28 اسفند 1403 / ۱۸ رمضان ۱۴۴۶
شناسه خبر : 114806
دوشنبه 21 آبان 1403 , 11:37
دوشنبه 21 آبان 1403 , 11:37


چشم به روزهای روشن آینده
مهدی فضایلی
بازاریابی سیاسی یک قلدر
مصباحالهدی باقری کنی
کار زیبایی که دنیا را زیباتر میکند
علی کبیری
این احتمال را به خاطر بسپارید!
حسین شریعتمداری
یادآور مسئولیتهای بشری
امیر جانباز رضا رمضانی
صلح امام حسن(ع)
سیدمهدی حسینی
۱۴۰۳، ایران و مقاومت در موقعیتی برتر
سعدالله زارعی
ای حسن در قیام حسینی!
حسین شریعتمداری
پیام رزمایش ۳ جانبه ایران ، روسیه و چین
علیرضا تقوینیا
بعد از سوریه منتظر تجزیه ترکیه باشید
عبدالباری عطوان

سرزمین رازهای مگو
ابوالقاسم محمدزاده
زنـی در گوشۀ تاریک تصـویر
ابوالقاسم وردیانی
کسی جای تو در مرز ایستاده
عادله اصفهانی

این خاموشیها بیفایده بود!
فاش نیوز - دوران دفاع مقدس قبل از اینکه جنگندههای بعثی مناطق غیرنظامی را بمباران کنند، آژیر قرمز به صدا درمیآمد و بلافاصله برق قطع میشد. سرتیم خنثیسازی نیروی هوایی ارتش در زمان جنگ اما این خاموشیها را بیهوده میداند!
بچهها از تاریکی میترسند. حتی خیلی از ما آدم بزرگها هم از تاریکی میترسیم اما گردن نمیگیریم! شاید اصل عصبانیتمان از خبر قطعی برق این روزها در همین ترس سرکوب شده ریشه داشته باشد و آن را پشت غرغرهایمان برای از کار افتادن تکنولوژی پنهان میکنیم. با این حال بعضیها کمتر از تاریکی میترسند و کمتر هم دنبال برنامه قطع برق شهرها میگردند؛ آنها کسانی هستند که بمباران صدام در شهرها را با چشم خودشان دیدهاند. روزهای آخر آذرماه سال ۱۳۶۱ بود و بچه کوچولوهای دزفول نقشه میکشیدند که شب یلدا کدام عروسکشان را با خود ببرند تا خالهبازی دسته جمعیشان در حیاط خانه مامان بزرگ بیشتر خوش بگذرد. فرش خانه را زمین و سقف آن را آسمان جهان میدانستند و تنها غصهشان این بود که «نکنه بابایی واسه شب یلدا برنگرده خونه؟». یک دفعه صدای جیغ گوشخراشی از یک سمت آسمان پایین میآید، از بالای سرشان میگذرد و به سمت دیگر میدود و زمین و آسمان دخترکوچولوها با 2 صدای انفجار پشت سر هم میلرزد. برق میرود و خانه تاریک میشود. از پنجره علاوه بر نور خورشید، صدای جیغ و شیون به خانه میریزد و دیگر هیچ چیز مثل قبل نمیشود. این اولین باری بود که صدام مناطق غیرنظامی را بمباران کرد و بیش از ۲۰۰ خانه و مغازه را با خاک یکسان کرد. ۶۲ نفر شهید و ۲۸۷ نفر مجروح شدند.
از آن روز به بعد انگار این بچهکشی به صدام مزه کرد و رفت سروقت موشکهای زمین به زمین تا به بهانه بمباران مناطق نظامی، چند زن و بچه بیگناه دیگر را در آوار خانههایشان دفن کند. بعد از مدتی هم حملههای صدام با صدای ترسناک «علامتی که هماکنون میشنوید، اعلام خطر یا وضعیت قرمز است.» به همه اطلاع داده میشد و همزمان با صدای آژیر، برقها میرفت. اما قطع برق برای کسی مهم نبود. آخر هرکس یکی از بچهها را میزد زیر بغلش و به سمت پناهگاه میدوید. بعضیها هم خیره خیره آسمان را نگاه میکردند تا ببینند هواپیما، کجای آسمان است یا خرج موشک کی میافتد و قرار است کدام خانه با خاک یکسان شود.بعد از مدتی مردم یاد گرفتند همیشه چراغ قوه و شمع دم دست داشته باشند تا در تاریکی خانه و خیابان و پناهگاه، پله یا تکه سنگی سر راهشان کار نیمه تمام بمب را تمام نکند. علیاصغر هاشمی که شبهای بمباران صدام را تجربه کرده، به خبرنگار فارس میگوید: «آن زمان به ما میگفتند برقها را خاموش میکنیم تا هواپیماهای دشمن نفهمد کجا خانه است و نتوانند آنجا را بمباران کنند.»
جواد شریفیراد سرتیم خنثیسازی نیروی هوایی ارتش در زمان جنگ، درباره این خاموشیها میگوید: «خاموش کردن لامپها هیچ تاثیری نداشت. اصلاً چراغ خاموش کردن هیچ ربطی به آن بمب انداختن نداشت. خلبان میگ ۲۵ بعثیها در آسمان اصلاً چیزی نمیدید. او ۲۵ کیلومتر بالاتر از تهران بمبش را رها میکرد. در ضمن باید بمبش را ۲۰ کیلومتری تهران رها میکرد تا بمب بخورد به تهران. اگر میآمد بالای سر تهران میدید که کدام چراغ روشن است، آن وقت بمبش را رها میکرد، بمبش میخورد ورامین!»او میگوید: «اصلاً امکان اینکه جای خاصی را بشود زد، وجود نداشت. مثلا اینکه خلبان هواپیما بخواهد تصمیم بگیرد مهدیه تهران را بزند، امکان نداشت. یا مثلا روز قدس صدام اعلام کرده بود من خیابان انقلاب را میزنم، آمد و بمباران هم کرد، ولی فکر میکنید بمبش کجا رفت؟ کهریزک.»
حالا ولی خاموشیها به تهران بازگشته است. هرچند هیچ هواپیمایی جرأت نزدیک شدن به آسمان ایران را ندارد و در خلال جنگ عراق علیه ایران هم حتی یک وجب از خاک کشورمان از دست نرفت.
منبع: خبرگزاری فارس


دیدار در باغ
زهرا ترابی
خاطره ای از شهید همت بهروایت حاجقاسم
به روایت حاجقاسم
یک عطسه تا ابدیت!
رضا امیریان فارسانی
آخرین گلولهای که در عید غدیر شلیک شد
حمید تقیزاده

