شنبه 25 شهريور 1402 , 14:25




آقای قاضیزاده، پرپرشدن مظلومانه جانبازان پیش چشم شما نتیجه سیاست تخریب خلاق است یا تخریب اخلاق؟!
ابراهیم برادر شهید هم بود و با مادر حدود ۸۵ ساله خود زندگی میکرد و این مادر از جگرگوشه خودش مراقبت می کرد؛ در حالی که خود این والده معزز شهید نیاز به نگهداری و پرستاری داشت. حدوداً چهار ماه پیش تماسی با او داشتم. گفت ضایعه نخاعم تا گردن پیش رفته و...
فاش نیوز - بر اساس رویه معمول هر چند روزی به یکی دو نفر از دوستان و آشنایان تماس میگیرم و احوالی از آنها میپرسم. امروز پنجشنبه ۲۳ شهریور، هنگام نماز ظهر به ذهنم رسید با او تماس بگیرم و احوالی بپرسم. زنگ زدم اما کسی گوشی را جواب نداد. شب برای هیئت به منزل یکی از دوستان مشترک رفتم. همین که وارد شدم گفت، ابراهیم رفت! گفتم کدام ابراهیم؟ گفت، ابراهیم موحد. برایم خیلی غیرمنتظره نبود؛ چون قریب سه سال بود که با وضعیت بسیار بسیار سختی زندگی میکرد.
او جانباز ۷۰ درصد با یک پای قطع بالای زانو و یک پای دیگر بسیار داغان، دچار بیماری نادری شده بود که نخاع او را نیز درگیر کرده بود و روز به روز سطح بیحسیاش از پایین به بالا پیشروی داشت. ابراهیم که با این یک پای قطع شده موتورسوار قابلی بود و تمام رفت و آمدش را با این وسیله انجام میداد، از چند سال پیش که این مشکل را پیدا کرده بود، رفت و آمدش محدود و تقریباً خانهنشین و رفته رفته ویلچری شده بود.
ابراهیم برادر شهید هم بود و با مادر حدود ۸۵ ساله خود زندگی میکرد و این مادر از جگرگوشه خودش مراقبت می کرد؛ در حالی که خود این والده معزز شهید نیاز به نگهداری و پرستاری داشت. حدوداً چهار ماه پیش تماسی با او داشتم. گفت ضایعه نخاعم تا گردن پیش رفته و دستانم دارد از کار میافتد. دیگر نمیتوانم از ویلچر روی تخت بروم، یا از روی تخت روی ویلچر بیایم. سوال کرد که آیا می تواند برای مدتی در یکی از آسایشگاه ها اقامت داشته باشد. گفتم پیگیری می کنم. در اولین اقدام با معاونت بهداشت و درمان بنیاد تهران که خود از فرزندان معزز شهداست تماس گرفتم و وضعیت ابراهیم را توضیح دادم و از ایشان در خواست کردم که کسی را مامور کند و به صورت حضوری گزارشی از وضعیت ابراهیم تهیه و در صورت امکان، در یکی از آسایشگاهها بستری گردد. ایشان دو نفر از مددکاران را برای سرکشی به منزل او فرستاد. متعاقباً از او سوال کردم که مددکاران اعزامی چه کردند؟ گفت آمدند چند لحظه نشستند و گفتند چون با اسنپ آمده ایم نمیتوانیم خیلی بمانیم و رفتند. مجدد از معاون بهداشت و درمان پیگیری کردم. با یکی از آسایشگاهها هماهنگ کردند که در اتاق مهمان آن آسایشگاه تختی به او بدهند.
با ابراهیم تماس گرفتم گفتم چنین امکانی وجود دارد. میخواهی استفاده کنی؟ گفت اگر در اتاقی که انفرادی نباشد نمیتوانم بستری شوم؛ چون از طرفی مشکل مزاجی دارم و از طرف دیگر چون تعادل دمای بدن ندارم، چه در تابستان، چه در زمستان هم پنکه روشن میکنم و هم سیستم گرمایش؛ و لذا حتماً باید اتاقی مستقل باشد.
لازم به یادآوری است گویا جانبازانی که در اتاق مهمان آسایشگاه ها بستری میشوند، نمیتوانند از امکانات پرستاری استفاده کنند و فقط اسکان و خورد و خوراک فراهم است. با مسئول آن آسایشگاهها صحبت کردم؛ که آنها هم اظهار داشتند امکانات آنها فقط در حد اتاق مهمان است نه بیشتر. مجدد با مسئول رسیدگی به امور ویژه بنیاد مطلب را در میان گذاشتم و خواهش کردم برای سرکشی به منزل ابراهیم برود و هر طوری شده برای مدتی او را در یکی از آسایشگاه ها بستری کنند. وی وعده داد که سرکشی میکند، اما ظاهراً به این وعده عمل نشده است؛ چون باز هم هیچ کاری برای او نشد.
یکبار هم با دهکده نشاط هماهنگ شد که مدتی در آنجا بستری شود؛ اما او می گفت به دلیل شرایط مزاجی و ... نیاز به پرستار دارد و چون این امکانات در آنجا فراهم نبود، و این گزینه هم منتفی شد. در جلسهای با معاون سلامت و توانمندسازی بنیاد موضوع را مطرح کردم و وضعیت ابراهیم را به عنوان یک نمونه از نیاز و ضرورت به کارگیری فضای مازاد مراکز جامع توانبخشی را به ایشان متذکر شدیم؛ اما باز هم هیچ!
ابراهیم دوسه باری هم سکته کرده بود و مشکل قلبی هم داشت و پزشکان به او گفته بودند قلب تو خیلی اورژانسی نیاز به عمل دارد؛ اما در عین حال با این وضعی که تو داری قطعاً عمل را تحمل نخواهی کرد. در تماسهای بعدی ابراهیم گفت وضعیتم خیلی به هم ریخته است. الان روی تخت مزاجم به هم ریخته و کسی نیست مرا جمع کند. یکی از مشکلات ابراهیم این بود که به دلیل درگیر شدن نخاع، سیستم اورولوژی و ادرار او نیز مختل شده بود و چون در ناحیه تناسلی نسبتا حس داشت از سوندهای خاصی باید استفاده میکرد. می گفت از این بابت هم در مضیقه است و آخرین بار یک فرد خیری با هزینه ۵۰ میلیون تومانی، تعدادی از خارج برایش آورده است. او به دلیل تحلیل رفتن عضلاتش در معرض زخم بستر بود و نیاز به استفاده از تشک روهو داشت که بنا بر شنیده ها از این جهت هم او را در مضیقه قرار داده بودند.
.jpg)
شهید عزیز التماس دعا
دردت تو سر قاضی زاده
فاش نیوز پیامم رو بذار اگه نمیتونی منتشر کنی لطف کن دیگه ازین پستا نذار
خونمون به جوش اومده خسته شدیم
جانبازان سرمایههای ارزشمندی هستند که به آرامی و در میان شلوغیهای زندگی روزمره از میانمان پرمیکشند و ما گاهی فراموش میکنیم چه جواهراتی را از دست میدهیم. سینه این جانبازان گنجینه هزاران حرف ناگفته و خاطره است و کاش ما که آسایش امروزمان را مدیون این عزیزان هستیم، بتوانیم در میان شلوغیها جایی برای دیدار با این جانبازان بگذاریم. هیچ چیز بیشتر از فراموشی، جانبازان دفاع مقدس را ناراحت و آزرده نمیکند.
اگر جانبازان سرمایه این انقلاب هستند باید برای حفاظت از اینان هزینه کرد ولی اگر آنها را هزینه می دانید که دیگر روی سخنم با شما نیست ،
نقل است درزمان ادغام نهادهای ایثارگری ،قرار بر ادغام این نهادها با کمیته امداد و بهزیستی تحت عنوان یک وزارت خانه بوده است که رهبری مخالفت می کند . چرا؟ به این دلیل که افراد مستمند و ناتوان وکم توان اشخاصي هستند که بهر دلیل زمین خورده اند و نظام باید آنها بلند کند ولی ایثارگران کسانی هستند که وقتی نظام در حال زمین خوردن بود به میدان آمدند و نظام را بلند کردند .همهی جانبازان، ایثارگران و رزمندگان درد دارند اما در کنار درد جسمی درد نجابت هم دارند. نجابتی که نمیگذارد به خاطر حل معضلات اقتصادی و معیشتی و تسکین دردها، ناله و فریادشان بلند باشد و به احترام این نظام و اسلام نالههای خود را فرو خورده و سکوت را پیشه خود نمودهاند
خدا نبخشد کسانی را که با تغییر کاربری وهدف اولیه ساخت مراکز جامع درمانی به هتل و باشگاه ورزشی سالهاست ظلم بزرگی به ایثارگران نمودند ونمونه آن مرکز جامع درمانی شیراز که از مصوبات سفر مقام معظم رهبری در سال ۱۳۸۷ بود که در فضایی به مساحت ۳۵۰۰۰مترمربع و ۱۸۵۰۰ مترمربع زیربنا در سال ۹۵ در سه بخش درمانگاهی ، اقامتگاه درمانی ،مجتمع فرهنگی و سالن ورزشی و استخر افتتاح و به سرعت به یغما و متعاقبا با تغییر به هتل و باشگاه ورزشی بخش اعظم و تمامی بخش درمان و مجتمع فرهنگی آن به خاموشی رفت. واگذرشان به خدا که مظلوم جز آه ودعا نزد خدا سلاحی ندارد.
"هل جزا الاحسان الا احسان"
اگز این دنیا تاوان کارهایت را ندهی
حتما
اون دنیا به جزای اعمالت خواهی رسید
البته بعید میدانم
اعتقاد به اون دنیا داشته باشی
قبول باشه ۲ ماه عزاداری تون
راستش با شهید ابراهیم از خیلی وقت قبل تا چند سال پیش در ارتباط بودم خیلی دغدغه مند بود و نسبت به مسائل سیاسی و انحرافات صورت گرفته حساس و دقت نظر داشت فعال و بی باک بود با موتور تردد میکرد و با یک عصا حرکت میکرد تصور من از ابراهیم یک جانباز قطع اندام بود گاه ساعتها در مورد مسائل گوناگون سیاسی و مشگلات جانبازان و کوتاهی های صورت گرفته و کم توجهی ها تلفنی با هم مشغول صحبت بودیم از چند سال قبل که انتقاداتش بیشتر شده بود و بگمان من (درست یا غلط) برخی خط قرمزها رو رد کرده بود ارتباط مان قطع شده بود..
الآن با خوندن این مطالب و مشکلات حادی که شهید ابراهیم از سر گذرونده بود احساس شرم و خجالت میکنم که چرا بدلیل قطع ارتباط از وضعیت دلخراش او بی اطلاع ماندم شاید کاری در حل مشکلاتش یا دست کم تسکین دردهایش از من ساخته بود و با همین بی اطلاعی در حق او کوتاهی کرده ام و حق رفاقت رو در حقش انجام نداده ام.
مسئولین مربوطه که در نتیجه جانفشانی های امثال او و برادر شهیدش بر کرسی های ریاست قد کشیده اند و مسئولیت پذیرفته اند و محبوبیت ظاهری کسب کرده اند بخصوص ریاست بنیاد شهید متولی خاص امور ایثارگران چرا انقدر بی غیرت و بی درد و بی تفاوت شده اند؟
گیرم که قیامتی در کار نیست وجدانتان چرا انقدر بی حس شده؟
در مقصر بودن بنیاد و سیستم فشل مدیریتی اش هیچ شک و شبهه ای نیست!
آقای ابوطالبی که مناصب مهم تشکلهای ایثارگران نخاعی و شبکه ایثارگران را تواما دارند بفرمایند که غیر از نگارش غمنامه و حرف زدن های بی نتیجه دیگر ، چه بازدهی و کار خاصی به سرانجام رسانده اند؟
ما جانبازان بیشتر از خودمان میخوریم تا از بنیادشهیدی که معلوم الحال است.
خداوند عاقبت مارا ختم به خیر بگرداند.
وقت بخیر
جناب آقای دکتر ابوطالبی
احسنت آفرین بر شما
حرف دل جانبازان قطع نخاعی که در منازل خود بستری هستند و روی تخت افتادند
و بدون کس و کار و مددکاری و...
همسرانشان به نیز با دردهای زیاد دست و پنجه نرم می نمایند
آبرو داری می کنند
جان و سلامتی خود را به خاطر اسلام و انقلاب اسلامی و مملکت دادند و امروز با این وضعیت جسمانی رنجور می سازند و می سوزند با زخم بستر گهنه با وضعیت کلیه و مثانه و معده و روده های که
چهل سال کم و بیش گذرونیم الان هم دکترها جواب کردند بیمارستان پذیرش نمی کنند
ناراحت و پشیمان و نادم نیستیم و نخواهیم شد اما نگرانیم از موضوعات اتفاق افتاده و می افتد
از ما که گذشت آیندگان چه خواهند گفت و چه تفسیر و تحلیل می کنند که نامزد ناکام ریاست جمهوری دق دلشو سر یه عده جانبازان قطع نخاعی بی دست و بی پا و اعصاب و روان و... خالی کرده و می کند ایثارگران باز هم پیش مرک و فدایی ملت شدند.
تا زنده ایم رزمنده ایم
خدا عاقبت ما را ختم به خیر کنه
والسلام
آخ ..
مسولین محترم درسته هر سال تعدادی جانباز و خانواده شهید داریم . اما جانبازان مخلص و با معرفت هشت سال دفاع مقدس خیلی حیفند که این طور مظلومانه و غریبانه بروند. جانباز داریم تا جانباز. رزمنده داریم تا رزمنده .
رزمنده و جانبازی که از چهار ماه پیش یک دکتری داره درباره اش اینجور شرح می دهد ، یعنی خیلی نجیب بوده . بی توقع بوده. آدم می فهمد اینها در حال پرواز هستند . یه کم بیشتر دورشان باشید.
پیرزن ۸۵ ساله می تونه چکار کنه برای چنین جانبازی ؟
قلبم از اندوه داره متلاشی می شه .
قابل توجه عزیزان اعضای محترم شبکه میلی ایثارگران
یادتان باشد روزی که خبر از غیب رسید که این بابا قرار است رییس بن یاد بشد
فاش نیوزی ها و شبکه میلی ایثارگران چ کارناوالی راه انداختند
دوستان و همقطاران عزیز فرض محال محال نیست
فرض کنید این بابا که رییس بن یاد شده مردم بهش رای می دادند
حالا رییس جمهور ایران عزیزمان بود
به جای ما به کل مردم خدمت میکرد (چ خدمتی)
خدایی مردم را خدا دوست داشت که گرفتار این بابا نکرد
یه سوال دارم .
چرا کسی نبود آقا اسماعیل را جمع کند؟
چرا چرا چرا ...
برادری نوشته بودی چقدر بی غیرت شدید ! راست گفت برادرم واقعا مسئولین بنیاد و بعضی از کارمندانش نسبت به خانواده ایثارگران بی غیرت شدن و کاری انجام نمیدهند...
پارسال کارمندی برای وام اشتغال من و خانواده ام رو بیچاره کرد که اینقدر تلکه کرد و پول و هدیه گرفت...!!!! وقتی گزارش دادم و شکایت کردم هیچ کس توی این بنیاد عریض و طویل حرکتی نکرد و تماسی نگرفت از جایی زنگ زدن که می کنیمت تو گونی ... و بازرسی هم زنگ زد و آن هم تهدید کرد که بنیاد ازت شکایت میکنه پس دیگه صداش رو در نیار ...!!!!
به همین راحتی ...
و جالبه اون شخص هم هنوز رئیس دفتر یک مدیر منطقه بوده و هنوز هم هست .....
دیگه بگردید دنبال پرتغال فروش !
شرمنده ایم که نتونستیم کاری برات بکنیم
خدا به مادر و خانواده گرامی صبر بده
اون دنیا شفاعت ما رو پیش ارباب بکن



