شناسه خبر : 112267
شنبه 30 تير 1403 , 12:00
اشتراک گذاری در :
ادبیات ایثار و شهادت

نمازشب‌خوان‌هایی که «پالگدکُن» بودند

فاش نیوز

۲۲ نفر در یک چادر می‌خوابیدند و جا برایشان تنگ بود. نصفه‌شب‌ها اگر کسی می‌خواست از چادر بیرون برود، صدای همه را در می‌آورد.

حاج حسین یکتا یکی از رزمندگان و روایتگران دوران دفاع مقدس تعریف می‌کند: «قبل یکی از اعزام‌هایمان به جبهه، به انرژی اتمی در شرق تهران رفته بودیم. در اعزام قبلی نیروی اطلاعات بودم. حداکثر ۵ نفر در یک سنگر می‌خوابیدیم. آقای خودمان بودیم‌. هر وقت می‌خواستیم می‌رفتیم و هر وقت می‌خواستیم می‌آمدیم. اما اینجا ۲۲ نفر سر یک سفره غذا می‌خوردیم و می‌خوابیدیم. کانکس‌ها کفاف این همه نیرو را نمی‌داد و مجبور بودیم در چادر بخوابیم. لنگ و پاچه‌مان در سر و کله همدیگر بود. مگر ۲۲ نفر در چادر جا می‌شدند؟ یک نفر که غلت می‌زد، ناله کناری‌اش بلند می‌شد. اگر کسی می‌خواست دستشویی برود، همه را لگد می‌کرد. نصفه شب‌ها نمازشب‌خوان‌ها برای دستشویی و وضو در دل شب از چادر بیرون می‌زدند. اسمشان را پالگدکن‌ها گذاشته بودند! شب اول خوابم نمی‌برد. جایم تنگ بود؛ عادت نداشتم. چادر از صدای نفس‌های منظم و کشدار پُر بود. شروع کردم به خیالبافی؛ چادری را که زیرش خوابیده بودیم، تبدیل به چادر زنانه کردم. چشم‌هایم را می‌بستم و روی سربچه‌ها می‌انداختمش؛ چه قدر خنده‌دار می‌شدند. یکی دماغش بزرگ بود، یکی ریش و سبیلش در چشم می‌زد، یکی هم چادر برایش کوتاه بود. یک دفعه با نچ محکمی از گوشه چادر به خودم آمدم. حواسم نبود و داشتم بلند بلند به افکارم می‌خندیدم.»

منبع: کتاب «مربع‌های قرمز» به قلم زینب عرفانیان

منبع: خبرگزاری فارس
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
عکس روز
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi