سه شنبه 09 ارديبهشت 1404 , 16:00




همه شاهد باشید!
یادم هست، میگفتند: فردای آن روزی که بعثیها خرمشهر را بهطور کامل تصرف کردند، پیکر بیجان دختری را به...
فاش نیوز - دیدید دخترخانمها چقدر بابایی هستند. اصلا عشق دخترخانمها، از همان کودکی، آغوش باباهاست. وای خدای من. چه حالیه وقتی باباها، دخترخانمها رو پرتاب میکنند بالا و آغوش باز میکنند و دخترکان بابایی هم با چه شور و حالی، پرپر میزنند و خودشون رو میاندازند در آغوش بابا. خب حالا برویم سراغ دخترخانمهای بابایی. بابا جون کجا میری؟ میرم، تا دشمن نگاه چپ به دختران سرزمینم نداشته باشند.
در طول سالهای دفاع مقدس، دفاع از ناموس ایرانی به عینه دیده میشود. حتی چه شهدای گرانقدری را فقط برای اهانت نکردن به دختران سرزمینم، تقدیم نمودیم.
گوشهای از رزم و دفاع جانانه از ناموس ایرانی را فیلمها و کتابها منعکس کردهاند. یادم هست، میگفتند: فردای آن روزی که بعثیها خرمشهر را بهطور کامل تصرف کردند، پیکربیجان دختری را به تیرهای چراغ برق آویزان کردند تا رزمندگان آن سوی کارون را داغون کنند اما، تکاوران غیرتمند ارتش جمهوری اسلامی، وارد عمل شدند. سه شهید تقدیم کردند تا اینکه پیکر پاک آن دختر ایرانی را پایین آورده و دفن نمودند.
دفاع ازحریم داخلی و امنیت خانواده نیز، همواره نیروهای مسلح و ارزشیمان پای در رکاب هستند. دفاع از حریم اهل بیت علیهم السلام دیدید که چه دفاع جانانهایی داشتند. همه ما داستان سوریه و عراق را شنیدهایم، رزمندگان ما به فرماندهی(سردار شهیدحاج قاسم سلیمانی) جامه دفاع بر تن کردند؛ تا دخترخانمهای ایرانی در صف بازار برده فروشان حراج نگردانند.
آری! تاریخ پرفراز و نشیب این دیار، همواره بر قداست دختر ایرانی تاکید کرده. چه بسا در دفاع از این نعمت بزرگ الهی، مردان غیرتمند، حتی با دادن جان خود از حریم ناموس ایرانی دفاع نمودند.
برخود لازم میدانم در سالروز ولادت با سعادت حضرت معصومه(سلام الله علیها و روز دختر)، تبریکی ویژه خدمت دختر خانمهای معظم شهدا داشته باشم.
عزیزانی که با فقدان پدر قهرمان بزرگ شدند. جای خالیش را هر لحظه احساس میکردند و میکنند. چه آن زمانی که، درب مدارس همه منتظر پدرهایشان هستند. چه آن زمانی که، کنکور قبول میشدند تا اولین خبر را به پدرهایشان بدهند. پدرشان هم با افتخار میگوید، این گلخانم، دختر من است. و یا آن زمانی که خواستگار میآید این جای خالی پدر خیلی خیلی قلبشان را به درد میآورد.
حتی دختر شهیدی که پس از سالها تفحص، پیکر پدر شهیدش را آورده بودند، دُرست در روز ازدواجش، بر سر تابوت استخوانهای بابای عزیزش، استخوان دست پدر را در دست گرفت و با افتخار اعلام کرد، همه ببینید، همه شاهد باشید.
این دست پدرم هست که، اگر جان ندارد، اگر فقط استخوان است، همچنان دستش بر سر من، نوازشگر است و گویی دارد، موهای مرا شانه میزند و هدفش، راهش، آرمانش همچنان بالای سرم هست و میدانم که برادرانم، همسرم و همه جوانان سرزمینم، مدیون خون پدر و همرزمانش هستند.
و البته باید به رزم همسران معظم شهدا نیز درود بفرستم که چه زیبا نقش پدر و مادر را همزمان ایفا میکردند و میکنند.
درود بر دختر خانمهای معظم شهدا و ایثارگران
|| علیرضا ضابطی سیستان



