شنبه 03 شهريور 1403 , 12:00




شهید انسانساز!
فاش نیوز - سیداسدالله لاجوردی از پس غبارها از سیاهچالهای شاه تا آموزشگاه انقلاب دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان «انسانی سالم به زندان آمدم و کلکسیونی از مرض را با خودم خواهم برد» این جمله بخشی از پرسشنامهای است که شهید سیداسدالله لاجوردی هنگام آزادی از زندان شاه، تکمیل کرد. او سالهایی بسیار سخت را در زندانها و سیاهچالهای رژیم شاه گذراند. ۹ سال از ۱۴ سال پس از تبعید حضرت امام (رضوان الله علیه) را در همان زندانها طی کرد، بنا بر اسناد ساواک، دید چشم چپ خود را از دست داد، دچار درد شدید کمر و زخم معده گردید و ناراحتیهای بسیاری را در اثر شکنجههای قرون وسطایی مزدوران شاه تحمل کرد. آخرین دوره زندان شهید لاجوردی که به 18 سال محکوم گردید. ... در سالهای پس از انقلاب، زندانبان همانهایی شد که روزگاری با بدترین روشها در زندان ستمشاهی آزارش داده بودند.
پس از انقلاب که به فرمان حضرت امام، مسئولیت دادستانی انقلاب تهران و ریاست زندان اوین را برعهده گرفت، بهترین ساختمان زندان (که در زمان رژیم شاه، مجتمع اداری و محل اقامت رؤسای زندان بود) را برای نگهداری و آموزش تحت عنوان آموزشگاه در اختیار زندانیان قرار داد. کتابخانه نسبتا بزرگی برای استفاده زندانیان برپا کرد، آنها را از تلویزیون و همچنین شبکه داخلی زندان و تازهترین روزنامهها و اخبار بهرهمند ساخت، برای فراگیری کار و حرفه و احتمالا باری از دوش خانواده برداشتن، کارگاههای متعددی به وجود آورد و با بودجه محدودی که در اختیار داشت و کمکهای مالی برخی از دوستانش، دستگاهها و وسائل فنی این کارگاهها مانند چرخهای خیاطی و دوزندگی و کفش دوزی، ماشینهای نجاری و چوب بری و مکانیکی و کشاورزی و... را خرید و در اختیار زندانیان قرار داد تا هم حرفهای بیاموزند، هم به کاری مشغول شوند و هم با حقوق و حقالزحمهای که دریافت میکنند، احیاناً بتوانند به خانوادههایشان، کمک مالی بکنند.
او برای زندانیانی که تمایل داشتند، کلاسهای آموزشی مختلفی به وجود آورد، زمینه کارهای تحقیقی و هنری و ورزشی و... آنان را فراهم کرد. بسیاری از زندانیانی که در بیرون فرصت تحصیل یا تکمیل آن را پیدا نکرده بودند، با نظارت وزارت آموزش و پرورش شاغل به تحصیل شدند، از آنها امتحان رسمی به عمل آمد و حتی مدرک تحصیلی خود را دریافت کردند. برای نخستین بار درون زندان اوین، استخری را برای استفاده همه زندانیان فراهم آورد و نکته جالب اینکه برخی از خاطره پردازان فراری به خارج کشور که دورانی را در زندان اوین گذرانده و انواع و اقسام افتراها و تهمتها را به زندانبانان خود نسبت دادند هم نتوانستهاند این خدمات حاج اسدالله لاجوردی را نادیده بگیرند و در هر صورت به گوشهای از آنها اعتراف کردهاند و همین میتواند گواهی دیگر بر عظمت کاری باشد که شهید لاجوردی در زندانها انجام داد. ...
وقتی در حسینیه آموزشگاه زندان اوین، دو زانو در کنار زندانیان مینشست و به احوالپرسی با آنها مشغول میشد، همه تبلیغات و حرفها و تهمتها نزد همان زندانیانی که پیش از این به او تهمت و افترا بسته بودند، به یکباره همچون دیواری شیشهای میشکست و فرو میریخت..... اما متاسفانه برخی از مسئولین، سادهزیستی و قاطعیت انقلابی و رأفت اسلامی حاج اسدالله را تاب نیاوردند؛ تا جایی که او را از دادستانی انقلاب و ریاست زندان اوین کنار زدند. اما پس از چند سال، مجددا به همکاری دعوت شد و اینبار رئیس سازمان زندانها شد. شهید لاجوردی در این سازمان همچنان از امور زندانیانی که با عفو حضرت امام به جامعه باز میگشتند و نیاز به شغل داشتند، غافل نمیشد.
شهید لاجوردی در سازمان زندانها، ادارهای به نام «مراقبت پس از خروج» برای کمک به زندانیان آزاد شده به وجود آورد و از طریق این اداره، بسیاری از زندانیان مشمول عفو حضرت امام که در محیطهای شغلی به سختی پذیرفته میشدند مشغول کار یا تحصیل کرد. او اهل تجمل و تکلف نبود و در همان سازمان زندانها، بسیاری از روشهای زائد و اشرافیتهای اداری را ملغی کرد. تشریفات کاذب را حذف نمود و امور پرهزینه بیمورد را کنار گذارد.
به قول دوستان و یارانش، او کم هزینهترین مسئول نظام بود. شهید لاجوردی باز هم تحت فشار و با سعایت برخی از مسئولین، از مسئولیت فوق کنارهگیری کرد و به قول خودش سبکبال و آسوده خاطر به همان مغازه کوچکی بازگشت که از سالهای پیش از انقلاب واقع در بازار در اختیار داشت و با همان دوچرخه قدیمیاش رفت و آمد میکرد. اما اول شهریور 1377، در حالی که در مغازه کوچکش مشغول گپ و گفت با دو نفر از دوستانش بود، هدف منافقین تروریست قرار گرفت.
او به آرزویش رسید؛ که همواره شهادت را برای پایان زندگیاش از خدا طلب میکرد و حقیقتاً که مردن برای شخصیت بزرگی چون لاجوردی خیلی کم بود.



