24 تير 1404 / ۱۹ محرم ۱۴۴۷
شناسه خبر : 117774
دوشنبه 08 ارديبهشت 1404 , 12:22
دوشنبه 08 ارديبهشت 1404 , 12:22


پیامدهای خسارتبار مذاکره مجدد با آمریکا
ابراهیم کارخانهای
چرا جنگ شد؟
سپهر خلجی
سازماندهی اتباع، راهبرد همزیستی و توسعه
ابراهیم شعبانلو
درسی که هنوز نگرفتهایم(بخش دوم و پایانی)
رضا علامهزاده
تغییر پارادایم یا پارادایم تغییر
محمدکاظم انبارلویی
بیانیه است یا دیکته اسرائیل و آمریکا؟!
حسین شریعتمداری
صلابت شیرزنان زینبی در قاب تلویزیون
مریم عرفانیان
بازخوانی جهانبینی تمدنی از کربلا تا امروز
فاطمه کاوند
از «صبر استراتژیک» تا «ابهام استراتژیک»
حسن رشوند
مکانیسم ماشه کاغذپاره است فریب نخورید!
حسین شریعتمداری

پلهپله تا روشنایی حضور
سیدهزهرا صدر
یار خوب تمام ماجراست!
بتول شایسته
وقـت ملاقـات
ابوالقاسم محمدزاده
از کودکان در جنگ چهخبر؟
نادیا درخشانفرد
نامهای از ایران به غزه
نیره قدیری

به رهبرم بگویید ابوالفضل شما را خیلی دوست داشت
قلمدار مهاجر
آوارهای در آوار
فاش نیوز - دوربین را چرخاندم؛ به سمت خرابهای، تلی از خاک.
مردی با حالی نزار، نالهکنان، با پنجههایش، زمین را شخم میزد. خاکها را کنار میزد و دنبال چیزی میگشت.
صدای شیونش آسمان آبی را ترک داده بود. آسمان تیرهرنگ شده بود و با او میگریست.
نزدیکش آمدم. آرام به شانهاش زدم. دستی به صورتش کشیدم. گفتم: «برادر، برادر! با خودت چه میکنی؟ دنبال چه میگردی؟»
نعرهای، اما ضعیف، از دل پراندوهش کنده شد. بیتابیاش او را بیقرار کرده بود. دست و پایش بههم پیچیده شده بود.
خودش را به سختی نیمخیز کرد و با اشک و آه، رویش به من کرد و گفت: «دنبال چهار فرزندم زیر آوارها...»
- لا اله الا الله.
کجایید پسرانم؟ بابایتان تنهاست و بیکس. چرا بابایتان را تنها گذاشتید؟ من بیشما میمیرم.
صوت محزونش خنجری بر جگرم فرو برد. خشم و نفرتم را نسبت به دشمن به دو هزار برابر کرد.
من هم داد زدم: «خدایا، چطور این داغ را تحمل کند؟ چگونه میشود حال این پدر را درک کرد؟»
دستم به شانهاش خشکید. با هم به سوی زمین فرو ریختیم و صدای نالهاش با ذکر یاالله مخلوط شده بود.
نمیدانستم برای آرام کردنش کاری کنم. فقط با یقین، اما با احتیاط، گفتم: «بخدا فرزندانت در بهشت هستند. آنها جایشان خوب است.»
در حالی که سرهایمان به شانههای یکدیگر تکیه داده بودیم، اشکهایمان بر روی هم میغلتید. آرام گرفت. ذکرهایش به دعا تبدیل شد...
ای خاندان پلید صهیون،
وقاحت را از مرزها گذراندهاید.
خدایا، عجب ایوبوار ما را آزمودی!
ولی ما باز هم میگوییم: «أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ...»
وه که چه صبری داری خدا!
|| نیره قدیری
منبع: کیهان


اولین محرم آسایشگاه اصفهان
جانباز کاوسی
پیغامی محرمانه به آقاسیدعلی خامنهای جوان!
حمید سبزواری
خاطرهای از عزاداری ماه محرم جانبازان در آسایشگاه
رمضانعلی کاوسی
محمدمهدی ایرانمنش سرباز کوچک حاج قاسم
راوی خواهران شهید
دلی بزرگ و ارادهای استوار در راه وطن
سید محمد مشکوهًْالممالک
زندگی جاریست!
جعفری از اهواز

