نظری و عملی دنیای جدید قرار دارد.» و شاید این اندازه دشمنی و کینه غرب با انقلاب اسلامی ایران از این جهت باشد که آنان این مبارزه را آخرین مبارزه برای بقایِ بقایای تمدنِ شیطانی و نفسانی می‌دانند که اگر در این نبردِ آخرالزمانی پیروز نشوند، باید در انتظار نابودی خویش ناامیدانه تقلّا نمایند که شواهد و نشانه‌هایش از هم اکنون پدیدار گردیده است. چون آینده از آن ماست و «عصر آینده بلاشک از ‎آن اسلام است. 

آیا شواهد تاریخی در سراسر جهان، و مخصوصاً در جهان اسلام، با صراحت این مدعا را تأیید نمی‌کنند؟ در جهان امروز کسی جز ما حرفی برای گفتن ندارد و این شجره نورسته مبارک انقلاب، تنها نهال سبزی است که در این برهوت خشک و تشنه روییده است.» 

مهم‌ترین نشانه آن این است که پرده‌های تزویر را دریده و همه قوای خود را به میدان آورده‌اند. حتی اگر آنان همه انسان‌ها را فدا کنند، ولی «حلقوم‌ها را می‌توان برید، اما فریادها را هرگز؛ فریادی که از حلقومِ بریده برمی‌آید جاودانه می‌مانَد.» ص109 اما نویدِ همیشگی آیات الهی بر این است که این تلاش بیهوده خواهد بود و پیروزی از آنِ سپاه حق است که «وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ».

|| یوسف سیف‌زاده 

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
عکس روز
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi