شنبه 16 فروردين 1404 , 10:37




داستان یک سفرنامه
در یادواره شهیدان فکه چه میگذرد؟!
عدهای از برادران در هوای گرم و نور مستقیم آفتاب با دهان روزه -به قول آقا بهرام هنوز پنجاه و هفتی هستند- در حال مین روبی و مینزدایی بودند...
فاش نیوز - سلام خدمت دوستان؛ چندی پیش به دعوت دوست عزیزم، بهرام میثمی که سالهاست مسئول طرح جمعآوری مینهای مناطق جنگی منطقه میانی "استان ایلام" است به شهر مرزی مهران رفتم.
به اتفاق ایشان به مناطق عملیاتی فکه ازجمله یادواره شهیدان حسین اسکندرلو، حسنیان همچنین محل شهادت حسن باقری و بقایی و نیز منطقه قلاویزان محل شهادت بهمن نجفی، جانباز شهید، اسماعیل معروفی و برادر بزرگوار حاج منصور کوچک محسنی رفتیم. چنگوله، منطقه عملیاتی فتحالمبین، رودخانه دویرج، برقازه، بلتا و... به یاد شهیدان حاج احمد متوسلیان، محسن وزوایی، علیرضا موحددانش، همت، قجهای، چراغی، عباس کریمی، عباس ورامینی، مجید رمضان و دیگر عزیزان شهید را بازدید کردیم.
عدهای از برادران در هوای گرم و نور مستقیم آفتاب با دهان روزه -به قول آقا بهرام هنوز پنجاه و هفتی هستند- در حال مین روبی و مینزدایی بودند. عشق و اخلاص و پاکی از چهرهی تکتکشان میبارید. برخی از آنان با تحصیلات دانشگاهی ازجمله فوق لیسانس بدون کمترین توقعی در حال خدمت و تأمین امنیت و سلامت هممیهنان مرزنشین بودند. از آقا بهرام پرسیدم به این عزیزان چهقدر حقوق داده میشود؟ گفت همان حقوق وزارت کار حدود ۱۳،۱۴ میلیون، که با اضافهکاری به ۱۶ تا ۱۷ میلیون میرسه!
یاللعجب!
آقا بهرام میثمی جملهی زیبایی گفت: «عشق بشردوستانه موجب شده من و این عزیزان اینجا بمانیم.»
با توجه به اینکه بیشتر این عزیزان از خانوادهشان دور هستند و طبعاً خانوادهها نگران سلامتشان هستند، خدا را شاهد میگیرم که خودم را در برابر ایشان بسیار حقیر دیدم.
به آقا بهرام گفتم چرا مسئولین به این عزیزان که با فداکاری و خطرکردن در این مناطق مشغول خدمت هستند، حقوق مناسب و درخوری نمیدهند؟ گفت: «هرچه گفتیم، آقایان گفتند بیش از این توان نداریم!»
آقا بهرام میثمی دمت گرم و خدا قوت! با اینکه پایت قطع شده و محدودیت حرکتی داری و سن و سالی از شما گذشته، همراه با همکاران فداکارت با "کار بشردوستانه" زندگی خود را به خطر میاندازید تا با پاکسازی سرزمینمان از مینها، آرامش و سلامت و زندگی را به مردم شریف کشورمان هدیه کنید.
در برابر یکایک شما عزیزان فداکار در کمال تواضع سر تعظیم فرود میآورم و دستان شما را میبوسم.
دمتان گرم
به خدای بزرگ میسپارمتان
یا علی مدد
راوی: عابدین وحیدزاده



