شنبه 11 اسفند 1403 , 15:30




دردهایی که تقسیم نمیشود!
هیئت مهمان با تعجب تصمیم میگیرند او را همراهی کنند. دستۀ تشریفات هم منظم ایستاده و آماده استقبال هستند. بهیکباره فردی کهنسال با لباس نظامی و مدال بر سینه را میبینند که...
فاش نیوز - بنام خداوند ایثار و شهادت؛ «ن والقلم و ما یسطرون»(سوگند به قلم و آنچه را مینویسد)؛
خیلی دوست داشتم آن زیباییهایی که همواره در اطراف و بعضا" در کنار خود میبینم را به رشتۀ تحریر در آورم، استواری بچههای مخلص جنگ، همچون کوهها، خروشانی و عزم ملی مردم سرزمینم، همچون دریاها.
مینوشتم سرگذشت مردان مردی که الگویشان در وفا، غیرت، و ولایتمداری، قمر منیر بنیهاشم(ع) بود و در صبر و تحمل در عین آزادگی، امامشان سجاد(ع) بود و باز مینوشتم از زنانی که پیرو بزرگراوی عاشورا و زنده نگاهدارنده این واقعه، زینب کبری(س) بودند.
مینوشتم از کسانی که در راه اعتلای نظام مقدس جمهوری اسلامی و عزت و عظمت دادن به آن، جان خود را در طبق اخلاص نهادند و شربت شیرین شهادت نوشیدند و یا با تنی زخمی در کنارمان هستند، که البته ما آن زخمها و دردها را نمیبینیم؛ چرا؟
چون با همان روحیۀ ایثار، صبر و بردباری شهره آفاق گشتند، آه و نالهشان را نمیبینیم؛ چون میگویند دشمن را شاد میکند. اما پرپر شدنشان را احساس میکنیم. در مجالس و محافل خندههاشان را بهخوبی میبینیم، شوخیهایشان، قهقهههای مستانهشان، دل هر رهگذری را میرباید، که بعضا" به خودشان میگویند، اینها را ببین چه شادند، و گاها" هم زخم زبانی از جنس ناآگاهی نثارشان میکنند.
آنان پیرو مولایشان علی(ع) هستند که فرمود: "تنگدستی و بیماری را پنهان کردن از جوانمردان است." پس برای چه آه و ناله کنند؟
و باز مینوشتم، از بیمهریهایی که در عین بیمروتی و بیعدالتی باید تحمل کنند. اینان بهدلیل آثار باقیمانده از جنگی نابرابر، دچار ضایعاتی شدهاند. به ما نیاز ندارند که گهگاهی باری از شانههای زخمیشان برداریم. انتظار ندارند، همانند کشورهای غربی و کمونیستی، تاج گل و دستهگل هر هفته درب خانههاشان گذاشته شود؛ آنهم بهمنظور ارجنهادن به شرکت نظامیانشان در جنگهایی که بعضا" برای تجاوز و در سالهای دور به پایان رسیده، و یا در خیلی از کشورهای جهان میبینیم که رزم نظامیان خود را چگونه ارج مینهند. نمونهای از پاسداشت قهرمانان ملی کشورها را در کلیپ ارسالی(مجمع رهروان ولایت «عیاران» استان سیستان و بلوچستان) را دیدیم که حتی حضور مستشاران و مهمانان ایرانی فرمانده یگان نظامی ارتش پاکستان مانع سان دیدن بلند پایهترین فرمانده نظامی این کشور از ژنرال بازنشستهای که در زمان استقلال پاکستان تلاش و ایثار کرده بود، نشد.
موضوع کلیپ اشاره به دیدار یک گروه سیاسی - نظامی از جمهوری اسلامی با یکی از عالیترین مقامهای نظامیارتش پاکستان و بازدید از آن مجموعه دارد که در همین حین شیپوری به صدا درمیآید. فرمانده نظامیمیزبان ضمن عذرخواهی از هیئت مهمان، برای لحظاتی قصد ترک جلسه را دارد. مهمانان از علت این اقدام میپرسند و آن فرمانده نظامی میگوید، این شیپور مُبیّن آن است که پیشکسوتی دارد وارد پادگان میشود و من موظفم که شخصاً به استقبال او بروم.
هیئت مهمان با تعجب تصمیم میگیرند او را همراهی کنند. دستۀ تشریفات هم منظم ایستاده و آماده استقبال هستند. بهیکباره فردی کهنسال با لباس نظامی و مدال بر سینه را میبینند که چگونه عالیترین فرمانده دارد از او استقبال میکند؛ و بعد به هیئت ایرانی توضیح میدهد که ایشان در زمان استقلال پاکستان از مبارزان بوده است. همین!
آیا با جاماندگان دفاع مقدس و مدافعان حرم و حریم ما اینگونه رفتار میشود؟!
اگر چه خودِ این قهرمانان وطن چنین انتظاراتی ندارند، اما قبول کنیم که در حفظ کرامت و احترامشان کوتاهی شده و حتی فراموششان کردهایم، کسانی که بر حسب اعتقادات شرعی و الهی خود و لبیکگویی به امر ولی فقیه زمان خود عمل کردهاند؛ که شاید اگر خدای ناکرده در این زمان آن شرایط پیش میآمد، بازهم چه جوانانی که ما آنان را نسل سوم و چهارم مینامیم، در عرصه دفاع از کیان نظام مقدس جمهوری اسلامی، جانفشانی میکردند. البته حضور این جوانان غیور در عرصههای علمیو فرهنگی و اجتماعی و... نیز دوستان را شاد و دشمنان را خشمگین میکند.
باید مینوشتم که اینان به دنیا و ظواهرش چشم ندوختهاند و آن را وسیلهای میدانند برای رسیدن به آخرت، آنان عزیزترین و با ارزشترین موجودی خود را که همانا جان است، تقدیم کردهاند. آنان با خدای خود معامله کردهاند. اصلا این قبیلۀ عاشق، خود را بدهکار نظام اسلامیمیدانند. چرا؟ چون آنان رفتند که جان تقدیم کنند، گلچین شدگانشان، با اقتدار حماسه آفریدند و جان به جانان تقدیم کردند. اما ما ماندیم؛ و هنوز خود را تا پای جان بدهکار میدانیم و تا آخرین لحظه عمر در راستای اهداف عالیه این نظام حسینی تلاش خواهیم کرد، حتی اگر در این راه سنگبارانمان کنند. البته سنگپرانی دشمن را با قدرت پاسخ خواهیم داد. سینههامان سپر جوانان ولایی در برابر هجوم فرهنگی و نظامیدشمن خواهد بود. اما امان از برخی دوستان ناآگاه....!
پس حق این است که با این بازماندگان شاهد و ایثارگر برخوردی محترمانه داشته باشیم. از قولهای بیعمل خودداری کنیم، از اقدامات سطحی و شعاری اجتناب کنیم، از وجودشان نردبانسازی و از نامشان سوءاستفاده نکنیم. فرهنگ ایثار و شهادت و صبر و مقاومتشان را رواج دهیم و حداقل دردی به دردهایشان نیفزاییم.
به مخالفان این فرهنگ، میدان و تریبون دادهنشود و از مروجان و موافقانشان تقدیر و حمایت کنیم؛ اگر چه رضا و خشنودی خدا را نیز بههمراه دارد.
و اینک مینویسم، زندگی گمنامانه بعضی از این نامآوران گمنام را....
از دختر کوچولوی نازی که با چه شور و حالی، پیراهن زیبایی را که مامانش خریده میپوشد و باز با چه اشتیاقی نزد بابای نابینایش میرود که، "بابا، قشنگه؟" و بعد بهخاطر این که کلامش را اصلاح کند، میگوید، بابا حدس بزن لباسم چهرنگیه؟
و یا آن خانوادهای که هر یک برای پیشی گرفتن از دیگری، برای رفع مشکلات جسمی پدرشان تلاش میکنند؛ که البته الان دیگر در کنار رفقای شهیدش «بل احیاءٌ» روزی میخورد!
یا آن عزیزی که وقتی نگاهش میکنی، با خودت میگویی، این دیگر کجای جسمش مجروح است؟، و اگر از خودش نپرسی متوجه نمیشوی که استخوان جمجمه ندارد و هر آن ممکن است جسم تیزی وارد سرش شود.»
یا آن بزرگواری که فقط به لبهایتان نگاه میکند و همه جا را در سکوت میبیند و خانواده نوشتار با او حرف میزنند.
و عزیز دل دیگری که شاید ماسک اکسیژن را در محافل عمومی استفاده نمیکند و گاهی هم وقتی نفسش مشکل پیدا میکند، اشک و لبخند را در هم میآمیزد و اگر کپسولش هم تمام شده باشد، با صبوری و درد را تحمل میکند و دم برنمآورد.
باز آن دختر کوچولوی دیگری که وقتی با دوستانش آرزوهایشان را مرور میکنند، در مقابل آرزوهای رنگارنگ دیگران میگوید، "من آرزو میکنم فقط یکه بار بابام منو بغل کنه و بندازه بالا و من از اون بالا پرپر بزنم و بیفتم تو بغلش."
آری، اینان ایثار خود را فدای دنیای خود و دیگران نکردهاند که فقط برای حفظ و استمرار نظام اسلامی و عزت و عظمت کشورشان و راحتی مردم عزیزشان بوده و هرگز دردهایشان را با دیگران تقسیم ننمودند و هر لحظه هم منتظر وصل به جانان و دیدار همرزمان شهید شان هستند»
و من آنچه که قرار بود بنویسم:
بسیجیاند جانبازیست مرامشان
ذکر و ثناء همیشه در کلامشان
کفن پوش و همیشه در رکابند
عاشق رهبری و انقلابند
......
جاماندهای از قافله یاران
|| علیرضا ضابطی




سلام و درود بر شما عزیز دل که اینگونه گرم و صمیمی حرف دل را نوشتید.
متشکرم.