چهارشنبه 09 اسفند 1402 , 11:32




تو گُل هندوانه را بخور، ما هندوانه رنده شده!
فاش نیوز - یکی از آزادگان جنگ تحمیلی که زمان اسارت سن کمی داشت، تعریف میکند: «روزی به آسایشگاه ما ۳ـ۲ هندوانه دادند که به چند نفر بیشتر نمیرسید. مسئول آشپزخانه اردوگاه راهکار جالبی به ذهنش رسید و مشکل را حل کرد.»
بوی خوشی که از هندوانهها بلند شده بود، هوش و حواس آدم را میبرد. داشتم کار بچهها را تماشا میکردم که ارشد اردوگاه یک قاچ شتری کوچک از هندوانه برید و گرفت جلویم و گفت: «مهدی! بیا اینو بخور.»از کارش تعجب کردم. میدانستم همان یک قاچ کوچک حداقل سهم دو نفر است. طوری که بهش برنخورد دستش را پس زدم و گفتم: «دست شما درد نکنه. نمیخوام.»رضا و بچههایی که آنجا بودند، کوتاه نمی آمدند و اصرار میکردند که هندوانه را بگیرم. میگفتند: «مطمئن باش همه راضی هستن. اگه نگیری ناراحت میشیم.»این دفعه اولی نبود که بچهها اصرار میکردند که سهمشان را به من ببخشند. تا آن موقع چند بار پیش آمده بود که بعضیها از خیر سهمشان در نان و خوراکیها میگذشتند و آن را برای من میآوردند.
منبع: کتاب «سرباز کوچک امام» به قلم فاطمه دوستکامی



