24 تير 1404 / ۱۹ محرم ۱۴۴۷
شناسه خبر : 114426
یکشنبه 06 آبان 1403 , 11:10
یکشنبه 06 آبان 1403 , 11:10


چرا جنگ شد؟
سپهر خلجی
سازماندهی اتباع، راهبرد همزیستی و توسعه
ابراهیم شعبانلو
درسی که هنوز نگرفتهایم(بخش دوم و پایانی)
رضا علامهزاده
تغییر پارادایم یا پارادایم تغییر
محمدکاظم انبارلویی
صلابت شیرزنان زینبی در قاب تلویزیون
مریم عرفانیان
بازخوانی جهانبینی تمدنی از کربلا تا امروز
فاطمه کاوند
از «صبر استراتژیک» تا «ابهام استراتژیک»
حسن رشوند
مکانیسم ماشه کاغذپاره است فریب نخورید!
حسین شریعتمداری
ناکارآمدیِ فتنهگریهای داخلی، دلیل رویاروییِ مستقیم با ایران
امانالله دهقان فرد
سمت عاشقانهترین سرنوشت
رضا امیریان فارسانی

پلهپله تا روشنایی حضور
سیدهزهرا صدر
یار خوب تمام ماجراست!
بتول شایسته
وقـت ملاقـات
ابوالقاسم محمدزاده
از کودکان در جنگ چهخبر؟
نادیا درخشانفرد
نامهای از ایران به غزه
نیره قدیری

به رهبرم بگویید ابوالفضل شما را خیلی دوست داشت
قلمدار مهاجر
النگوی طلایی که بهجای سفر کربلا خرج لبنان شد
فاش نیوز - همسر شهید پالیزوانی یک قطعه طلا را برای خرج سفر کربلا خریداری میکند اما بعد از جریانات اخیر لبنان تصمیم میگیرد، بهجای سفر کربلا النگو را به لبنان کمک کند، تا اینکه اثر این کار را در رؤیای صادقانه به او میگویند.
این روزها مردم کشورمان هر طوری که میتوانند با جانودل به مردم به فلسطین و لبنان کمک میکنند. از کمکهای چند هزار تومانی تا میلیاردی. حتی برخی از بانوان طلاهای خودشان را به مردم فلسطین و لبنان کمک کردند و کاری با افزایش قیمت طلا ندارند. فهیمه صابری همسر شهید مرتضی پالیزوانی هم یکی از بانوانی است که علاوه بر کمکهای نقدی، نیت میکند النگوی طلایی را که برای خرج سفر کربلا نگه داشته را به جبهه مقاومت کمک کند. وقتی پای صحبت با خانم صابری مینشینیم، در ابتدا تمایلی ندارد درباره کمک خودش به لبنان صحبت کند اما از طرفی هم میگوید فقط به این خاطر، این قضیه را روایت میکنم که دلگرمی باشد برای آنها که به لبنان کمک کردهاند و یقین داشته باشند این کمکها در مسیر حق انجامگرفته است.همسر شهید پالیزوانی در این باره میگوید: من یک النگوی طلای دستدوم خریده بودم و نگه داشتم تا خرج سفر کربلا کنم. اما باتوجهبه شرایط امروز جبهه مقاومت پیش خودم گفتم، الآن لبنان کربلاست. از طرف خودم و آقا مرتضی نیت کردم تا این النگو را به لبنان کمک کنم.همسر شهید پالیزوانی آن شب النگو را موقع نماز از دستش درآورده و کنار میگذارد تا النگو را به دکتر غلامی از اساتید دانشگاه امام صادق (ع) و از مسئولان جمعآوری کمک در بنیاد شهید پالیزوانی بدهد. او از این نیت خود برای کسی حرفی نمیزند. اما یک روز بعد اتفاق جالبی میافتد.
خانم صابری بیان میکند: من نیتم را به کسی هم نگفتم. اما یک روز بعد خواهرم با من تماس گرفت و گفت: دیشب خواب دیدم از کربلا برگشتی و سید حسن نصرالله و دکتر غلامی آمدند به استقبالت! با شنیدن این حرف بغضم ترکید و به خواهرم ماجرا را گفتم.وی ادامه میدهد: این النگو کمک ناچیز و ناقابلی هست به جبهه مقاومت. اما این رؤیای صادقه نشان از این است که همین کمکهای ناچیز موردتوجه شهدا و اهلبیت(ع) است.
منبع: خبرگزاری فارس


اولین محرم آسایشگاه اصفهان
جانباز کاوسی
پیغامی محرمانه به آقاسیدعلی خامنهای جوان!
حمید سبزواری
خاطرهای از عزاداری ماه محرم جانبازان در آسایشگاه
رمضانعلی کاوسی
محمدمهدی ایرانمنش سرباز کوچک حاج قاسم
راوی خواهران شهید
دلی بزرگ و ارادهای استوار در راه وطن
سید محمد مشکوهًْالممالک
زندگی جاریست!
جعفری از اهواز

