شناسه خبر : 112659
شنبه 13 مرداد 1403 , 11:42
اشتراک گذاری در :

مبانی اقتدار و تحول نسلی رهبران

فاش نیوز -  امر اقتدار ناظر بر حقِ اخلاقی، برای سیاستگذاری و حفاظت از عناصر همبستگیِ نظام اجتماعی( ارزش، هنجار، نهاد، نقش) است.

در محافل سیاسی این روزها، بازار بحث از"اقتدار و تحول نسلی رهبران" و چگونگی ِتنظیمِ رفتار حکومت شوندگان، داغ است.

اَبَر رخداد تحول نسلیِ رهبران، نخستین بار پس از شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) اتفاق افتاد و جامعه ی نوپای اسلام را دستخوش عدم تعادل های سرنوشت ساز کرد.

امروزه ایرانیان با دو واقعیت گریز ناپذیر مواجه هستند:

  • تحول دیجیتال
  • تحول نسلی رهبران(دینی و سیاسی)

تحول اخیر، به مثابه یک روند طبیعی! از آن رو بسیار مهمتر ارزیابی می شود، که برای ترسیم نقشه ی راه در تاریخ، یک نقطه ی عطف و آرامش اجتماعی؛ می سازد.

در این جستار؛ بر ظرفیت بی نظیرِ "اقتدارِ دین بنیان" پرتویی می افکنیم.

هدف، نشان دادن ضرورت تطابق آن با مقتضیات این زمان است.

مفروض است:

همواره اقتدار فراتر از" قدرت [1]"  به اندیشه؛ رخت عمل می پوشاند، نتیجه ی همراهی فرمانده و فرمانبر! در ایمان و اعتقاد به اصول دین و مذهب، کسب پیروزی در میدانِ  زیستِ سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و ... خواهد بود.

 رمز و راز این پیروزی عبارت است از حفاظت از:

 " شأن و منزلت اجتماعی" به مثابه اساسی ترین جنبه از تقسیم بندی جامعه[2]"

به لحاظ نظری:  

این حراست و مراقبت شرط لازم برای قبول اقتدار است ، چراکه:

"آگاهی دستور گیرنده از حق بالا دست، برای صدور دستور، آن را قابل پذیرش می کند.»

کانون کسب این آگاهی الهیات سیاسی است. براین اساس ، مردم با میل رغبت از رهبری پیروی و پیروزی اورا کامیابی وموفقیت خود می دانند.

فرضیه

الف: باتبدیل دیجیتالیسم به روح زمانه؛ زمینه ی افول سنت فراهم می شود و  نیروهای اجتماعی از یکدیگر دور می شوند.

ب: درک ناصحیح از سیر تحول نسلی رهبران؛ باعث ایجاد فاصله ی بین مردم و حکمرانی در تاریخ فردا خواهد شد.

ج: دانش جامعه شناسی می تواند ابتکارعملِ " آماده سازیِ ذهن جامعه برای تحولات در راه" را از فضای مجازی بگیرد.

 

 «هر اندیشه ای که به عمل منتهی نشود، مرض است(1)» علی الخصوص امروز که شارلاتانیسم رسانه ای«در پی خواب کردن شهروندان در زمان عادی:

" یعنی زمانی که باید آنان را  بیدار نگاه داشت "

می باشد.(2)»

راهکار: درمان سیاسی و تبیین علمی راه های دست یابی یه آرامش اجتماعی است. ...

اینک: امورسرشتی و سرنوشتی ، گرفتار توفانِ" رایانش ابری"  شده اند.

  ابری که در ظاهر:

« اَندَر پی! هزاران روشنی دارد»

  در حقیقت:

«فضا را تیره می دارد، ولی هرگز نمی بارد!»

گاهی، با واژه آرایی و داستان سرایی می توان هر چه شُسته رُفته ؛ منظور را رساند!  

اینک شارلاتانیسم رسانه ای؛ کهولت سنی در برخی از رهبران دینی و سیاسی، را دستمایه ی  ایجاد خلاء عاطفی و پریشان خاطری و ابهام ذهنی، قرار داده و از آن ، سکوی پرتابی برای پرسش از "امر اقتدار و کسب قدرت" ساخته است.

مبنای آن پرسش، مشاهده است:

در این نگرش که در یک سو:

بخش زیادی از مردم ناچارند برای بدست آوردن ضروریات زندگی، چنان کار کنند که به سانِ "دَمِشق" عشق فراموش شود! و برای نیل به اهداف دیگرِ زندگانی، چندان رمقی باقی نماند. ...

اما در سویی دیگر:

 « اقلیتِ کوچکِ کُندِ کاهل! بیم آن ندارد که ناچار به کارکردن شود، اگر آقای فلان به نمایندگی مجلس برگزیده شود، هم خودش و هم زن [و بچه اش] خوشوقت می شوند، خانم فلان از توفیق شوهرش، کاملا خاطر جمع است، دلش می خواهد که بهتر از خانم بهمان  لباس بپوشد ...(3)»

سوداگران بازار اندیشه، از این نا همطرازی در تلاش معاش، بیل و کلنگ دیجتالی ساخته و به بنای قدرت و اقتدار در حکمرانی دینی می تازند!

یعنی آن  نظامی سیاسی که یاد آور "خاطره ی ازلی" و ادبیات رهایی بخش است، از سوی اقلیتِ کوچکِ کُند کاهل یا کولبرانِ سیاسیِ مدعی ژن برتر؛ به شیوه ای دلبخواهانه، معنا می شود:

همان« اقلیتی ممتاز، که در فراوانی بسر می برد، در حالی که توده ی مردم محرومیت های شدیدی راتحمل می کنند ...»

 اما شسته رفته تر از بیان «ماکس وبر»  نمی شود نقش "اکثریت ممتازِ واقعی!" را نشان داد. او پس از مطالعه ی( البته نا تمام) اندیشه ی اسلامی و احیانا آگاهی از خاطره ی ازلی! می نگارد:

هرگاه کسانی مانع از کشته شدن حتی« یک زن باردار» شوند؛ زندگی« فرزندان او را تا هزار نسل» تضمین کرده اند. ...

 راه حل جانشین رهبری نیز درسامانه ی تفکر«وبری/ نمونه ی آرمانی[3]» با اندیشه اسلامی قرابت دارد:

  1. تعیین جانشین از سویِ رهبر اصلی
  2. واگذاری رهبری به فرزندِ رهبر اصلی

به دلیل حساسیت و اهمیت موضوع، اندکی از نزدیک به  دو نکته در تحول نسلی رهبران می نگریم، تا با سلطه گرایی(توتالیتاریسم) «آرنتی» اشتباه گرفته نشود.

نکته ی اول:

چنان که «آرنت» نگاشته« ... پیشوا تجسم اراده ی ملت است و برای اقتدار و مرجعیت او، حدی وجود ندارد و بنا بر این مأموریت تاریخی، برتر ازهمه ی تشریفات قانونی است. ...

[درهمین راستا، درآلمان هیتلری] ایدئولوژی، سنتِ مبهمِ آلمانیِ پیشوا را دست و پا کرد.(4)»

نکته ی دوم:

بنا بر نظر معلم ثانی «ابونصر فارابی»« بهترین رئیس، کسی است که بهترین اندیشه ها و چاره جویی ها را در راه رسیدن مردم به اهداف و امیال گونا گون خود به کار برد، و بتواند سود آنان را از دستبرد دشمنان  نگه دارد، وخود از اموال آنها چشمداشتی نداشته باشد.(5)»

دقیقا به همین دلیل، پژو هشگران از طایفه انصاف بر" تفاوت از زمین تا آسمان" و نقش "سروش غیبی[4]" در عصر دیجیتال تمرکز دارند تا "مردانی گستاخ و مُتجاسِر" دین را پله ی جیفه ی دنیا! نکنند و از تاخت و تاز بر  مبانی و جایگاه رهبران دینی و سیاسی دست بر دارند.

به حکم واقع گرایی و به قول سهراب:

چشم ها را باید شست

جور دیگر باید دید

تکان دهنده ترین صحنه در زمینه ی" اقتدار و تحول نسلی رهبران" در تاریخ اندیشه ورزی  اسلامی بعد از شهادت امام علی (ع) روی داد:

«خیلی زود، ایمانِ دینی، از حکومت افتاد. [حضرت] علی (ع) شور و ایمان اصلی، را در میان گروهی از مؤمنان زنده نگه داشت، ولی در جنگ داخلی شکست خورد، و سرانجام به شهادت رسید.

 پس از او خاندان بنی امیه، سرسخت ترین دشمنان پیامبر[ص]  به خلافت رسیدند و هرگز دیانت او را ؛ جز به مصلحت سیاسی! نپذیرفته بودند.

 ابو سفیان از روی ناچاری مسلمان شده بود ...،  کسانی که پیامبر را آزار می دادند و هواداران بت پرستی، فرمانروایان دیانت شدند؛ شاید گناهان دوران جاهلیت با سجایای جدید خاندان اموی پاک می شد! ...»

 به نظر می رسد در آن دوره"ساختمان اجتماعی"  استحکام ضروری و لازم  را برای ایستادگی در برابر" رویدادی بسیار ناگوار" و تحولات در راه نداشت که تاریخ چنان که افتد و دانی، طوری دیگر رقم خورد! ...

مع الاسف امروزه نیز بویژه برای بخشی از نسل جوان! این طرز تلقی ایجاد شده که« دیگر از تقوا، توفیق حاصل نمی شود!» تا اهالی آن، بدلیل ترس از پلیس درونی و نیز ملاحظات اخلاقی از ارتکاب جرم های فاجعه انگیز خود داری کنند. ...

این بی اعتمادیِ مزمن با گاز زدن به سیب تلخ در جنگل الکترونیک ایجاد شد. ...

امر حیرت انگیز اینجاست که پزشکان متخصص، هنوز روزه ی سکوت را نشکسته اند! تا راه درمان سیاسی این بی اعتمادی را بیان کنند! و ابتکار آماده کردن ذهن جامعه برای گفتگو از "مقتضیاتِ تحولات در راه" را از فضای مجازی بگیرند.

پرواضح است که غول  دیجیتال از«سیاه چاله های نگون بختی» به چراغ جادو برنخواهد گشت و بی محابا «گناهِ الحاد/گناهِ نابخری یا نادانی! را بیش از پیش نشر خواهد داد! ...

ای کاش، نقل تاریخ در عصر دیجیتال، بدور از حب و بغض، از شرح دلبخواه وقایع فراتر برود و مانع از ارئه ی آگاهی کاذب شود. چراکه:

خطر آگاهی کاذب، صرفا نا توان سازی درک واقعیت نیست، « بلکه خطر این است  که بر سر راهِ فهمِ  واقعیتی که دنیاهای مارا تشکیل می دهند؛ مانع ایجاد می کند!»

امروز، فناوری فکر غربی امکان دروغ پراکنی را چنان پرورانده! که حتی یک کودک سانِ نابالغ فکری! قادر است « برای بکار گرفتن بسیاری دروغ ها و فریب ها عزم جزم کند [ و بر چهره ی] مردانی متبرک به فضل ایزدی(6)»با تکیه برگمانه زنی های خصمانه! پنجول بکشد.

کمترین پیامد اجتماعی تن دادن به دروغ های پَستِ تبلیغاتی و به تعبیر « پوپر» « دروغ شاخدار، والا،کریمانه و بزرگوارانه! » این است که از سوگند و قَسَم و آیه!  شالوده شکنی می کند.

این رواداری شالوده شکنانه، با ایجاد "اختلال سلوک در برخی کولبران سیاسی!" زمینه ساز ایجاد نوعی نگرشِ موسوم به"ضدِّ الاهیاتِ رهایی بخش" خواهد شد و حرمتی که قدرت رهبران دینی و سیاسی بر آن متکی است، را از بین خواهد برد.

نتیجه گیری:

در پژوهش سیاسی باید احتیاط کرد، و در این راه لغزان و نا هموار، باید از نتیجه گیری شتاب زده پرهیز نمود، ولی بی تفاوتی هم جایز نیست. تحول نسلی در رهبران در حکمرانی دینی از قاعده ای فراتر از «نظام های پارلمانی و ریاستی»پیروی می کند.

در این نظام ها، چنان که «هانا آرنت» در توتالیتاریسم(حکومت ارعاب، کشتار، خفقان) نشان می دهد « می توان به یاری رسانه های گروهی امروزی، می توان پیشوا و رهبر بافره[کاریزما] ساخت!» ...

 اسلام یک "نظامِ دولتی" و دارای نظریه ی سیاسیِ والایی است که به شکل های مختلف  اجرا گردیده است. در این نظام، نخستین مسئله ی منافشه بر انگیزپس از رحلت رسول اکرم(ص)« مسئله ی جانشینی  و رهبری سیاسی و دینی» بود. بر سر این مسئله خوارج و شیعیان و اهل سنت و جماعت پدیدار شدند. ...

 در جهان بینی مبتنی بر ادیان ابراهیمی(ع) با خوانش اسلامی؛ خودِ مردم ، تصمیم گیرانِ  قدرت و  بازیگرانِ اصلی عرصه ی زندگی سیاسی؛ می باشند و نهادهای سیاسی نیز با همه ی پیچیدگی ها و گستردگی و تنوع؛ نتیجه ی اراده و خواست مردم اند .

هرچند فراز و فرود قرون و اعصار نهادها را صیقل می دهد و کار آمدی را با مقتضیات زمان متناسب می سازد، ولی تحول نسلی رهبران، از تقلیل جایگاه والای جهان بینی دینی، به مفهوم نوظهور اید ئولوژی، تأثیر معنا دار  پذیرفته است. ...

چه بسا، به دلیل خلأ حاصل از عزل خدا با انقلاب 1789 فرانسه! و ابتکار عمل « دو تراسی» در رواج واژه ی خود ساخته ی اید ئولوژی در ادبیات سیاسی، زمینه و امکان تکیه زدن« گروه حراف و زد و بند چی و بی چشم و رو و قداره بند» نیز بر جایگاه رهبری مردم فراهم شد:

« به صورت عینی تر و ملموس تر ، بی گمان بازهم یک دسته ی کوچک، پس از پیروزی سیاست جدید را تعیین می کند و مشیِ مبارزه را تغییر می دهد. ...»

وبا سوارشدن بر موج تحولات قابل پیش بینی و در راه؛ ازجمله: 

  • خلاء عاطفی
  • پریشانی جمعی
  • گسترش ابهام ذهنی

موجب شکل گیریِ نهاییِ نوعی "اضطراب وجودی" می شود.

 این اضطراب؛  از رهگذر ابزار فرا ارتباطیِ اینترنت! تشدید خواهد شد. ابزاری که، علاوه بر تغییر شیوه ی زندگی روز مره؛ به نظر می رسد، عزم خود را برای ایجاد تحول عظیم اجتماعی، در جامعه ی ایران فردا ! جزم کرده است. ...

 این روند احتمالی! می تواند منجر به بروز حالت "بی تعادلیِ بزرگ" شود و به تدریج« زمینه ی ناسازگاری و نفی!» را فراهم سازد.

 دقیقا به همین دلیل، جامعه و فرهنگ(جهان اجتماعی) هم اکنون نیازمند یاریِ اندیشگرانِ سیاست است.

سخن آخر

به راستی که کمتر واژه هایی چون اقتدار و قدرت وجود دارند که با این همه پر کاربردی؛ اما برای درک معنی و مفهوم آنها، چندان احساس نیازی به تأمل عمیق نمی شود.

 سامانه ی فکری که  از 1372 با ورود اینترنت؛ به سان بختک بر سر مفاهیم اقتدار و قدرت در ایران اسلامی افتاد! بر شعله ی«جدال میان بساط کهنه ی  قدما و طرح نو متأخرین» می دمد. ...

 گسترش دیجیتالیسم و تبدیل شدن به روح زمانه؛ آن شعله را سرکش کرد!

 پیامد دور شدن نیروهای اجتماعی از یکدیگر وکشمکش وعناد ورزی، نوعی انقطاع تاریخی همه جانبه؛ پرهزینه و بحران آفرین خواهد بود و ممکن است« هر روز، به خشونت بیشتر"نیاز و گرایش" یابند!»

 

 

پی نوشت:

[1]: از حیث الهیات سیاسی ، اقتدار ناظر به حکمرانی حاکم بر سایر افراد است، و"یک منبع آن - منبع ذاتی / جوهری- « از قداست  و ارتباط با باریتعالی نشأت می گیرد...(7)» ولی « قدرت، همیشه محدود  به هدفی است که برای دست یافتن به آن طرح ریزی شده،(8)»  و به لحاظ نظری دست یابی به آن هدف در عصر دیجیتال مع الاسف انگار صرفا از این گذرگاه امکان پذیر است.

[2]: « جامعه از سه جهت  اساسی تقسیم بندی می شود:

  1. شأن و منزلت اجتماعی
  2. قدرت اقتصادی
  3. قدرت سیاسی(9)»

 [3]:نمونه ی آرمانی در جامعه شناسی  وِبِر مفهوم دقیقی از یک واقعیت منفرد است. منظور او از واقعیت منفرد "کاریز ما" است.« وجه مهمِ اندیشه ی کاریزما ، تجدید سنت است ... ، میان رهبر و پیروان کنش عاطفی و رابطه ی ارادت بر قرار است. ... »

[4]: در آزمایشگاه سیاست پژوهی یا یونان باستان: « اداره ی معبد دلفی سرانجام با رشوه خواری کاهنه ی معبد» باعث رواج تصوری شد که  بر اساس آن اداره ی سیاسیِ سروش غیبی، موجب آزادی اندیشی است و «دست رومیان را باز گذاشت تا بی آنکه از کفر بترسند؛ معابد یونان را از تمامی قدرتشان خالی کنند.»

منابع م مآخذ

  1. ویل دورانت؛ درباره ی معنای زندگی
  2. موریس دو ورژه؛ جامعه شناسی سیاسی
  3. برتراند راسل؛ قدرت
  4. عبدالحمید ابوالحمد؛ مبانی سیاست
  5. جود طباطبایی؛ زوال اندیشه ی سیاسی ...
  6. کارل پوپر؛ جامعه ی باز و دشمنان آن
  7. سید عبدالعلی قوام؛ سیاست های مقایسه ای
  8. عبدالرحمن عالم؛ تاریخ فلسفه ی سیاسی غرب ...
  9. حسین بشیریه؛ جامعه شناسی سیاسی ...
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
عکس روز
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi