پنجشنبه 01 آذر 1403 , 00:00




ماجرای سربازانی که برای حضرت زهرا(س) کارگری کردند!
گفت: چرا کارگر نمیگیری تا گندمهایت را درو کند؟ این کارها دیگر از تو گذشته! عرض کردم: خانم شما که میدانی تنها پسر و مرد خانواده ما به شهادت رسیده است. درآمدمان نیز کفاف هزینه...
فاش نیوز - تابستان ۱۳۶۳ درشاهرود، هنگام آموزش سربازان در صحرا، با مادری به همراه دو دخترش برخورد کردیم که در حال درو کردن گندمهایشان بودند.
فرماندهی گروهان گفت: مسلم بیا سربازان دو گروهان را جمع کنیم و برویم گندمهای آن پیرزن را درو کنیم.
به پیرزن گفتم: مادر شما به همراه دخترانتان از مزرعه بیرون بروید تا گندمهایتان را درو کنیم؛ فقط محدوده زمین خودتان را به ما نشان دهید.
پیرزن تشکر کرد و گفت: پس من میروم برای کارگران حضرت فاطمه سلاماللهعلیها مقداری هندوانه بیاورم!
از ۹ صبح تا ظهر، با پانصد سرباز تمام گندمها را درو کردیم.
وقتی گندمها را تحویل دادیم، به پیرزن گفتم: مادر چرا صبح گفتید میروم تا برای کارگران حضرت فاطمه سلاماللهعلیها هندوانه بیاورم؟
گفت: دیشب حضرت فاطمه سلاماللهعلیها به خوابم آمد و گفت: چرا کارگر نمیگیری تا گندمهایت را درو کند؟ این کارها دیگر از تو گذشته! عرض کردم: خانم شما که میدانی تنها پسر و مرد خانواده ما به شهادت رسیده است. درآمدمان نیز کفاف هزینه کارگر را نمیدهد؛ مجبوریم خودمان کار کنیم.
بانو فرمودند: نگران نباش! فردا کارگران از راه خواهند رسید. امروز هم که شما این پیشنهاد را دادید، فهمیدم این سربازان، همان کارگران حضرت زهرا(س) میباشند.
با شنیدن این حرفها، ناخودآگاه اشک از چشمانم جاری شد و گفتم: سلام بر تو ای حضرت زهرا(س)؛ فدایت شوم که ما را به کارگری خود قابل دانستی.



