شناسه خبر : 116285
دوشنبه 08 بهمن 1403 , 11:43
اشتراک گذاری در :

عــروج

فاش نیوز - تو بی‌تابی، هوا تاریک است و وارد حرم می‌شوی. روشنی گلدسته‌ها و گنبد زرد، آسمان حرم را روشن کرده است. 
«السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا المرتضی» 
صدای دعا را می‌شنوی که از هر طرف گوش‌هایت را نوازش می‌دهد. خودت را کنار حوض بزرگ وسط صحن می‌رسانی. چهره زلال آب، سایه روشن است و تو دست به آب می‌زنی و مشتی آب به صورتت می‌پاشی و وضو می‌گیری. 
گوشه‌ای از حرم روی سنگفرش می‌نشینی و به گنبد نگاه می‌کنی. اشک مجالت نمی‌دهد. درست مثل آن شب که تا صبح‌گریه کرده بودی؛ اشک می‌ریزی. 
صورتت خیس اشک می‌شود. زیارتنامه‌ات را باز می‌کنی و بلند بلند شروع به خواندن می‌کنی. صدایت می‌لرزد، بلندتر می‌خوانی: «سبحان الله و الحمدالله و لا اله الاالله و الله اکبر» و بعد سکوتی عمیق. کبوتری حرم مدام در آسمان می‌چرخد و تو تازه متوجه آن‌ها شده‌ای. 
گاهی کبوتری سفید به زمین می‌نشیند و بال‌هایش را روی سنگفرش پهن می‌کند و گاهی بلند می‌شود و تا آن بالاها پرواز می‌کند. موسیقی بال‌هایش زیباترین صداهاست؛ لااقل تو این‌طور حس می‌کنی. باید بروی.
«به حسین قائنی بگویید عروج کند.»
صدایی گنگ پرده‌های خیالت را نوازش می‌دهد. حضور بی‌صدا را حس می‌کنی، آن را به خاطر می‌سپاری و بوی رویش سبز به مشامت می‌رسد؛ بوی یاس! خودت را در ابتدای جاده خاکی 
می‌بینی. 
ایستاده‌ای و با لباس‌های خاکی و چفیه‌ات که روی شانه‌هایت، روی شانه‌های مردانه‌ات پهن شده است، بوی باروت را حالا احساس می‌کنی و به چهره آسمان نگاه می‌کنی که پرنده‌ای سپید بال تا بالای آن بال می‌کشد، طوری که تو دیگر آن را نمی‌بینی. 
انتهای خاکریز را چشم می‌دوزی، زانوانت سست می‌شوند و می‌نشینی. صدایت در گوشت می‌پیچد. به حسین قائنی بگویید عروج کند. بی‌تابی، بی‌تاب‌تر از قبل، اشک می‌ریزی، فریاد می‌زنی: «آمدم!»... تا 
عروج کنی. 
تو این بار حتی عکس‌های دخترت و پسرت را با خود نیاورده‌ای. پیشانی‌ات خاک تفته را بوسه می‌زند. دیگر بوی خاک را نمی‌فهمی. بوی یاس همه جا هست. آرام‌تر شده‌ای. می‌دانی که گفته‌ای باز نمی‌گردی و مصمم‌تر می‌شوی. 
دوباره همان حضور بی‌صدا را حس می‌کنی. لبخند بر روی لبان خشکیده‌ات می‌نشیند و نگاهت انتهای جاده خاکی را می‌کاود و تو می‌دانی در امتداد جاده‌ای هستی که به بهشت ختم می‌شود. بغض‌آلود زمزمه می‌کنی: «السلام علیک یا علی بن موسی الرضا».
برگرفته از خاطره‌ای از شهید حسین قاینی
|| مریم جهانگشته
منبع: کیهان
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
عکس روز
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi