یکشنبه 11 تير 1402 , 14:06




به یاد یک جانباز خادم جانبازان؛
آقای بنیاد، مدیر داریم تا مدیر!
محرم - قابل توجه بنیاد و بنیادی ها به ویژه مدیرانش!
30 سال مدیری بنام آقای علیزاده در یکی از آسایشگاه های جانبازان نخاعی تهران کار می کرد.
مدیر واقعی و خادم واقعی بنیاد او بود که بنیاد قدرش را ندانست و نگهش نداشت.
سال ها منش او با جانبازان دیدنی بود و الگو گرفتنی!
صدها بار صحنه های خشم و عصبانیت یا تندی جانبازان را همه با او شاهد بودند، اما او اعتقاد داشت هیچ وقت اجازه نداریم با جانباز بد صحبت کنیم. قانونش این بود که از جانباز نباید ناراحت شد و او حق دارد؛ چون در فشار و سختی جسمی و روحی است. چون ما مدیون رنج های او هستیم.
بارها حرف های سنگین می شنید اما فقط با محبت آرامشان می کرد.
بارها بهم ریختن حال جانبازان در حضورش رخ می داد؛ و او فقط فرد جانباز را با علاقه و محبت بغل می کرد و آرامش می کرد که به خودش و کسی آسیب نرساند.
می گفت شاید ما نتوانیم برای همه جانبازان کاری بکنیم یا مشکلشان را حل کنیم، اما اصل بر محبت و احترام است که می توانیم و باید بی دریغ به آنها هدیه کنیم.
تازه خودش هم جانباز با درصد پایینتر بود و خیلی ها نمی دانستند و به هیچ کس و هیچ جا نمی گفت و عمرش را در خدمت جانبازان نخاعی گذراند. او این روزها بعد از سه دهه خدمت بیشائبه به جانبازان همرزمش، در گوشه ای غریبانه کار و تلاش و زندگی خود را می گذراند.
به این می گویند مدیر دلسوز!
خوب است یاد بگیریم مدیر مدرسه یا کارخانه بودن، با مدیر جایی مثل نهادی چون بنیاد شهید و امور ایثارگران بودن فرق دارد!
بفهمیم که ارباب رجوعت وقتی یک قهرمان است، فرق دارد با اینکه مدیر یک کارخانه تولید کفش یا کاغذ باشی.
آیا فهمیدن این خیلی سخت است!؟
اگر برای این کار آموزش ندیده اید یا احساس ادای دین ندارید، فکری به حال پول و آخرتتان بکنید!
دانه فلفل سیاه و خال مه رویان سیاه، هر دو جانسوزند اما این کجا و آن کجا؟!
مدیر داریم تا مدیر!!!
واسه رهبری تعیین تکلیف نکنیم!
همه کارها به عهده ایشان نیست و در همه امور دالت نمی کنند!
اینجور حرفها را می زنیمو انتظار ایجاد می کنیم و برخی قدرت تحلیل ندارند و نام رهبری بد می شود



