یکشنبه 29 خرداد 1401 , 11:02
ستاره بیست و نهم؛ مثل علیاکبر
ابوالقاسم محمدزاده
در روستای بحرآباد به دنیا آمده بود؛ درست 18 شهریور 1327 در اوج کمبود امکانات روستاها. آن هم در خانواده ای مذهبی که لقمه حلال سر سفره اش بود.
با تمام کمبودهایی که در روستا بیداد میکرد تا ششم ابتدایی درس خواند و به دلیل عدم امکانات تحصیلی و کار، راهی شهر مشهد شد و با حضور در جلسات مذهبی روح خود را پرورش داد.
بزرگتر که شد با تجربیاتی که از حضور در هیئت به دست آورده بود «هیئت کودکان حسینی» را تشکیل داد و روح و اندیشهاش را در حال و هوای
امام حسین(ع) تطهیر کرد و خود مبلغی برای راهنمایی و هدایت همسن و سالهای
خودش شد.
با شروع حرکت مردمی و شکلگیری انقلاب اسلامی در سطح مشهد، جزو فعالین تظاهرات و راهپیماییهای مشهد بود و در هیئت به ترویج افکار انقلابی پرداخت و همواره میگفت؛
- حالا وقت حرکت است. حالا وقت عمل است؛ و خود در امور مربوط به روشنگری مردم، دعوت به حضور در راهپیماییها، توزیع اعلامیههای حضرت امام و دستاندرکاران تظاهرات پیشقراول و جلو دار بود.
با پیروزی انقلاب اسلامی، عضو فعال بسیج بود و با فعالیت در ناحیه 5 بسیج مشهد درگیر مبارزه با افراد فاسد و قاچاقچی گردید و در این راه سختیهای زیادی را متحمل شد. با شروع جنگ تحمیلی درصدد حضور در جبهه برآمد و از طریق بسیج راهی مناطق جنگی شد. ابتدا در واحد تخریب مشغول شد و پس از عملیات بیتالمقدس و آزادی خرمشهر میگفت؛
- من لیاقت شهادت را نداشتم. من چطور در چشم خانواده شهدا نگاه کنم.
دانشگاه جنگ و دفاع مقدس از او نیروی توانمندی ساخته بود و در راه حضورش در خطوط مقدم هیچ چیز مانع حضور علیاکبر حمامی در جبهههای دفاع نمیشد و همواره میگفت؛
- تا پیروزی نهایی هیچگاه از پا نخواهم نشست.
و عملیاتهای بیتالمقدس، والفجر یک، رمضان، میمک، بدر شاهد حضور او بهعنوان مسئول آتشبار خمپاره 120 در خط مقدم و پشتیبانی آتش رزمندگان اسلام بود. او سرانجام در مناطق هورالعظیم و عملیات بدر، هنگامی که فرمانده محور تیپ الحدید لشکر 5 نصر بود در اثر اصابت ترکش خمپارهای همچون علیاکبر امام حسین(ع) 23 اسفند 1363 در کربلای ایران به شهادت رسید و ستارهای درخشان در آسمان ایران اسلامی گردید و چون هزاران ستاره درخشان انقلاب راهنمای در راه ماندگان گردید و در بهشت رضای مشهد همجوار دیگر همرزمانش به آرامش رسید.
موضوع : شهید علیاکبر حمامی