سه شنبه 13 آبان 1404 , 08:27




گفت و گو با سیدجواد هاشمیفشارکی، رزمنده دوران دفاع مقدس (قسمت دوم)
آیا ارزش ۳۰۰ هزار شهید را داشت؟!
آیا ما گزینهی دیگری داشتیم؟ آیا ما در مقابل جنگی که به ما تحمیل کردند، نباید از خودمان دفاع میکردیم؟ اگر این تعداد شهید نمیدادیم، و تسلیم خواستههای دشمن میشدیم، یقین بدانید که هیچ عقب نشینی از خاک این کشور صورت نمیگرفت. اگر دفاع نمیکردیم به جای ۳۰۰ هزار شهید ...
فاش نیوز- این قسمت از گفتوگو با دکتر «سیدجواد هاشمیفشارکی» کمی «چالشی» شد. به ویژه وقتی این مهندس دوران جنگ، ۸ سال دفاع مقدس را مملو از برکت خواند و جنگ را «گنج» نامید. از او پرسیدم «آیا شهادت ۳۰۰ هزار جوان بینظیر، شهادت امثال همت و باکری و چمران، واقعا ارزشش داشت؟» که پاسخها قانع کننده بود. مخاطب اصلی این سوال و پاسخها نسل جوان و آنهایی هستند که نه جنگ را درک کرده اند نه امام را و نه آن شهدای والامقام را. قسمت دوم این گفت و گو را در ادامه میخوانید.
پس این طور شد که، شما ۶ سال در جنگ بودید. از نگهبانی روی تپه تا راننده تانک و رسیدن به یک سری درجات بالاتر در حوزههای مختلف مثل مهندسی و...تا جایی که بتوانید آموزش بدهید در کارنامه جبهه و جنگ شما وجود دارد...درست است؟
-اگراجازه بدهید من برخی نکات تکمیلی را هم عنوان کنم. نزدیک ۷ ماه پایانی جنگ هم توفیق داشتم در خدمت مهندسی جنگ باشم. بعد هم در دانشکده قبول شدم. وقتی دیپلم را گرفتیم مواجه شدیم با انقلاب فرهنگی که دانشگاهها تعطیل شدند. سرنوشت ما را کشاند به جنگ. من سال۵۹ دیپلم گرفتم. یعنی چند ماه قبل از شروع جنگ دیپلم گرفتم. بعد، انقلاب فرهنگی شد و دانشگاهها تعطیل شدند. ما هم دیگر درگیر جنگ شدیم. در سال ۶۵ خیلی هم علاقه داشتم گاهی هم کتاب میبردم و مطالعه میکردم. از سال ۶۵ یک روز از خط مقدم آمده بودم پادگان، عزیزمان (مادر) گفت که فردا پنجشنبه کنکور است. گفتم: «خب به سلامتی». گفت: «نمیخواهی شرکت کنی؟!» گفتم: «خب من که ثبت نام نکردم.». گفت: «همه امکانات فراهم است. فقط کافی است ثبت نام کنی و فردا در کنکور بنشینی سرجلسه..» بنده هم دفترچه را پرکردم، فردای آن روز رفتم سر جلسه. عین همان آزمون کنکور را برادرها گذاشتند دادیم و چند ماه بعد نتیجه را اعلام کردند و من قبول شدم. در دانشگاه شهید بهشتی رشته معماری قبول شدم. بعد رفتیم ثبت نام کردیم و دوباره برگشتیم به جبهه. دیپلم من ریاضی بود. در این فضا ما در برگه اعزام بعدیمان در خدمت عزیزانی بودیم که رشتهشان مهندسی است. مهندسی سازه، تاسیسات و امثالهم..
اهواز که مستقر بودیم، کار این مجموعه، تهیهی طرحهای مهندسی جنگ بود. بیمارستان صحرایی، سرویسهای بهداشتی، حمام، انواع سنگر و...همه آنچه در جبهه نیاز بود که ساخته بشود، طرح آن را این مجموعه تهیه میکرد.
.jpg)
یکی از تجربیات جبهه و جنگ ما در حوزه ساز و کار پشتیبانی از جنگ درحوزه مهندسی این بود که، در این مجموعهها طراحیهایی انجام میشد که دردنیا بینظیر بود. مثل بیمارستانهای پیش ساختهی صحرایی که با سیستمهای پیشرفته بتنی ساخته میشد که چند مورد در نقاط مختلف اجرا شد و ما برای نظارت رجوع کردیم. یکی از آنها در «فاو» بود که پس از تصرف، صدامیها تبلیغات کردند روی آن. آنها باورشان نمیشد که ایران توانایی ساخت چنین سازههایی را دارد در صورتی که هم طراحی و ساخت و هم نصب و هم تجهیز کامل این سازهها توسط توان داخلی خودمان در کشور بود...در این مقطع بود که سوت پایان جنگ زده شد و ..
خب! شما در دوران جنگ مجروح که نشدید؟!
-چطور؟
برایم سوال است. البته اگر دوست ندارید پاسخ ندهید. هر سوالی را که دوست نداشتید پاسخ ندهید.
-برق گرفتگی داشتم، موج انفجار داشتم، ترکشهایی داشتیم ....
ببینید آقای فشارکی! چون خوانندگان ما باید بدانند شما در دوران جنگ، چهها کشیدهاید، شاید لازم باشد به این موارد هم بپردازید. این جوان و نوجوان نسل زد باید بداند در کشورش چه اتفاقاتی رخ داده است. باید بداند این امنیت را از کجا و به چه قیمتی به دست آورده است.
-من با شرایط مختلفی مواجه بودم. جراحت، شیمیایی، برق گرفتگی، پرت شدن از روی تانک حین حرکت... ببینید! من حس میکنم، وقتی وارد این مقولات میشوم، بیشتر جنبه فردی پیدا میکند. مطالب زیاد دیگری دارم که اینجا بیان کنم.
شما جانباز هستید؟
-اجازه بدهید از این بحث عبورکنیم. هر سوال دیگری بفرمایید من در خدمت خواهم بود... من یک بسیجی رزمندهام. همین.
شما ۶ سال در جنگ بودید. حتما صحنههایی دیده اید، صحنههایی تجربه کردهاید که شاید دانستنش برای خوانندگان «فاش نیوز» مهم باشد.
-بله. صحنه زیاد دیدهایم. در سوریه هم شاهد اتفاقاتی بودم که سر فرصت دیگری خواهم گفت.
بسیار خب. یک مورد خاص از دوران جبهه و جنگ که هیچگاه از ذهنتان پاک نمیشود را اینجا برایمان بگوئید.
-یکی از موضوعاتی که کمی قبل هم اجمالی توضیح دادم خدمت شما این است که، من و خیلی از همرزمان من در بخشهای مختلف که بودند، مثلا در زرهی بودند، در تبلیغات بودند، در مخابرات بودند، در مهندسی بودند، در جاهای دیگر هم به صورت خیلی محدود بودند، در کردستان هم درگردان حمزه به صورت رزمندهی پیاده بودند که آنجا تکاور تلقی می شد و...در همه این موارد، آنچه خیلی برای من جالب بود، و هنوز هم به من روحیه می دهد، هنوز هم برایم مُقَوم است این است که، من هیچ تجربه جنگ نداشتم. رزمندههایی بودند که حتی از من هم کوچکتر بودند، ما صدای آتش جنگ را نشنیده بودیم میرفتیم و در مکانهای قرار میگرفتیم با کمترین امکانات، با سختترین شرایط مثل گرما و سرما، با بدترین وضعیت مثل تهدیدات هوایی و انفجار، شهادت دوست کنار دستت، پرت شدن، سقوط کردن از بلندی و پرپر شدن دوستانت و... در این شرایط ببینید آدم چگونه ساخته میشود که میتواند تحمل و تحلیل کند و میتواند آن انتظاری که از او هست را عملی کند و به وظیفه خود به خوبی عمل کند. این که گفتم، میانگین سنی بچهها در جنگ ۱۸ تا ۲۲ سال است، میبینید که بیشترین خدمات، بیشترین کارایی، بیشترین بهره دهیها و ثمرهی عمرت در همین دوران و سنین تجلی پیدا میکند. امروز اگر این سنین را بررسی کنید میبینید بیشتر آدمهای امروز جامعه در این سنین مصرف کننده هستند. این سنین الان بیشتر مصرف کننده اند و نهایتا خیلی خوب باشند نهایتا یک مُحصل خوبی هستند.

اما در دورهی ما در آن مقطع می بینید بیشترین بازدهی عمرمان در همان دوران است. افراد میتوانند کارهای بیبدیلی انجام دهد. اصلا اتفاقی که در جنگ رقم میخورد و افتخار برای ایران در سطح دنیا ایجاد میکند، همان خدمات قطره قطرهای است که جمع میشود و...این دفاع، شکل می گیرد. یک بخشی از آن در صحنه پیاده است که گردان های پیاده با عملیات رزمی خلق می کنند، یک بخش آن مربوط به کارهای پشتیبانی و مخابراتی است که توسط قسمت مهندسین و خدمات و ...انجام میگیرد. وقتی اینها را نگاه میکنید، شاهد یک نبوغ هستید چون نمونه آنها را نمیتوانید جای دیگری پیدا کنید. کارهایی که در این حوزهها صورت گرفته، خلاقیتهایی که در این حوزهها صورت گرفته، کارهای بینظیری که در این حوزهها صورت گرفته است، خدمات شبانه روزی که بعضا برای انجام آن فرد، فقط سه یا چهار ساعت خوابیده است. مابقی نیز همواره در حال تلاش است. یا در حال رانندگی است، یا در حال انجام خدماتی است.

یعنی این عزیزان به صورت کمی و کیفی، بالاترین خدمات را دراین مقطع ارائه کرده اند. و بخشی از این واقعا میشود گفت قوهی ایمانی است و بخش دیگر آن حمایت خداست که باعث میشود این تواناییها بروز پیدا کند. و من بخش دوم آن را عرض کنم خدمتتان و آن اینکه، اثرات این صنایعِ محصول دوران دفاع مقدس، بعد دوران دفاع مقدس خود را نشان میدهد. یکی در حوزه فردی و دیگری در حوزههای کلان وکشوری. حوزه فردی اینکه، به جز آن معدود افرادی که در این حوزه ریزش پیدا کردند، عمدتا بچهها تاثیراتشان را در حوزهی کاری خودشان در جاهای دیگر نشان داده اند، به دلیل آن باوری که پیدا کردند. و در بخش کلان و کشوری هم، منشا تحولات شگرفی شده اند.
بعد از دوران دفاع مقدس، مهمترین چیزی که جلوه پیدا میکند این است که، این افراد میتوانند کارهای بیبدیلی کنند در حوزه پلسازی، راه سازی، ساختمان و... که در پیش از انقلاب یا اجازه ورود به آن حوزه را نداشتیم یا توانش را نداشتیم یا اصلا امکان بروز نبود. بعد از انقلاب این فضاها فراهم شد. اگر این اتفاق دفاع مقدس نبود، در خیلی از این حوزهها بیشتر مصرف کنندهی یا دانش آن بودیم، یا کاملا وارد کننده آن بودیم.
خیلی از کشورهای منطقه که دارند این امکانات را چماق کرده و بر سر ما میزنند، مثل امارات و ترکیه و ...اینها عمدتا مصرف کننده تولیدات دیگر کشورها هستند. دانشی ندارند. حتی خیلی از این کشورها، توانایی نگهداری از این تکنولوژیها و امکانات را ندارند.
حالا چرا این اتفاقات در ایران رخ داده است؟ چون آن اتفاقی که در دوران دفاع مقدس رخ داد، تجربه تلخ، سخت و شیرین از لحاظ دستاورد بود. تلخی به دلیل آن سختیها و خسارتها و شهادتها بود. و شیرنیاش به دلیل آن دستاوردهای درخشانی است که رقم خورده است. همین اتفاقات در بخشهای دیگرهم رخ داده در پزشکی، خدمات، مهندسی و غیره... اگر ما مواجه نبودیم با دومسئلهی یک: تحریمهای دشمنان و سوء مدیریتهایی که در بعضی دولتها صورت گرفته است، یقینا الان رتبه برتر را در دنیا در همه عرصهها میتوانستیم کسب کنیم. در برخی مقاطع توانستیم به رتبههای دوازده و سیزده دست پیدا کنیم. اگر افول پیدا نمیکردیم مثل دوران آقای روحانی که همه چیز را منوط به برجام و خسارتهای عدیدهای به کشورمان وارد شد، اگر اتفاقات دوران ایشان رخ نمیداد، یقینا، الان کشور ما در رتبه بالای جهانی میدرخشید. در عرصه پهپادی، در عرصه موشکی، در عرصهی اطلاعاتی واقعا در دنیا بینظیریم. ایران در صحنهی رزم بینظیر است. مثالش همین جنگ ۱۲ روزه است.

حالا فرصت نیست بخواهم تحلیلش کنم. ولی همینقدر عرض کنم، چگونه میشود، رژیم صهیونیستی با آن همه پشتیبانیهایی که آمریکا وکشورهای دیگری که از آن کردند، و در صحنه رزم توانستند عملیات را انجام دهند و موفق هم بودند در نقطهی شروع، چگونه می تواند در آن شرایط از پس جنگ بر بیاید که در روز پنجم و ششم این ها دنبال این باشند که جنگ را متوقف کنند....
بنابر این، آنچه در تواناییهای ما پس از جنگ ۸ ساله اتفاق افتاده، ثمرهی تجارب بسیار گرانبهای دوران دفاع مقدس است. من گاهی به این سخنان امام و رهبری که جذاب است فکرمی کنم مبنی بر این که «جنگ یک نعت الهی و گنج است»، به همین دلیل است. شاید این جمله را خیلیها نپذیرند ولی، بارها باید خدا را شکر کنیم که این جنگ تحمیلی را از سال دوم پس از پیروزی انقلاب، به ما تحمیل شد که اینها بیایند و وارد عرصه میدان شوند و با آن روحیهی انقلابی که مردم داشتند بتوانند یک موجی ایجاد کنند که باعث رفع فتنه دشمن بشود و از عجائب آن این که همین جنگ بشود، پشتوانهی آینده ما که اگر این اتفاق رقم نمیخورد، یقینا و یقینا فتنه بعدی یا جنگ بعدی که چندسال بعد انجام میدادند، چون ما تجربه جنگ نداشتیم، چون واقف به ضعفهاو تواناییهای خودمان نبودیم، یقینا ما دچار رکود میشدیم.
آقای فشارکی! من میتوانم یک سوال چالشی از شما بپرسم؟
-بله بفرمائید.
ما حدود ۳۰۰ هزار شهید داریم. میارزید؟!
-البته ۲۲۰ هزار شهید درست است...اجازه بدهید، پاسخ سوال شما را با چند سوال بدهم. آیا ما گزینهی دیگری داشتیم؟ آیا ما در مقابل جنگی که به ما تحمیل کردند، نباید از خودمان دفاع میکردیم؟ نکته بعدی این که، اگر این تعداد شهید را نمیدادیم، و تسلیم خواستههای دشمن میشدیم، یقینا بدانید که هیچ عقب نشینی از خاک این کشور صورت نمیگرفت.

حرف من میدانید چیست؟شما میفرمائید، «خوب شد جنگ شد چون برکاتی داشت، برای کشور نفع داشت.» بحث نفع و زیان است. من میگویم، زیان جنگ، شهادت این همه جوان. نفع جنگ، این همه دستاوردی که شما به برخی از آنها اشاره کردید. حال سوال ابتدایی ام را دوباره میپرسم. با توجه به این سودهاو زیانها، به اعتقاد شما میارزید این جنگ؟ می ارزید ۲۰۰ تا۳۰۰ هزار جوان این مملکت به شهادت برسند و به این دستاوردها برسیم؟
-بله. ببینید! ما اگر این شهدا را نمیدادیم، یقینا، میلیونها شهید داده میشد.
آقای فشارکی! این سوال، سوال من نیست. من کاملا با شما هم نظرم. این سوال، سوال نسل جدید است. نسلی که نه جنگ را درک کرده نه امام را. جوانی میآید و از من میپرسد که آقای فشارکی چه میگوید؟ اینکه بهترین جوانان این کشور در جنگی پرپر شوند و شما بگوئید این جنگ، گنج بود، یعنی چه؟! شما به این نسل توضیح بدهید که، چرا چنین جنگی گنج است. آیا ما میتوانیم از دست رفتن شهید همت را جبران کنیم؟ کم جوانانی مثل شهید همت، چمران و.. در این جنگ از دست دادیم؟شما میتوانید بگوئید «چاره ای نداشتیم و جنگ را به ما تحمیل کردند.» ولی آیا میتوانیم بگوییم این جنگ مثل گنج بود؟
-ببینید! بله. این شهدایی که نام بردید، ما خاک پایشان هستیم و در خدمت برخی از آنها هم بودیم. بله اینها بیبدیل و بی نظیر بودند و شاید مشابه آنها دیگر تکرار نشود. اما بحث اصلی این است، اینها اتفاقاتی است که ما نخواستیم به وجود بیاید...این خسارتها ناخواسته بوده و بر ما تحمیل شده است. نکته بعدی این که، اگر این شهدا نمیرفتند برای دفاع از کشور یقینا، ده برابر اینها قتل عام میشدند. یقینا این افتخارات برای ما ایجاد نمیشد. یقینا خاک کشورپس گرفته نمیشد، یقینا این دستاوردها برای کشور به وجود نمی آمد و...

و اینجاست که سردار سلیمانی میگوید، «فرصتهایی که در تهدیدها هست، در خود فرصتها نیست.» یعنی جنگ با همهی تهدیدات و خساراتی که داشت، فرصتهای بینظیری هم با خود داشت.
-بله. .ببینید روی گنج، هرچقدر کار بیشتر بکنید، یافتههایتان بیشتر میشود. دفاع مقدس هم همینطور است. ما هنوز بخش اندکی از دوران دفاع مقدس را کاوش کردهایم. اگر ده درصد بیشتر از آنچه در این چند دهه بعد از جنگ انجام داده ایم، کار بکنیم یقینا کشور را در برابر بسیاری از مشکلات و معضلات مصون میکند. از تهدیدات سخت تا انواع تهدیدات نرم کشور را مصمون میکند. ما کوتاهی کردیم. بنابر این این گنج ارزش این را دارد که ما تلاش و کار بیشتری روی آن انجام دهیم و..
لینک قسمت اول مصاحبه: https://fashnews.ir/122061

















