چهارشنبه 04 تير 1404 , 11:00




تلخ و شیرینی جبههها، جانبازی و کملطفی مسئولین
فاش نیوز - سلام؛ جانباز جنگ تحمیلی و بازنشسته با حقوق ناچیز، مستاجر و با یک دنیا مشکلات؛ بعد از اینکه از جبهه برگشتم، دو سال بعد فهمیدم چشمم براثر اصابت صورتم با زمین که در اثر انفجار خمپاره رخ داده بود، به مشکل خورده و دید آن ناجور شده است.
وقتی به پزشک مراجعه کردم فهمیدم بهخاطر ضربه محکمی -که پیشانی به زمین اثابت کرده بود- پرده شبکیه چشمم پاره شده و فقط بهخاطر اینکه تخلیه نشود، مجبور به عمل جراحی شدم؛ البته چون در حال حمل مجروح بودم، اصلا" متوجه نشدم چه اتفاقی افتاد. کلا" کمتر از یک ثانیه، تا به خودم آمدم، فهمیدم دوتا ترکش به پایم خورده، ابروی چشم راست پاره شد و پیشانی بالای چشم چپ با زمین برخورد کرد.
روحش شاد، مجروحی که حمل میکردم، چون شیب تپه خیلی زیاد بود و بهسختی حملش میکردم، افتاده بود روی کمرم، دیسک سمت چپم به مشکل خورده بود.
تمام این مشکلات بهمرور زمان یکییکی بروز کردند، آرنج دستم، کمرم، سیاتیک پایم، بعد از سه ماه که از بیمارستان ترخیص شدم موهایم ریزش شدید کرد و دندانهایم شروع به خراب شدن کرد. موقع اعزام به جبهه که بسیجی بودم، ۱۶ سال داشتم. بهخدا یک عکس دستهجمعی از جوانی ندارم؛ چون چشمم بعد از عمل انحراف پیدا کرد، کلا" خجالت میکشیدم.
الان دو فرزندم دارای لیسانس و بیکار هستند. حقوقم کفاف مخارج زندگیام را نمیدهد. مستاجرم، تمام مدارک را به بنیاد شهید ارائه دادم اما قبول نمیکنند. کلا" پکیدم، اما جانباز ۵٪ هستم.
محض رضای خدا یکی به دادم برسد. همیشه شرمنده خانوادهام هستم. نمیدانم چکار کنم، به کی باید دردم را بگویم؟
من بهخاطر ملت و کشورم رفتم جنگ. الان که بهخاطر مجروحیت جنگ به این روز افتادم، باید بدترین نوع رفتار با من بشو؟
دردم را به کی باید بگویم؟ هرکسی محض رضای خدا میتواند کاری انجام بدهد، عاجزانه خواهش میکنم کمکم کند.
|| کریم رضایی



